قانعی فرد:
در تاریخ سیزده ژوئیه 1989 قاسملو در وین ترور میشود. گرچه همه تلاشها برای این بود که انگشت اتهام به سوی جمهوری اسلامی ایران دراز شود و مصطفوی و بزرگیان و جعفری صحرا رودی را قاتل بنامند اما امروزه روز سرنخ موساد و همکاری گروه کرد رقیب در ترور هم نمایان میشود که به دور از هیجان باید رد پای یک کرد هم حزبی قاسملو را به میان کشید که بنا به نوار ویدئویی، توجیهش در جلسه محرمانه سفارت اسرائیل این بود که تفاهم قاسملو با جمهوری اسلامی ایران به ضرر منافع کلی میباشد.
وی که به همراه مسعود بارزانی در آن دوران در وین به سر میبرد، پس از ترور اسطوره ای (به زعم بارزانی) مانند دکتر قاسملو، انگار فرصت حیات سیاسی دوباره یافته است. افسوس مصالح فعلی سیاست منطقه ای، شاید مانع افشای نام اوست که روزی در تاریخ ثبت خواهد شد. قاسملو در حالی ترور شد که ویزای نخست ورود به آمریکایاش را گرفته بود و هفته ای پس از دیدار، قرار بود برای نخستین بار پا به خاک آمریکا بگذارد که شاید اگر رخ میداد، مسیر سیاسی وی حزب و حتی منطقه تغییر میکرد. شاید الان دعوای میان پ.ک.ک و بارزانی بر سر کنگره ملی کُرد اتفاق نمی افتاد و هزاران شاید دیگر.
بگذریم، بپردازیم به دوراران پس از قاسملو. سالهای 1989 تا 2014 را میتوان دو دهه ای نامید که حزب، مسیر نابودی را میگذراند و تنها به رویای فروپاشی جمهوری اسلامی ایران میاندیشد که چاره ای برای خود بیابد. در ابتدا در وضعیتی مشابه ترور قاسملو، دکتر سعید شرفکندی در نشستی به همراه نمایندگان حزبی در رستوران میکونوس در برلین در سال 1992 مورد اصابت گلوله قرار گرفت که البته دادگاه آلمان بعضی از مقامات جمهوری اسلامی را متهم کرد. بعدها ایران در حمله ای مسلحانه به پایگاههای حزب ـ پس از استقرار حکومت اقلیم کردستان عراق ـ حزب دمکرات کردستان ایران را به امضای قراردادی محرمانه با سپاه پاسداران وادار میکند که محسن رضایی افشا کرد اما هجری و حسن زاده دم نزدند.
ابتدا ملا عبدالله حیاکی (حسن زاده) و بعدا مصطفی هجری بر کرسی این حزب تکیه زدند. در این دوران که مصادف با آغاز اصلاحات در داخل جامعه سیاسی ایران بود، عملا این حزب قدرت ارتباط با جامعه و برقراری تناسب پیشرفت بین جامعه و حزب را از دست داد و روز به روز از تعداد افراد حزب کاسته شد. و هر دو رهبر هرگز شخصیتی دارای هویت رسانه ای و نفوذ سیاسی قاسملو نیافتند. و البته هر دو دربین بسیاری از منتقدان، متهم هستند که از نام و عکس قاضی محمد و قاسملو، سواستفاده میکنند اما کمترین ارتباطی با راه و منش ایشان ندارند!
و این حزب پس از پایان دوره حسن زاده و نشستن هجری بر کرسی دبیرکلی حزب، بار دیگر دستخوش انشقاق شد و چالش با گروه رهبری حسن زاده آغاز شد و البته در میان گروههای سیاسی معاصر ایران برای خود اعتباری خاص نیافتند و همه چیز دوگانه شد و نوعی تفکر غیر سیاسی تنها به حاشیه سازی پرداخت و دوران رکود و اضمحلال را رقم زد.
حسن زاده اظهار داشت که گروه هجری رفتاری انحصارگرایانه و غیر دمکراتیک دارند و بعدها گفت که دوران ما تمام شد و حال نوبت دیگران است. هجری هم مانند مهتدی به حمله بوش به ایران دلخوش بود و امروزه به رویای نفوذ بی حد و حصر خود در کردستان، دلخوشند.
امروزه حزب با جمعیت کلی 1250 نفر در کوی سنجق در نزدیکی سلیمانیه زندگی میکنند که 65% آن را خانوار تشکیل میدهند و به خاطر عدم تکرار زد و خورد و اغتشاش داخلی تحت نظر اداره امنیت کردستان جنوبی هستند و ماهیانه ای را از حکومت اقلیم کردستان دریافت میکنند و بنا به توصیه اسرائیل رئیس سازمان اطلاعات و امنیت منطقه شمال کردستان که کلیه عملیات حزب «پ ک ک» و کردهای ایرانی خواهان خودمختاری در ترکیه و ایران، زیر نظر وی انجام میشود.
در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، گروه حسن زاده از کاندیداتوری کروبی حمایت کردند و گروه هجری در آغاز، تحریم را پیشنهاد کرد؛ اما بعد از از کاندیداتوری احمدی نژاد حمایت کردند و استدلالشان بر این پایه بود که با ایشان، فروپاشی جمهوری اسلامی به زودی رخ میدهد!
پس از بررسی کوتاه این دوره چند پرسشی در ذهن هر ناظری پدید میآید که عبارتند از:
ـ آیا حزب به سوی بودن و حضور در داخل جامعه میرود؟ و با چه رویکردی زمینه حضور در جامعه را پس از شش دهه، فراهم میسازد؟
ـ آیا به سوی کنار گذاشتن سلاح که یادگار شوم تحریک نیروی روس یا بعث است، پیش خواهد رفت ؟
ـ آیا میتوان این نظر را پذیرفت که آنان به دنبال تجزیه طلبی با حمایت از بیگانگان بوده و موقعی که رسیدن به اهداف خود را عملی ندیدند، از در سازش با دولت مرکزی درآمدند یا خیر؟
ـ آیا هنوز هم حزب به دنبال تعامل و گفتوگو و مشارکت در ساختار سیاسی ایران است ؟
ـ و اما آیا به راستی دوران این شخصیتهای انحصارگرا و موقعیت دوست به پایان نرسیده است و نباید جای آنان را نسل جوان اهل خرد و عقلانیت بگیرد؟
ـ آیا مشروعیت آنان از دیدگاه نسل جوانان برومند و آگاه و سخنسنج کرد، قابل پذیرش است؟
ـ آیا میتوان زمینه حزبی را با درس آموختن از فراز و نشیب این شش دهه در درون ایران فراهم ساخت و در کنار دیگر احزاب داخل مملکت، به رشد نشاط سیاسی کمک کرد و در مشارکت سیاسی ایران، حضوری فعال داشت یا به تحریم و قهر و کلمات ممنوعه و اغراق و توهم، دلخوش بود؟
ـ و به راستی، کدام یک برای هويت و رشد و اعتلاي جامعه کردها مفید فایده است؟
به نقل از دیارونادیار
+ نوشته شده در 21 / 4 / 1393برچسب:,
ساعت توسط دابراو
|
|