خانه | پست الکترونیک | آرشیو

صدایی دیگر = ده نگێکی جیاواز

تماس بانویسنده ازطریق ایمیل:tarikeredemokrat@yahoo.com


بیماری روانی چکو بازهم قربانی گرفت!

 اینبار لیلا احمدی قربانی افکار بیمار چکورحیمی

 

خوانندگان عزیز چنانچه به یاد داشته باشند در مطالب قبلی از بیماری روانی چکو واینکه دراثراین بیماری به همه مشکوک می باشد سخن گفته ایم.خبرهای دریافتی از درون حدکا حاکی از آنست که فعلاً آخرین قربانی افکار بیمار چکو،لیلا احمدی(کادررادیو)می باشد.گفته می شود لیلا احمدی به دلیل درگیری لفظی که چند وقت پیش با شرفی و شاهو فرازمند داشته است ازاین پست اخراج میگردد.اما آنچه بیشتر از همه مهم است آنست که تحیلیل گران آگاه درون حزب معتقدند که این دسیسه چکو بوده واین دو نفررا نیز خودش با برنامه ریزی قبلی جلو انداخته است؛واینبار هم چکو،لیلا را جاش و گماشته معرفی کرده است و شاهو فرازمند هم از ترس از دست دادن پستش سریعاٌ شروع به گرفتن ایرادات از همه کارهای لیلا میکند تاجائیکه کاسه صبر لیلا هم لبریز میشود و این امر باعث درگیری بین شرفی و فرازمند می شود و سرانجامش هم اخراج لیلا از رادیو بود.



+ نوشته شده در 5 / 9 / 1393برچسب:, ساعت توسط دابراو |

اخراج اعضای احزاب کومله و دمکرات شاغل در بیمارستانها ی اقلیم

 اخراج اعضای احزاب کومله و دمکرات شاغل در بیمارستانها ی اقلیم

 

اگربه یاد داشته باشید چندی پیش روزنامه های اقلیم کردستان اسنادی که حاکی از کمک مالی چندمیلیاردی به احزاب مخالف نظام جمهوری اسلامی وساکن در محدوده اقلیم کردستان عراق وهمچنین اعطای حقوق ماهیانه به رهبران وبرخی ازاعضا وکادرهای این احزاب منشترنمدند.حال پیرو اخبار هفته ها و روزهای اخیر که نشان میداد حکومت اقلیم کردستان عراق کمک مالی به احزاب کردی مخالف نظام جمهوری اسلامی را قطع نموده است؛خبرهای تازه حاکی از آنست که حکومت حریم کردستان به تازگی اعلام نموده افرادی که عضو احزاب ایرانی مانند کومله و دمکرات هستند ودر بیمارستانهای اقلیم کردستان مشغول به کار می باشند را اخراج می نماید.این نهاد دلیل این اقدام را بروز برخی مشکلات مالی میداند.گفتنی است تعدادی از زنان هردو جناح دمکرات بااین شیوه از کار بیکار میشوند.گویا سه زن از حدکا و جهار زن از حدک فقط در بیمارستان کویه مشغول به کار هستند.

حال بایستی نشست و منتظر ماند تا هر روز و هردم اخبار تازه ای از اخراج افراد وابسته به این احزاب از سایر ادارات و ارگانهای اقیلم کردستان وحتی اخراج کامل این احزاب از خاک اقلیم منتشر شود!

 



+ نوشته شده در 30 / 8 / 1393برچسب:, ساعت توسط دابراو |

تجمعات اعتراضی پیشمرگان حدکا(نبود امکانات پیشمرگ ها را به اعتراض واداشت)

تجمعات اعتراضی پیشمرگان حدکا

 

بنا بر اخبار رسیده از کمپ های حزب دمکرات در کویه،چند روز پیش تعدادی از پیشمرگان حزب دمکرات کردستان ایران (حدکا) به دلیل برودت هوا و کمبود سوخت در کمپ هایشان،اقدام به تجمع اعتراضی در جلوی دفتر سیاسی کرده بودند و از سرمای هوای مقرهایشان گلایه و شکایت شدید داشتند.

 پیشمرگ ها قبلا نیز نسبت به کمبود لباس،مواد غذایی و همچنین کم شدن حقوق ماهیانه اعتراض داشتند.طی ماه های گذشته حتی جیره خشک مثل قند و روغن و برنج و.... که به اعضای گروه می دادند قطع شده است.اعضا و پیشمرگ ها این مشکلات مالی را ناشی از قطع بودجه حزب از طرف حکومت اقلیم می دانند.این مشکلات در حالی است که اعضای رهبری حزب سفرهای خارج از کشور خود را که خیلی پر هزینه است،به هیچ وجه لغو نمی کنند و با حساب حزب با عنوان فعالیت تشکیلاتی و سازمانی به کشورهای اروپایی می روند.برای تایید این قضیه می توان به سفر رامبود لطف پوری،فواد خاکی بیگی و... اشاره کرد که خوشی های اروپا نظر رامبود را نسبت به مسئله کرد عوض کرد و برای همیشه در اروپا ماند و دیگر بازنگشت.

منبع:سایت دیارونادیار



+ نوشته شده در 29 / 8 / 1393برچسب:, ساعت توسط دابراو |

افشای سند محرمانه حزب دمکرات

ابراز خوشحالی متحد وهم پیمان کومله از اختلافات درونی کومله

نمایندگی حزب دمکرات کردستان ایران در سلیمانیه،در نامه ای محرمانه و فوری به رهبری حزب،ضمن اعلام اوضاع بحرانی کومله،برخی نام های معترضان را نیز افشاء کرده و از بروز این بحران در کومله،به نوعی ابراز خوشحالی می کنند.

"حزب دمکرات کردستان ایران"

"کمیسیون ارتباطات"

{مقر سلیمانیه}

جناب؛رهبری

ضمن سلامی گرم؛

مشکلات و اختلافات و درگیری های میان کومله انقلابی روز به روز بیشتر می شود و گسترش می یاد.

این در حالی است که نشست اتحاد میان دو جریان کومله انقلابی زحمتکشان کردستان ایران و کومله زحمتکشان کردستان ایران نیز ادامه داشت.

واضح و مبرهن است که بروز و شروع این مشکلات،اختلافات و درگیری های داخلی،به قبل از کنگره شان بر می گردد که در گزارش 7 ماه قبل،بطور مشروح،آن را خدمت تان ارسال کرده ام.

اما اکنون با اخراج 2 نفر از کادرهایشان در خارج کشور این مشکلات و اختلافات،برجسته تر شده و کار به بیانیه صادر کردن و امضاء جمع کردن رسیده است.

واضح و روشن است که من بر این باورم که،این آغازی برای مشکلات میان طیف های کومله است که به شیوه خیلی،آشکار در اطلاعیه ها و درگیری ها میان کاک عبدالله و معترضان قابل دیدن است و با این اوصاف روشن است که به این زودی ها نمی توانند آنها را حل کنند و مشکلاتشان به درازا و به طول خواهد انجامید.

برای اطلاع شما عزیزان متن کامل درخواست هایشان را بنام امضاء کنندگان خدمتتان ارسال می کنم.

"اعلام اعتراض بر علیه محکومیت اخراج دو کادر کومله"

بر اساس خبری که به رسانه ها رسیده و منتشر شده،حق عضویت کومله از رفقا؛

محمد مهتدی و خالد سیادت دو کادر شناخته شده و قدیمی کومله سلب شده و در اطلاعیه ای با امضای رهبری کومله این حکم به اطلاع این دو رفیق رسیده است.

هر چند در حکم کوتاه و چند سطری رهبری،تلاش شده تا توجیهی تشکیلاتی و حقوقی برای این حکم تراشیده شود،اما علنا و آشکارا روشن است که این حکمی سیاسی است و خطاب به موضوعاتی است که از زبان رهبری کومله به عنوان "تبلیغات منفی و تلاش مستمر برای دلسرد کردن و دور کردن اعضای دیگر و برهم زدن اتحاد و یکپارچگی کومله"قلمداد می شود.

مابقی تمام این اتهامات دیگر،بخصوص این بخش دروغ که "تاسف و اندوه" خود را برای صدور این حکم ابراز می دارد،همه وزن شعری هستند و کسی با این نوع جملات و کلمات فریب داده نمی شود!

صدور حکم و اعمال و رفتاری این چنینی،در یک حزب سیاسی،در دوران کنونی،که همه دنیا به سمت گشایش سیاسی حرکت می کنند،کاملا کهنه و قدیمی هستند و ضد دمکراتیکی و سرنگون کننده و نابود کننده است.

این نه تنها سنگین ترین ضرر را به اتحاد و یکپارچگی در این حزب می زند بلکه به این نیز کمک می کند تا فضای داخلی پرتنش تر و آلودتر شود و راه را نیز برای هر قدرت کوچک و بزرگی نیز باز می کند،تا با افکار متفاوت و مخالف،با زبان تهدید و سرکوب رفتار کنند.

بدون شک نباید از الان اجازه به هیچ کس،حزب یا قدرت کوچک یا بزرگی داده شود که حق ابراز نظر و دیدگاه را با هیچ بهانه ای نقض کنند.

این وظیفه همه فعالان و مبارزان سیاسی و روشنفکران است.

رهبری کومله در حالیکه بخاطر ابراز نظرات سیاسی حق عضویت را از 2 نفر از کادرهای شناخته شده کومله می گیرد که براستی و در حقیقت با تلاش و فعالیت این رفتا و افراد دیگر،در حال گفتگو برای اتحاد با بخش دیگری از کومله است.

این حرکت نشان داد که این تلاش اتحاد نیز بیشتر یک حرکت دیپلماسی است تا غم خواری در راستای اتحاد و یکپارچگی کومله.

بازپس گیری حق عضویت از رفقا؛

خالد سیادت و محمد مهتدی،برای زهر چشم گرفتن از کادرها و اعضای دیگر حزب است،برای آنکه کسی انگشتش را به سمت اشتباهات دبیرکل و حلقه کوچک اطرافش نشانه نگیرد.

و همچنین کسی دلایل ناکامی های تا کنون حزب را زیر سوال نبرد!

این مدل از کار حزب،نه تنها بازگشتی به عقب در راستای فرهنگ و اصول مترقی خواهانه و شناخته شده کومله به حساب می آید،بلکه بعنوان نمونه ای زشت از تاریخ حزبی در مبارزه کردها طومار می شود.

ما کسانی که این نامه را امضا کرده ایم،درخواست این را داریم،تا این حکم منحل شود.

و همچنین از این دو رفیق نیز طلب بخشش شود.

و کمیه مرکزی کومله نیز به جای شمشیر و تیر کشیدن به روی تشکیلات و کادرها و اعضای حزبی خود،گسترش دهنده روحیه دوستی و رفاقت باشد.

1-ماجد پاشایی/عضو سابق کمیته مرکزی

2-روفیا رمضانعلی/عضو سابق کمیته مرکزی

3-فرشته گل پرور/عضو سابق کمیته مرکزی

4-جعفر ایلخانی زاده/عضو سابق کمیته مرکزی

5-بدریه توحیدی/عضو سابق کمیته مرکزی

6-محمد شافعی/عضو سابق دفتر سیاسی

7-نجم الدین گل پرور/عضو سابق دفتر سیاسی

8-هدایت قادری/عضو سابق کمیته مرکزی

9-رسول علیدوست/عضو سابق کمیته مرکزی/حاجی تاوانی کادر و پیشمرگ قدیمی کومله

10-کاوه شیخلر/کادر و پیشمرگ قدیمی کومله

11-لقمان فاروقی/کادر حزب

12-آمانج عزیزکندی/کادر و پیشمرگ قدیمی کومله

13-کاکو علیار/کادر حزب

14-کاوه فتاحی/کادر و پیشمرگ قدیمی کومله

15-امین سرخابی/کادر حزب

16-امیر شریفی/کادر و پیشمرگ قدیمی کومله

17-جمشید بهرامی/کادر حزب

18-هیوا سلیمی/کادر و پیشمرگ قدیمی کومله

19-جعفر عابدینی/کادر و پیشمرگ قدیمی کومله

20-کاوه شیخه له/کادر قدیمی و عضو کمیته یوتوبورگ

21-هیمن ایوبی/کادر و پیشمرگ قدیمی کومله

22-یدالله متاپور/کادر و پیشمرگ قدیمی کومله

23-فرشاد مستوفی/کادر قدیمی و مسئول کمیته یوتوبورگ

24-محمد آجیکند/کادر و پیشمرگ قدیمی کومله

25- نسرین رحیمی/کادر قدیمی و عضو کمیته یوتوبورگ

"حزب دمکرات کردستان ایران"

{نمایندگی سلیمانیه/محمد صاحبی}



+ نوشته شده در 29 / 8 / 1393برچسب:, ساعت توسط دابراو |

خیز قدرت از هم اکنون در حدکا

پس از آنکه بعضی ها برای بیرون راندن کریم پرویزی از ترکیب دفتر سیاسی در آینده خط و نشان کشیدند، کریم پرویزی نیز بیکار ننشسته و موضع گیری هایی را علیه برخی از سران حدکا در محافل عمومی عنوان داشته است. چند وقت پیش کریم در یک محفل خصوص اعلام داشته بود: حسن شرفی 69 سال سن دارد و بنا بر مصوبات حزبی از 70 سالگی بازنشست است و در کنگره آینده باید کنار گذاشته شود. گویا کریم نیم نگاهی به پست جانشینی دبیرکل دارد!

از یک طرف محمدنظیف قادری و کریم پرویزی به شدت از چکو متنفرند و تمامی تلاش خود را برای تخریب او انجام میدهند که البته سابقاً نیز دراین امر موفق بوده اند و با نگاهی به نتایج کنگره قبل و تصاحب پست ها به خوبی به این امر می رسیم چرا که در کنگره قبل،چکو با داشتن 110 رای نتوانست به دفتر سیاسی برود وحال آنکه حمه نظیف با 70 رای و تیمور با 88 رای در ترکیب دفتر سیاسی قرار میگیرند واین در حالیست که اخیراً چکو اعلام کرده که اگر این بار(منظورش کنگره آینده حدکا است)در ترکیب دفتر سیاسی نباشد از حزب کناره گیری کرده وبه اروپا خواهد رفت.

از طرف دیگر چکو در اثر رشد بیماری روانی اش حادثه اخیر تیراندازی در داخل کمپ را به قدری ناشیانه طراحی نموده بود که ساده ترین افراد هم به شباهت این اقدام با اقدامات مشابه چکو در حزب پی برده اند و این به معنی نالایق بودن چکو برای تصدی هرگونه پستی می باشد.

همچنین چکو با عمر غلامعلی نیز درگیر شده است اما دراین مورد شانس تا حدودی-ونه کامل-باچکو همراه است و ان هم به علت عدم میل و رغبت مصطفی هجری به عمر غلامعلی،به دلیل عزیمت خودسرانه چندی پیش عمر ونیروهایش به قندیل می باشد و به همین دلیل هجری،در انتظار فرصتی برای عزل عمر و البته انتصاب لقمان مه فر به جای وی بوده است.البته باید اختلافات چکو با کاوه بهرامی و باند هورامی ها را هم به قضیه چکو اضافه نمود.

با اوصاف فوق چکو در یارگیری ها بسیار تنها مانده است و اگر حمایت جدی هجری نباشد در کنگره آینده حدکا جایگاه او به مخاطره خواهد افتاد.



+ نوشته شده در 27 / 8 / 1393برچسب:, ساعت توسط دابراو |

برگی از تاریخ درگیری های کومله و دمکرات

بامدادروز23آبان1363،نیروهای حزب دمکرات دراورامان طبق یک طرح از قبل برنامه ریزی شده،پیشمرگان کومه له را مورد هجوم قرار دادند.این طرح عبارت بود از تهاجم همزمان وناگهانی علیه یک واحد از پیشمرگان کومه له در اطراف شهر نوسود،مقرکومه له درداخل شهر نوسود،ومقرکمیته تشکیلاتی کومه له در اورامان واقع در روستای شویشمه.

برپایه گزارشات اولیه،دراین تهاجمات 3پیشمرگ کومه له کشته شده وتعداددیگری از پیشمرگان و هواداران کومه له اسیر میشوند.پس از این واقعه،مذاکراتی بین کمیته مرکزی کومه له و دفتر سیاسی حزب دمکرات صورت میگیرد که درجریان آن تصمیم گرفته میشود آتش بس اعلام شود،وضه به حالت عادی برگردد واسرا و وسایل مقر مبادله شوند و برای رسیدن به این کارها بک هیئت مشترک تعیین میشود.

هیئت مشترک،روز29 آبان به اورامان میرود،اما نمایندگان به با اسیران بلکه با جنازه آنها روبرو میشوند.نمایندگان کو مه له در می یابندکه مهاجمین حزب دمکرات در اورامان 10 پیشمرگ اسیر کومه له را اعدام کرده اند.

شرح کامل واقعه اورامان از این قرار است:

نیروهای حزب دمکرات در اورامان روز25 آبان از ساعت4 بامداد در میدان شهر نوسود وکوچه ها و پشت بام های اطراف مقر کومه له دراین شهر،راه نوسود به محلی بنام "قلوز"(درجاده نوسود-پاوه)،راه نوسود-شویشمه و ارتفاعات اطراف شویشمه مستقر شده و به کمین می نشینند.ساعت6 بامداد همزمان و ناگهان،یک واحد گشتی از پیشمرگان کومه له(که در راه بین نوسود-قلوز بودند)ومقرهای کومه له در نوسود و شویشمه مورد هجوم نیروهای حزب دمکرات قرار میگیرند.مهاجمین در این حملات از آرپی جی،نارنجک دستی وسلاح سبک استفاده می کنند.پیشمرگان کومه له و مردم منطقه ابتدا تصور میکنندکه نیروهای جمهوری اسلامی حمله کرده اند،حتی یکی از پیشمرگان کومه له بنام طلیعه علی رمائی هنگامیکه برای چرسش دراین باره نزد پیشمرگان حزب دمکرات میرود،دستگیرمیشود.

درگیری در جبهه نوسود:

نیروهای حزب دمکرات در ادامه تهاجمات وکوبیدن مقر با سلاح آرپی جی،سرانجام در ساعت10 صبح مقرکومه له در شهر نوسود را تسخیر کردند.پیشمرگان کومه له بطرف باغات اطراف شهر نوسود عقب نشستند.دراین تهاجم ادریس محمدی مشهور به کمال اورامی،عضو حزب کمونیست ایران کشته میشود و یکی دیگر از افراد زخمی همراه با 4 نفرکومه له که از آغاز درگیری در کوچه های اطراف مقر به محاصره پیشمرگان حزب دمکرات افتاده بودند،اسیر می شوند.

پس از اشفغال مقر،مهاجمین حزب دمکرات اقدام به غارت مقروایجاد فضای رعب و وحشت در شهرنوسود ودستگیری هواداران کومه له می نمایند.ساعت4بعدازطهر نیروهای حزب دمکرات فاجعه دردناک دیگیری می آفرینند.چهارپیشمرگ کومه له:طلیعه علی رمائی مشهور به طلیعه بیسارانی،علی آرمان مشهور به علی فارس،مدریک یوسفی مشهور به ریبوار پالنگانی و عبید صوفیه که دراطراف مقر به اسارت درآمده بودند،در500متری شهر نوسود در محلی به نام "دَرَهرات" درنهایت قساوت اعدام میشوند.

بعدازظهر،درگیری ادامه می یابد وحزب دمکرات با جمع آوری نیرو مجدداً پیشمرگان کومه له را موردهجوم قرار میدهد.پیشمرگان کومه له، طی یک درگیری از میان کمین پیشمرگان حزب دمکرات بطرف شویشمه عقب نشینی می کنند.

دردرگیری های بعداز ظهر،دارا اسعدی مشهور به منصور پاوه ای،درحالیکه زخمی شده بود و بختیار خالدی پیشمرگ دیگر کومه له بدست پیشمرگان حزب دمکرات اسیر میشوند.این دو نفرهم مانند دگر اسیران توسط حزب دمکرات اعدام میشوند.

درگیری در جبهه شویشمه:

همزمان با تهاجم پیشمرگان حزب دمکرات در قلوز و نوسود،در شویشمه نیز حزب دمکرات تهاجم خود را علیه مقرکومه له شروع کرده و سعی در محاصره آن می نماید.پیشمرگان کومه له اولین هجوم حزب دمکرات را درهم می شکنند و یکی از پیشمرگان آنها را به اسارت می گیرند.

ساعت8صبح حزب دمکرات با جمع آوری نیروی بیشتر،هجوم وسیع تری را علیه پیشمرگان کومه له ترتیب میدهد.حزب دمکرات برای بارسوم دست به جمع آوری نیرو زده و تهاجم علیه مقر کومه له را گسترش میدهند.سرانجام ساعت11 صبح مقر کومه له توسط مهاجمین حزب دمکرات تسخیر میشود.رحیم الهی عضو حزب کمونیست ایران درتین جزیان کشته میشود.

در پایان درگیری،نصرالله بهمنی عضو حزب کمونیست ایران(فرمانده پل)درحالیکه زخمی شده بود،درتپه ماهورهای اطراف شویشمه به اسارت درآمد.همچنین مسعود احمدی مشهور به توفیق دریکی دیگر از سنگرها توسط حزب دمکرات اسیر شد که وی نیز بعداً اعدام شد.بااشغال مقر یک پیشمرگ حزب دمکرات که از طرف کومه له به اسارت گرفته شده بود،به دست پیشمرگان حزب دمکرات افتاد.پیشمرگان حزب دمکرات پس از تسخیر مقربه درمانگاه یورش میبرند ودراین هنگام یک پیشمرگ مجروح کومه له بنام شیخ علی همراه پیشمرگ دیگر کومه له بنام فرح ادمن که مشغول پانسمان کردن زخم شیخ علی بود،دردرمانگاه بودند.پیشمرگان حزب دمکرات در نهایت جنایتکاری هردو نفر را اسیر کرده پس از اعدام جنازه های آنان را می سوزانند.

پس از این واقعه،مقرودرمانگاه را به آتش میکشند،دروپنجره منازل را به گلوله می بندند،هوادارن کومه له را دستگیر می کنند و فضای ترس و وحشت در روستا بوجود می آورند.

درمجموع این تهاجمات 13پیشمرگ کومه له کشته و اعدام میشوند که از این 13 نفر تنها 3نفرشان(1-ادریس محمدی مشهور به کمال اورامی 2-محمدبهرامی مشهور به مامه حمه باوان 3-رحیم الهی)درجریان درگیری ها کشته شدند و 10 نفر دیگرشان پس از اسارت اعدام شده اند این ده نفر عبارتند از:1- طلیعه علی رمائی مشهور به طلیعه بیسارانی،2-علی آرمان مشهور به علی فارس،3-مدریک یوسفی مشهور به ریبوار پالنگانی،4-عبید صوفیه،5-دارا اسعدی،6-بختیار خالدی،7-نصرالله بهمنی،8-مسعوداحمدی مشهوربه توفیق،9-شیخ علی،10-فرح ادمن

بدین ترتیب تشکیلات حزب دمکرات در اورامان ورق دیگری از جنایت و خیانت به پرونده سیاسی حزب دمکرات افزودند.



+ نوشته شده در 26 / 8 / 1393برچسب:, ساعت توسط دابراو |

ئه ندامانى كومه له ی شورشگير

 

دوێنی ٣ كه س له ئه ندامانى كومه له ی شورشگێر له شارى كلن ئالمان به هوى خواردنى زورى مه شروب كه وتنه نه خوشخانه.
دو
ێنێ ئه حمه د باب ئارام اشرفى و شاهرخ كاكى له ناو ستۆدیۆی تەلەفزیۆنی روژهه لات كه زوريان خواردبووه ،ئه حمه د باب ده كه ويته نه خوشخانه و ئارام شاهروخ ده باته وه بو مال و ئه حمه ديش ره وانه ی نه خوشحانه ده كه ن
ئارام كه له ئوردوگاى كومه له ش بو كارى به س خواردنه وه بوو،وه بووه ته ئه لكولى و ئ
ێستاش له
ستۆدیۆ كارى خواردنه وه يه و هه مو كاتکیش ئه ندامانى تر گوتويانه بەڵام موهته دى گوى نادات لەبەر ئەوەی كاتى به رنامه كان پره و بيته وه

 



+ نوشته شده در 20 / 8 / 1393برچسب:, ساعت توسط دابراو |

ب. سوداي کردستان بزرگ

کودتاي آمريکايي 28 مرداد و واکنش شوروي

در سال هاي نهضت ملي شدن نفت، در شهر مهاباد تعدادي از جوانان نظير غني بلوريان، عبدالله اسحاقي و سليمان معيني فعاليت هايي در ادامه نظريات حزب دموکرات کردستان به عمل آوردند که در جريان کودتاي 28 مرداد 1332 اين حرکت ها هم فروکش کرد و آنها مجبور شدند مهاباد را ترک کرده و در روستاها به طور مخفيانه زندگي کنند.کودتاي مذکور باعث افزايش نفوذ و قدرت آمريکا در ايران و نزديکي فوق العاده محمد رضا پهلوي به آن کشور شد. گسترش جنگ سرد ميان غرب و شرق، ايران را با داشتن 2200 کيلومتر مرز مشترک با شوروي به صورت يکي از مناطق حساس در رقابت هاي ميان دو ابر قدرت درآورد. سيل سلاح هاي پيشرفته آمريکا به ايران سرازير شد و ايستگاه هاي حساس و قدرتمند شنود و جاسوسي آمريکا در مرزهاي ايران و شوروي، مستقر و مشغول فعاليت شدند. اين ايستگاه ها به گفته ارتشبد فردوست-از آگاه ترين مقام هاي اطلاعاتي و امنيتي رژيم پهلوي-5000 کيلومتر از جنوب روسيه را تحت پوشش قرار مي دادند و با اينکه همه پول آنها را ايران پرداخته بود و ساواک نگهباني و محافظت آنها را به عهده داشت اما محصول کار از عکس و تفسير و غيره تماماً به سفارت آمريکا در تهران ارسال مي شد و ساواک کوچک ترين اطلاعي از نتايج نداشت.فعاليت اين ايستگاه هاي رادار، ضربه پذيري شوروي را در پي داشت. در زمينه اقتصادي نيز آمريکا بر فضا، دريا، بازار، معادن و به ويژه نفت ايران چنگ انداخته بود و سود سرشاري مي برد. شوروي از اين سفره گسترده نصيبي نداشت. مجموعه اين امور و مهم تر از همه، همکاري هاي نظامي- اطلاعاتي آمريکا و ايران، شوروي را به اين نتيجه رساند که ايران تبديل به اولين خاکريز تهاجم آمريکا عليه شوروي شده است. با پيروزي کودتاي عبدالکريم قاسم در ژوئيه 1958/ خرداد 1337 عليه فيصل دوم پادشاه عراق و نفوذ روز افزون شوروي در آن کشور، روابط ايران و عراق تيره شد و ايران از واهمه نقشه هاي آشکار و پنهان شوروي، در اسفند 1337 قرارداد نظامي مهمي با آمريکا منعقد ساخت. اين امر شوروي را چنان عصباني ساخت که گروميکو، وزير امور خارجه وقت شوروي، طي نامه اي به مقامات ايران چنين هشدار داد:
...
دولت ايران با توسعه بيشتر همکاري نظامي خود با آمريکا به مرحله اي قدم مي گذارد. که کمک مستقيم به محافل معين خارجي براي عملي کردن نقشه هاي تجاوزکارانه آنها که معطوف بر ضد اتحاد شوروي و ساير کشورهاي صلح دوست مي باشد از آنجا آغاز مي گردد. انعقاد چنين قراردادي موجب وابستگي بيشتر ايران به ايالات متحده آمريکا از لحاظ نظامي و سياسي مي شود و خطر جلب ايران به ماجراهاي نظامي محافل خارجي را افزايش مي دهد. هيچ گونه خطري از ناحيه شوروي ايران را تهديد نمي کند... دولت ايران خط مشي سياست خارجي خطرناکي را پيش مي گيرد که مقدم بر همه خطر آن متوجه خود ايران مي باشد...

شوروي و تز کردستان بزرگ

شوروي که بعد از جنگ جهاني دوم با گسترش سلاح اتمي از مواجهه و جنگ احتمالي با آمريکا پرهيز داشت، بهترين گزينه پيش رو جهت مقابله با همکاري هاي نظامي ايران و آمريکا را احياي نقشه تجزيه ايران يافت! امري که هم حکومت پهلوي را به زحمت و وحشت افکند و هم آمريکا را متوجه اين امر خطير مي نمود که عقاب در بازي با خرس، از خط عبور کرده است! در اسناد محرمانه به تاريخ 1337/9/1 به نقل از احمد علي سپهر (مورخ الدوله) که به گفته فردوست با روس ها روابط خوبي داشت،چنين مي خوانيم:
شوروي ها در قبال روي کار آمدن افراد نظامي در کشورهاي خاورميانه توانسته اند در کشور عراق اختيار حکومت را به دست گيرند و عکس العملي هم که از جانب شوروي ها در قبال اين حکومت هاي نظامي نشان داده شود به وسيله حکومت عراق خواهد بود. برنامه بعدي آنها اين است که به کمک کردهاي مقيم عراق در کردستان ايران و مناطق کردنشين ترکيه تحريکاتي را شروع کنند و هدف دوم شوروي ها بعد از عراق، ايران است... به دست حکومت عراق برنامه شوروي ها اجرا خواهد شد و روي اين اصل بايد منتظر اقدامات بعدي حکومت عراق در مناسبات بين ايران و آن کشور بود.
در اين زمان شوروي نقشه خودمختاري کردستان و ايجاد دردسر بزرگ را براي ايران و آمريکا را به دو صورت پي مي گرفت:
1.
کمک به ايجاد کردستان بزرگ متشکل از نواحي کردنشين ايران (آذربايجان غربي، کردستان، کرمانشاه و حتي ايلام)، ترکيه، عراق، سوريه و بخشي از آذربايجان شوروي؛
2.
خودمختاري کردستان ايران.
در مورد کردستان بزرگ بايد متذ
کر شد معتقدان به پان کرديسم در ايجاد کردستان بزرگ که زبانه جنوبي آن به خليج فارس مي رسيد، مورد حمايت جدي روس ها قرار گرفتند. روس ها در اين امر، علاوه بر مقابله با تهديدهاي بالقوه آمريکا- با نفوذ در ايران و تسليح رژيم پهلوي به سلاح هاي مدرن-به هدف اصلي و ديرينه خود يعني دسترسي به آب هاي آزاد و گرم جنوب توجه داشتند. در صورت ايجاد کردستان بزرگ زير نفوذ و حمايت شوروي که از خاک آذربايجان شوروي شروع مي شد و به خليج فارس منتهي مي گشت هدف مذکور محقق مي شد!

ملامصطفي بارزاني و کردستان بزرگ

سوداي تشکيل کردستان بزرگ در زمان مورد بحث، با رهبري کردها توسط ملامصطفي بارزاني (1979-1903) گره خورده بود. وي بعد از بازگشت از شوروي با ايجاد «حزب پارت» با هدف استقلال کردها فعاليت وسيعي را در کردستان عراق شروع کرد و به سمت شوروي گرايش داشت.در سند محرمانه ساواک به تاريخ 1339/11/26 چنين آمده است:
به طوري که استحضار دارند در سال هاي 23 و 24 که روس ها در ايران بودند با به وجود آوردن جمهوري دموکراتيک کردستان و علم کردن قاضي محمد به رياست جمهوري آن، نقشه کردستان را هم که شامل شوروي، ترکيه، عراق و کردستان ايران تا مناطق نفت خيز جنوب رسم و وعده داده بودند که نقاط مزبور جزء کردستان خواهد بود و منظور از اينکه خوزستان را هم جزء کردستان محسوب کرده بودند اين بود که به دريا راه پيدا کنند. در مسافرتي که اخيراً ملامصطفي به مسکو کرده بود همان مقصود به نام وي ثبت و عکس ملامصطفي را در حالي که پرچم کردستان نيز بالاي سر او مي باشد در بالاي نقشه کليشه گرديده و وعده رئيس جمهوري کردستان را نامبرده گرفته و مراجعت نموده است...
به گزارش ديگري از ساواک، طبق اظهار منشي سفارت فرانسه در تهران به نام لازار در آذر ماه 1343 نمايندگان ملامصطفي بارزاني در فرانسه فعاليت هاي تبليغاتي و سياسي خود را به نام کردستان کبير صورت مي دهند و در نتيجه مناطق کردنشين سوريه و ترکيه و ايران و عراق همگي مورد نظر و هدف غايي آنان مي باشد. لازار مي افزايد:
به اعتقاد مقام هاي فرانسوي در تهران، اولياي دولت ايران تصور مي کنند هدف کردها منتهي به کردستان عراق مي گردد و لذا با دولت عراق در مقابله با آنان همکاري نمي کند بلکه مشوق اکراد در عصيان بر ضد دولت مرکزي عراق مي باشند و اين اشتباهي است که عواقب آن گريبانگير دولت ايران نيز خواهد گشت.
ساواک در گزارش خيلي محرمانه به تاريخ 1340/2/1 گزارش کرده که در اغلب شهرهاي کردستان ايران مانند سنندج، مريوان، سابلاغ [مهاباد]، اورامان و غيره شعبه حزب پارت تشکيل شده است.اين درحالي است که اندکي قبل، ساواک نسبت به گرويدن کردهاي جدايي خواه ايران به ملامصطفي هشدار داده بود. در سند محرمانه مورخ 1339/11/30مي خوانيم:
قسمت اعظم اکراد ساکن مناطق سنندج و عشاير جوانرودي در ايران حزبي به نام جمعيت کرد تشکيل داده اند و با کردهاي عراقي پيرو ملامصطفي بارزاني تماس مستقيم دارند. اين جمعيت در ايران توسعه پيدا کرده و مساعدت هاي لازمه از شوروي براي آنان مي رسد. شايع است که اين مساعدت به صورت تجهيز اسلحه مدرن مي باشد که تعداد زيادي از آنها در اين مناطق توزيع شده است.
گزارش محرمانه مورخ 1340/2/1 ساواک اشعار مي دارد که ملامصطفي سلاح هاي ارسالي از شوروي را در شهرهاي کردستان عراق و ايران تقسيم کرده و عده اي از نظاميان کرد ايران در حذب پارت، نام نويسي نموده اند و محور فعاليت ها متحد کردن کردهاي ايران با کردهاي عراق مي باشد.استانداري آذربايجان به استناد گزارش ژاندارمري رضاييه [اروميه] مورخ 1340/4/8 به نخست وزير اطلاع مي دهد که:
دولت شوروي مبلغ گزافي براي فعاليت در راه استقلال کردستان آزاد در اختيار ملامصطفي بارزاني گذارده و وي براي رسيدن به مقصود اصلي خود از هر گونه هزينه اي خودداري نمي نمايد و اخيراً سلاح هاي ساخت چکسلواکي (تفنگ و توپ) به ملامصطفي داده شده.
ملامصطفي در راه رسيدن به هدفش که تشکيل کردستان مستقل بود، علاوه بر شوروي دست به دامان قدرت هاي بزرگ ديگر چون آمريکا و انگلستان شد و به برخي همکاري ها با اسراييل نيز تن داد! ساواک در گزارش مورخ 1339/10/14 مي نويسد:
طبق اطلاع واصله ملامصطفي بارزاني موقع عزيمت به شوروي به رؤساي عشاير گفته تا مراجعتش از شوروي هيچ گونه اقدامي بر عليه دولت عراق ننمايند و او در روسيه درباره استقلال کردستان اقدام خواهد کرد و اگر موفق نشد به عراق مراجعت نخواهد کرد و به انگلستان خواهد رفت تا بوسيله دول انگليس و آمريکا در اين باره اقدام نمايد. اينک چون همراهان وي مراجعت و او برنگشته است در عراق شايع است که در منظور خود موفقيت حاصل نکرده است.
در اسناد لانه جاسوسي آمريکا همکاري ملامصطفي با آمريکا و اسراييل آشکار شده است.
به گزارش ساواک، در مهرماه 1342 اسکناس هاي اسراييلي به بارزاني فرستاده شد که جهت تعويض با پول ايراني به تبريز و تهران ارسال گشتند.همچنين ساواک از تحويل قوطي هاي کنسرو از طرف دولت اسراييل و نيز مقادير زيادي دارو توسط آمريکايي ها به ملامصطفي خبر داده است.
در زمينه ارتباط سرويس اطلاعاتي- امنيتي اسراييل با گروه هاي فعال و مبارز کرد به ويژه ملامصطفي بارزاني در کردستان عراق طي دهه 1970/1359-1349 و نيز طي تأمين مالي، نظامي و هدايت آنها توسط اسراييل آوي ديختر وزير امنيت داخلي رژيم صهيونيستي چندی پیش طي سخناني در مرکز تحقيقات امنيت ملي اسراييل حقايقي را بازگو کرده است.
روزنامه جروزالم پست چاپ اسراييل سخنان اين وزير رژيم صهيونيستي را چنين گزارش کرده است:
ما از دهه 1970 ميلادي در کردستان عراق مداخله کرديم و کوشيديم از احساسات کردهاي عراق به نفع خود استفاده کنيم. در ابتدا همکاران ما در اسراييل از مشورت هاي يوري لوبراني مشاور پيشين وزير سابق و سفير ما در ترکيه و اتيوپي و ايران، براي طراحي طرح حمايت اسراييل از کردهاي عراق استفاده کردند. ما همچنين بودجه کردها را تأمين مي کرديم. اين حمايت در سال 1972، ابعاد امنيتي به خود گرفت و شامل تأمين و ارسال سلاح [اسراييلي] از طريق ترکيه و ايران [به کردها] و پذيرش گروه هاي کرد و شبه نظاميان آنها براي تعليم و آموزش در اسراييل، ترکيه و ايران مي شد. پس از آنکه مقاومت کردها در نتيجه توافق [عراق تحت حاکميت صدام] با ايران شکسته شد، رهبر کردها [ مصطفي بارزاني] به ترکيه، سوريه و اسراييل سفر کرد. ما بايد در کنار کردها باقي مي مانديم و تا رسيدن به هدف ملي شان در دستيابي به حکومت مستقل در مرحله اول و استقلال کامل در مراحل بعدي، از آنها حمايت مي کرديم.



+ نوشته شده در 13 / 5 / 1393برچسب:, ساعت توسط دابراو |

بررسي سياست هاي تجزيه طلبي استعمار در کردستان (1350-1320)

در اين مقاله بر آنيم که دو مرحله مهم تجزيه طلبي در کردستان يعني: الف. تشکيل جمهوري خود خوانده کردستان به رياست قاضي محمد حضيري و فرجام آن و ب. سال هاي بعد از کودتاي 28 مرداد 1332 و سوداي تشکيل کردستان بزرگ را به اندازه توانايي و امکانات تحقيق خود بررسي و تبيين نماييم تا جوانان برومند ايران اسلامي به ويژه جوانان مسلمان و غيرتمند کرد از روند و چگونگي تجزيه طلبي در کردستان و مصائبي که در اين بخش از خاک کشورمان بر سر مردم مظلوم کرد آمده آگاه شوند.

الف. حکومت جمهوري کردستان

                                       قدرت يابي دو حزب کومله و دموکرات در کردستان
با اشغال ايران توسط قواي شوروي و انگلستان طي جنگ جهاني دوم، روس ها در جهت اهداف بلند مدت خود، در کردستان ايران که تحت تصرف آنها بود کوشيدند حرکت هاي قوم گرايانه را در شهر مهاباد و ديگر شهرهاي مهم منطقه ايجاد نمايند. اندکي بعد از اشغال کردستان، سي نفر از سرشناسان و رؤساي ايل هاي کرد به دعوت مير جعفر باقروف نخست وزير آذربايجان شوروي به خرج روس ها از شهر باکو ديدن کردند.
سرلشکر حسن ارفع اسامي اين ميهمانان را چنين معرفي مي کند:
قاضي محمد سردفتر حقوقدان مهاباد، امير اسعد ده بکري، مجيد خان از مياندوآب، حاجي بابا شيخ، عبدالله ايلخاني زاده بوکاني، رشيد هرکي، زيرو بهادري، ممدوي از شکاک، موسي خان زرزا، حاج قرني آقا، کاک حمزه مامش، سيد محمد صادق فرزند سيد طه، وهاب بلوريان و...
هدف روس ها از بازديد سران کرد از کارخانه ها، تماشاخانه ها، مزارع کشاورزي، سينماها و مراکز صنعتي باکو تحت تأثير قرار دادن هيئت کرد براي همکاري با روس ها و باورانيدن اين نکته بود که در صورت اطاعت و حرف شنوي از مقام هاي عالي رتبه شوروي مي توان منطقه کردستان را نيز به پيشرفت و ترقي رسانيد. در اين ديدار، سران کرد به ملاقات ميرجعفر باقروف رفتند و او براي آنها در مورد دوستي ديرينه کرد و آذربايجاني و دوستي و حسن نظر ويژه اتحاد جماهير شوروي با آنها سخن راند. يکي از اعضاي با نفوذ هيئت کُرد، قاضي محمد حضيري بود که مورد اکرام و احترام ويژه قرار گرفت. اين ديدار دو هفته طول کشيد و اعضاي هيئت با رضايت خاطر و همراه با سوغاتي هايي که از بازار باکو خريده بودند به کردستان بازگشتند.
عبدالرحمن قاسملو، دبير کل سابق حزب دموکرات کردستان، در کتاب چهل سال مبارزه در راه آزادي پس از بحث درباره سفر سي نفر از مالکان و رؤساي عشاير کُرد در سال 1320 به باکو بنا به دعوت دولت شوروي مي نوسيد:
اگر چه من در آن زمان يازده ساله بودم ليکن مانند بسياري از کودکان آن دوره، سياست توجه مرا به خود جلب کرده بود. پدرم يکي از اعضاي آن هيئت بود. به ياد دارم موقعي که از سفر باکو برگشت چند عدل قند و يک تفنگ سرپر شکاري خوب همراه آورده بود. چنين مي نمود که شوروي ها قند و تفنگ و وسايل ديگر را به عنوان هديه به همه اعضاي هيئت داده بودند. به ويژه قند خيلي باارزش بود. چون در آن زمان در ايران کمياب و گران بود. اين کار به نظر من بسيار عجيب مي نمود زيرا در خانواده ما برادران و عموزاده هايم که از من بزرگتر بودند از اين سخن به ميان مي آوردند که پدرم همراه چند نفر ديگر به باکو رفته اند تا حقوق و آزادي کُردها را طلب نمايند، به همين دليل رک و صريح از پدرم پرسيدم پس حقوق کردها چه شد؟
بعد از بازگشت هيئت کرد، ملاقات هاي محرمانه مقام هاي سياسي و نظامي روس ها با رؤساي ايل ها و عشاير کردستان شروع شد و ادامه يافت؛ چنان که گزارش هايي از ملاقات و مذاکره سران کرد در اطراف درياچه اروميه با کنسول روس )مستقر در تبريز) و برخي فرماندهان روس در مه 1942/ارديبهشت 1321 در دست است. در اين ملاقات، کردها خواستار اجازه حمل اسلحه، تحصيل به زبان کردي در مدارس و آزادي در انجام امور ملي شدند.
در 16 سپتامبر 25/1942 شهريور 1321 پانزده نفر از اهالي مهاباد مانند ملاعبدالله داوري، قاسم قادري، محمد نانوازاده، عبدالرحمن ذبيحي، عبدالرحمن شرفکندي (همه ژار شاعر)، محمد امين شيخ الاسلامي، رحمان حلوي و... جمعيت ژ.ک که مخفف واژه هاي کردي «کومله ژيانه وه ی کوردستان» به معني «جمعيت تجديد حيات کردستان» است را به وجود آوردند و در مدت شش ماه اعضاي آن به 100 نفر رسيد که همگي اهل مهاباد بودند. هر پنج يا شش نفر عضو جمعيت، گروهي مخفي را تشکيل مي دادند. اساس پذيرش در جمعيت، کرد بودن بود. هر عضو جديدي بايد اين موارد را رعايت مي کرد:
به ملت کرد خيانت نکند؛ براي کسب خود مختاري کردستان بکوشد؛ هيچ سري از جمعيت را به صورت مخفي يا شفاهي افشا نکند؛ تا پايان عمر عضو جمعيت باشد؛ تمام مردان و زنان کرد را برادر و خواهر خود بداند؛ بدون اجازه جمعيت به هيچ حزب و تشکيلات ديگري وارد نشود.
اعضاي جمعيت در آوريل 1943، کميته مرکزي خود را انتخاب کردند و از سال 1994/1323 کوشش و فعاليت حزب در کردستان افزايش يافت و ميان سران جمعيت و نمايندگان کردهاي ترکيه، عراق و سوريه پيام هايي رد و بدل شد. عاقبت آنها در اوت 1944/مرداد1323 در شهر مهاباد گرد آمدند و مذاکرات جدي و مهمي شروع گرديد. در اين مذاکرات نماينده جمعيت ژ.ک قاسم قادري، نماينده حزب کردي هيوا (اميد) که در کردستان عراق فعاليت مي کرد؛ حمزه عبدالله وردي، نماينده کردهاي ديار بکر سوريه قادري بيگ و نماينده کردهاي ترکيه قاضي ملاوهاب بودند.
محور اصلي مذاکرات، اتحاد کردها و تعيين مرزهاي منطقه کردستان بزرگ بود. نمايندگان جهت بازديد منطقه (و مطالعات ميداني) به کوه «دالان پر» که در آنجا مرزهاي ايران، عراق و ترکيه به هم مي پيوندند رفتند و نتيجه اين بازديد و گفت و گوها در کوه مذکور امضاي پيمان دوستي و پشتيباني از همديگر بود که به «پيمان سي سنوور» يعني «پيمان سه مرز» معروف مي باشد. متعاقب اين امر، نقشه کردستان بزرگ توسط کردهاي مستقر در بيروت رسم و به منطقه کردستان فرستاده شد. محدوده جغرافيايي مورد درخواست کردها، دسترسي به آب هاي مديترانه و خليج فارس بود.(از مديترانه تا خليج فارس!) جمعيت کومله ژ.ک در دوره فعاليتش نشرياتي چون گلاويژ (ستاره سهيل) و نيشتمان (ميهن(منتشر مي کرد. نيشتمان، ارگان رسمي جمعيت بود که روي جلد آن تصوير صلاح الدين ايوبي نقش بسته بود.
در زمان مورد بحث، جمعيت کردها بين 5تا 6ميليون نفر بود که در بين کشورهاي ترکيه (دو تا سه ميليون)، عراق (يک ميليون و دويست هزار)، ايران (يک و نيم ميليون)، سوريه (دويست هزار) و جمهوري آذربايجان شوروي (يکصد هزار) پراکنده بودند. در ماه مه 1644/ ارديبهشت 1323 جمعيت ژ.ک همراه با حزب هيوا در عراق پرچم سه رنگي براي کردستان بزرگ به وجود آوردند که رنگ قسمت بالايي قرمز، وسط سفيد و پايين آن سبز رنگ بود و در حقيقت وارونه پرچم ايران به حساب مي آمد.براي نشان ملي کردها، در وسط پرچم کره خورشيد رسم شده بود در حالي که دو خوشه گندم دو طرف آن را در بر گرفته بودند و يک کوه و يک قلم نيز در آن ديده مي شد.در عراق تمام گروه ها حتي کمونيست ها در صف واحدي به نام «رزگاری کورد» يعني «رهايي کرد» جمع شدند و جمعيت ژ.ک مهاباد نيز به آن ملحق شد. هدف از اتحاد اين بود که جنبش ناسيوناليستي کردها در معرض افکار عمومي جهانيان قرار داده شود و آن را به جهانيان بشناسانند. در همين ايام بود که جمعي از اعضاي بلند پايه جمعيت ژ.ک از قاضي محمد خواستند تا عضويت جمعيت را بپذيرند و او بدون ترديد و دودلي آن را پذيرفت و به عنوان راهنماي جمعيت شناخته گرديد.

قاضي محمد که بود؟

قاضي محمد حضيري فرزند قاضي علي و نوه قاضي قاسم در سال 1900/1279 متولد شد. مادرش از ايل فيض الله بيگي هاي سقز بود که سه دختر و دو پسر به دنيا آورد. پسر کوچکش به نام ابوالقاسم صدر قاضي چهار سال از قاضي محمد کوچک تر بود. امور شرعي و قضايي مردم مهاباد به دست قاضي ها اداره مي شود. يک قاضي بايد در همه امور مردم حتي نوشتن روز تولد بچه ها، ازدواج، فوت و ديگر مشکلات و شادي ها و غم هاي مردم شريک مي بود. قاضي محمد بعد از تحصيل علوم مذهبي، پيش از اينکه از سوي پدر به عنوان قاضي تعيين شود رئيس اداره اوقاف مهاباد گرديد. او بعد از ازدواج صاحب يک پسر و هفت دختر شد. برادرش ابوالقاسم در سال 1943/1322 از طرف مردم مهاباد به نمايندگي مجلس شوراي ملي برگزيده شد.
از خانواده قاضي ها، پسر عموي قاضي محمد به نام محمد حسين سيف قاضي که سه سال از قاضي محمد کوچک تر بود نيز در جريان تشکيل جمهوري کردستان معروف گرديد و به عنوان معاون رئيس جمهور و وزير جنگ برگزيده شد. وي از مدتي قبل توسط ژاندارمري کل کشور (ايران) به فرماندهي ژاندارمري بوکان، مياندوآب و مهاباد منصوب شده بود.

ادامه دارد...



+ نوشته شده در 27 / 4 / 1393برچسب:, ساعت توسط دابراو |

ارتباط حزب دموکرات و تيمور بختيار با امام خميني(ره)

احسان طبري، تئوريسين معروف حزب توده و از اعضاي بلند پايه آن، در خاطراتش مي نويسد:
قاسملو در سال 1960/1339 کتابي به انگليسي تأليف و در لندن چاپ کرد که مسئله کرد و کردستان را از نقطه نظر تجزيه طلبانه خود بيان مي کند. موافق اين نقطه نظر تمام بخش غربي ايران تا حد خاک بختياري يعني کردستان، باختران، گيلان غرب، لرستان و قسمتي از آذربايجان شرقي جزء کشور «کردستان» ايران است. بر اساس اين نقشه [بعدها] بين قاسملو و صدام حسين مواضعه شد و پشتيباني ابر قدرت شوروي نيز به اجراي اين نقشه جلب گرديد. قاسملو بارها در نطق هاي خود پشتيباني شوروي از عمل خود را تصريح مي کرد. (1 )
صدام براي رادمنش آپارتماني در بهترين هتل بغداد اختصاص داد و وي را در سان ناوگان عراق در شط العرب شرکت داد. سفرهاي رادمنش به بغداد سري بود. او در گفت و گو با ما تمام اسرار را از لابه لاي نقل هاي خود لو مي داد... با سفرهاي منظم رادمنش به بغداد، وي جذب محيط بغرنج و فاسدي شد که در بغداد برقرار بود. (2)
ساواک در گزارش سري به تاريخ 1346/12/6 از سفر قاسملو و چند عضو حزب توده به بغداد خبر داده است. ( 3) علاوه بر رادمنش، دکتر نورالدين کيانوري و ايرج اسکندري از اعضاي کميته مرکزي حزب توده نيز در دهه پنجاه به عراق عزيمت و با اعضاي شوراي انقلاب عراق از جمله صدام ديدار و مذاکره مي کردند. (4) مي دانيم که دکتر فريدون کشاورز از ديگر اعضاي کميته مرکزي حزب توده نيز در زمان زمامداري ژنرال عبدالکريم قاسم در بغداد به سر مي برد. و به نوشته خودش هفته اي سه شب از راديوي بغداد براي مردم ايران سخنراني مي کرد. (5)
غني بلوريان به عنوان نفر دوم حزب دموکرات کردستان راجع به رفتن اعضاي حزب به بغداد، تعامل با حکومت بعث و سوء استفاده هاي قاسملو به نفع شخصي موارد حساسي را افشا مي کند. با توجه به اينکه نوشته هاي او در واقع بخش مهمي از اسناد درون گروهي حزب دموکرات کردستان محسوب مي شود، نکته هاي اصلي خاطرات وي بازگو مي گردد:
گروه چهل نفري همراه دکتر قاسملو به نام حزب دموکرات کردستان به رژيم عراق پناهنده شدند و قاسملو رهبري آنها را بر عهده داشت. در آغاز انقلاب سال 1357 رفقاي حزب دموکرات گروه قاسملو کم کم به کردستان ايران و شهر مهاباد بازگشتند. رفقاي قاسملو مي گفتند او انساني خود رأي است و توجهي به تصميم هاي کميته مرکزي و دفتر سياسي و مصوبه هاي حزب نمي کند و هر کاري که خودش دوست داشته باشد بدون نظر و اطلاع اعضاي کميته مرکزي و دفتر سياسي انجام مي دهد. آنها از نظر مسائل مالي نيز از قاسملو انتقاد مي کردند و مي گفتند: پول هايي را که به عنوان کمک از رژيم عراق گرفته بدون اطلاع ما به خواست و ميل خود در عراق و اروپا خرج مي کند و کسي نمي داند چه بر سر اين پول ها مي آورد. (6)

ارتباط حزب دموکرات و تيمور بختيار با امام خميني(ره)

ساواک در تاريخ 1346/5/23 طي گزارش سري از سعي حزب دموکرات کردستان براي نزديکي به حزب کمونيست عراق و حزب توده و روحانيون به اصطلاح افراطي با هدف دستيابي به خودمختاري کردستان ايران خبر داد و افزود: «اطلاعات موجود وجود تماس هايي را در اين زمينه محرز مي سازد.» (7) خبر همکاري حزب دموکرات با حزب توده و برخي روحانيون در عالي ترين شوراي اطلاعاتي امنيتي رژيم پهلوي يعني شوراي هماهنگي رده يک (8) مورد بررسي قرار گرفت و صورتجلسه آن به محمدرضا پهلوي ارسال شد. شاه پس از مطالعه دستور داد موضوع ارتباط مذکور به طور دقيق و کامل رسيدگي گردد. نظر نهايي ساواک بعد از تحقيقات گسترده چنين اعلام گرديد: «... هيچ اطلاع و سندي راجع به ارتباط حزب دموکرات کردستان با روحانيون تابع آيت الله خميني به دست نياورده است.» (9)
در دوران تبعيد امام خميني(ره) در عراق که روابط دو رژيم عراق و ايران خصمانه بود، صدام حسين بسيار کوشيد تا مخالفان اصلي رژيم پهلوي را متحد کند و با دادن امکاناتي، آنها را به انجام فعاليت عليه ايران بگمارد. او توانست تيمور بختيار اولين رئيس قدرتمند ساواک را که بعد از عزل به دشمن سرسخت محمدرضا پهلوي تبديل شده بود و حزب توده و حزب دموکرات کردستان و نيز کنفدراسيون دانشجويان ناراضي ايراني مستقر در خارج کشور را به سوي خود جذب کند. صدام کوشيد تا با فرستادن برخي از اعضاي اصلي حزب توده به نزد امام خميني(ره)، ايشان را هم جلب و جذب کند و به همکاري بکشاند. اما امام و به تبع ايشان روحانيان طرفدارشان به حزب توده و صدام جواب مثبت ندادند. حجت الاسلام سيد محمود دعايي که در نجف از نزديکان به امام و از روحانيان فعال و انقلابي بود در خاطرات خويش چنين مي گويد:
... بعد از آنکه رژيم بعث عراق تصميمم گرفت با ايران وارد درگيري بشود، کانون هايي به وجود آورد که از مبارزين ايراني نيز دعوت به فعاليت کردند. نمايندگان عراق سراغ خيلي ها رفتند... علي نقي منزوي پسر مرحوم حاج آقا بزرگ تهراني صاحب کتاب معروف الذريعه [الي تصانيف الشيعه]، نماينده حزب توده در آلمان شرقي که از طرف ايرج اسکندري [دبير اول حزب توده] به عراق آمده بود و اين ها اصرار داشتند که از امام هم دعوت کنند که امام نپذيرفت. علي نقي منزوي در تشکيلات تيمور بختيار در عراق کار مي کرد. يک روز مأموران عراقي، مرحوم حاج آقا مصطفي [خميني] را دستگير کردند و به بغداد به جلسه اي با حضور تيمور بختيار بردند تا ايشان را وادار به همکاري نمايند. ايشان گفته بود ما مشي [فعاليت] ديگري داريم، اولاً به فعاليت هاي مسلحانه اعتقادي نداريم به علاوه ارتباط با مردم داريم و مبارزات ما در حد روشن کردن عامه مردم است... بختيار قصد داشت به منزل امام برود که امام ايشان را راه نداده بود. اما در سفر ديگري به طور ناشناس به حضور امام رسيد. امام در اين مورد به من فرمودند بختياري سري قبل آمد مرا ببيند راهش ندادم و رفت و گله کرد و نامه اي نوشت که در منزل علما و مراجع به روي کفار يهودي و مسيحي باز است چرا به روي من مسلمان بسته است؟ پيغام دادم شما به خاطر مسائل سياسي به ديدن من مي آييد و من مصلحت نمي بينم شما را ببينم. در سفر دوم با شبيب مالکي استاندار کربلا و همراهانش آمد. هنگام معرفي گفتند ايشان تيمور بختيار است. من هم چيزي نگفتم. (10)
در اسناد به جا مانده از ساواک چگونگي ملاقات تيمور بختيار با امام خميني(ره)، گفت و گوها و برخورد هوشمندانه و تند امام با تيمور بختيار در چند سند گزارش شده است. در سند مورخ 1349/2/30 مي خوانيم:
موضوع: ملاقات آيت الله خميني با تيمور بختيار
اخيراً تيمور بختيار مرتباً به شهر مقدس نجف مسافرت مي نمايد و در طول يک ماه متجاوز از چهار بار به نجف رفته و با کليه علما و روحانيون به ويژه آيات الله خويي و شاهرودي ملاقات نموده است. حدود يک ماه قبل با آيت الله خميني در منزل مسکوني وي ملاقات و ضمن پيشنهاد همکاري به آيت الله خميني مي گويد که من در نظر دارم اعلاميه اي عليه دولت ايران تهيه و چاپ و وسيله عوامل خودم به آن سوي مرز ارسال که در خاک کشور شاهنشاهي توزيع نمايند و شما چون از قهرمانان مبارزه عليه دولت ايران مي باشيد بسيار بجا است که با من تشريک مساعي کنيد تا اين اعلاميه را مشترکاً منتشر کنيم، ولي آيت الله خميني قبول نکرده و تيمور بختيار را مؤدبانه از منزل خود مي راند. تيمور بختيار از شدت ناراحتي اظهار مي کند: آيت الله! شما را در عراق به خاطر من پناه داده اند و اين من هستم که از شما حمايت مي کنم. در اينجا آيت الله خميني گذرنامه خود را به طرز زننده اي مقابل بختيار مي اندازد ومي گويد: من اقامت در عراق را که تو عاملش باشي نمي خواهم؛ به هر جا که بروم بهتر از اينجا خواهد بود و در پايان آيت الله مزبور تيمور بختيار را از منزل رانده و به او مي گويد که هرگز مايل نيستم که به اينجا بيايي. تيمور بختيار در جواب اظهار مي دارد چرا و به چه علت از انتشار اعلاميه مشترک خودداري مي نماييد که آيت الله خميني مي گويد من صلاح نمي دانم و به شما مربوط نيست که به همين مناسبت بختيار از آن تاريخ به منزل خميني نمي رود. (11)
در سند مورخ 1349/5/17 نيز چنين آمده است:
در بغداد به ويژه بين ايرانيان اين شهر شايع است تيمور بختيار با در دست داشتن يک جلد گذرنامه سياسي عراقي که به نام آيت الله خميني صادر گرديده به او مراجعه و نامبرده را دعوت مي نمايد که جهت ترغيب و تشويق متواريان ايراني و انجام عمليات خرابکاري در داخل خاک شاهنشاهي با بختيار همکاري نمايد، ليکن خميني با پرخاش به بختيار مي گويد: «من ايراني هستم و هرگز تابعيت و مليت خود را به دست تو و به خاطر عقايد پوچ تو تعويض نخواهم کرد» و گذرنامه را به طرف بختيار پرتاب و او را از محل مسکوني خود بيرون نموده است. (12)
در 24 مرداد 1349 تيمور بختيار توسط افراد نفوذي ساواک در عراق مورد اصابت تير قرار گرفت و در دوم شهريور 1349 مرد. (13) ساواک بعد از موفقيت در اين عمل، بسياري از اعضاي شبکه بختيار را در ايران دستگير کرد که برخي از اعضاي بالاي حزب توده و کنفدراسيون دانشجويان ايران جزء دستگير شدگان بودند. (14) اما خبري در مورد دستگيري روحانيون و به ويژه روحانيون طرفدار امام خميني(ره) به اتهام همکاري و همراهي با شبکه تيمور بختيار منتشر نشد چون اين روحانيون به پيروي از حضرت امام هيچ همکاري و همراهي با بختيار نداشتند. تيمور بختيار به نمايندگي محرمانه از سوي شخص صدام چند بار کوشيد به حضور امام برسد و ايشان را وارد گروه فعالان عليه حکومت پهلوي نمايد. اين گروه از احزاب و اشخاصي تشکيل شده بود که خود را در دامن بيگانه انداخته بودند؛ مانند: حزب توده، حزب دموکرات کردستان، بختيار و... اما امام خميني(ره) با تيز بيني خاص خويش از مدت ها قبل ماهيت و وابستگي آنان را دريافته بودند. ايشان در شهر مقدس نجف با صدور اعلاميه اي هر گونه همکاري با گروه هاي کمونيست و مارکسيست و منحرف از مذهب تشيع را رد و انزجار خويش را از آنان ابراز فرمود. در بخشي از اين اعلاميه آمده بود:
... من صريحاً اعلام مي کنم که از اين دستجات خائن چه کمونيست و چه مارکسيست و چه منحرفين از مذهب تشيع و از مکتب مقدس اهل بيت عصمت عليهم الصلوه و السلام به هر اسم و رسمي باشند متنفر و بيزارم و آنها را خائن به مملکت و اسلام و مذهب مي دانم... (15)
بدين ترتيب مي بينيم که خبر همکاري روحانيون پيرو امام خميني با حزب دموکرات کردستان و نيز همکاري حضرت امام با تيمور بختيار شايعه اي بيش نبود که ساواک نيز بعد از تحقيقات گسترده به اين موضوع اقرار کرد.

پي نوشت ها :

1. احسان طبري، کژراهه، تهران، امير کبير، 1366، ص300.
2. همان، ص 255 و 269.
3. سند پيوست ش10.
4. نورالدين کيانوري، خاطرات نورالدين کيانوري، تهران، اطلاعات، 1372، ص488. ايرج اسکندري، خاطرات ايرج اسکندري، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي، 1372، ص316.
5. فريدون کشاورز، من متهم مي کنم کميته مرکزي حزب توده را، بي جا، بي نا، 1357، ص12و 52.
6. غني بلوريان، همان، ص 344.342.
7. چپ در ايران به روايت اسناد ساواک، همان، ص 419.
8. مرکب از رؤساي اداره دوم ارتش، ساواک، شهرباني کل کشور، ژاندارمري کل کشور، دفتر ويژه اطلاعات و ستاد ارتش. براي توضيحات بيشتر رک: حسين فردوست، همان، ج1، ص 196-189.
9. همان، ص 427.
10. مطالعات تاريخي، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي، سال سوم، شماره پانزدهم، زمستان 1384، ص18-19و 29.
11. سند پيوست ش11.
12. سند پيوست ش12.
13. اسدالله علم، همان، ص 258-256.
14. مارک.ج، گازيوروسکي، سياست خارجي آمريکا و شاه، ترجمه فريدون فاطمي، تهران، مرکز، 1371، ص267.
15. مبارزات امام خميني به روايت اسناد (در دوران تبعيد در نجف)، تدوين غلامعلي پاشازاده، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، 1378، سند شماره 101، ص 315.
 

منبع:کتاب 15 خرداد 24 - 25



+ نوشته شده در 21 / 4 / 1393برچسب:, ساعت توسط دابراو |

منوی اصلی

دسته بندی خبر ها

درباره ی ما


ده نگێکی جیاواز له ناو حیزبی دێموکرات صدایی متفاوت از درون حزب دمکرات

آرشیو

نویسندگان

پیوند های وبلاگ

لینک های روزانه

امکانات

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 60
بازدید هفته : 134
بازدید ماه : 636
بازدید کل : 220267
تعداد مطالب : 226
تعداد نظرات : 156
تعداد آنلاین : 1


خدمات وبلاگ نویسان
قالب وبلاگ - یاس تم

صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 23 صفحه بعد

کلیه ی حقوق مادی و معنوی وبلاگ tarikere محفوظ می باشد.
قالب وبلاگ - بازی آنلاین - طراحی سایت

بازی آنلاین

بازی آنلاین

عکس

طراحی سایت

ابزار وبلاگ

قالب وبلاگ

موسیقی بی کلام

دانلود اندروید

گرافیک - ابزار طراحی

برترین مطالب