خانه | پست الکترونیک | آرشیو

صدایی دیگر = ده نگێکی جیاواز

تماس بانویسنده ازطریق ایمیل:tarikeredemokrat@yahoo.com


فرمان برای تجزیه-2

روز ششم ژوئیه1945(15تیر1324)،استالین قرارداد سری کمیته مرکزی حزب کمونیست(بلشویک)اتحاد جماهیرشوروی را تحت عنوان(درباره سازماندهی جنبشهای جدائی خواهانه در آذربایجان جنوبی و سایراستانهای شمالی ایران(بخشهای شمالی کردستان))را امظا کرد:

دراوایل ماه ژوئیه1945(تیر-مرداد1324)میرجعفرباقراوف به مسکو احضار شد ودر ششم همین ماه دفترسیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحادجماهیرشوروی قرار محرمانه ای تحت عنوان (تدابیر لازم درمورد سازماندهی جنبشهای جدائی خواهانه در آذربایجان جنوبی و سایر شهرهای شمالی ایران)صادر کرد.
برای رهبری این جنبش جدائی خواهانه درآذربایجان تشکیل (فرقه دمکرات آذربایجان) پیش بینی شده بود.
باتشکیل فرقه دمکرات می بایست کمیته ایالتی حزب توده ایران بطور اساسی دگرگون میشد و از تمام طبقات مردم،کسانی که طرفدار جدائی آذربایجان بودند به این فرقه می پیوستند.
دربند سوم قرار دفتر سیاسی،درکردستان نیز سازماندهی جنبش جدائی خواهانه و برقراری خودمختاری پیش بینی شده بود.
از این پسفروسها در مناطق آذربایجان و کردستان شروع به فعالیتهای شدیدفرهنگی و سپس سیاسی و نظامی کردند و در صدد تحریک احساسات مردم،به منظور جذب آنان به سوی خویش برآمدند؛اما خروج نیروهای شوروی از ایران نشان دادکه موفقیت انها ظاهری بوده و از ژرفای لازم میان توده های مردم برخوردار نبود.
از آغاز اشغال ایران،دستگاههای امنیتی شوروی،طرح هایی در باره عملیات تجزیه طلبانه در کردستان،آماده کرده بودند.اسمیرنوف سفیر کبیر شوروی در تهران که با مسائل ایران اشنایی بیشتری داشت،بااینکار مخالف بود.او براین باور بودکه:
درایران مسئله جدائی خواهی کردها،پیوسته بازیچه سیاستهای کشورهای خارجی بوده است.ماباید از ورود به این بازی بپرهیزیم.این بدان معنا نیست که از کردها قطع علاقه کنیم و از آنها در پیشبرد منافع خودمان استفاده نکنیم.درهرحال فعالیتهای سیاسی ما درشمال ایران با آذربایجانی ها ارتباط دارد.
اما روسها که براثر یارهای بی دریغ متفقین و بویژه آمریکائی ها،توانسته بودند از نابودی کامل از سوی آلمان نازی،جان به دربردند،درکنار تلاش برای نفوذ هرچه بیشتر در آذربایجان دید خود را متوجه منطقه کردنشین آذربایجان غربی نیز کردند.دراین فرایند:
سال1944(1323)،شاهد رود عده زیادی از افساران سیاسی و سایر ماموران شوروی به آذربایجان و کردستان بود.
البته ماموران گسیل شده به مناطق کردنشین نیز مانند آذربایجان،ازمیان مسلمانان شوروی برگزیده میشدند.همانگونه که در آذربایجان،تلاشهای روسها در کنسولگری تبریزتمرکز داشت،درمنطقه کردنشین آذربایجان غربی،این وظیفه،به دوش کنسولگری شوروی در رضائیه(ارومیه)گذارده شده بود:
درکردستان،فعالیتها برگرد کنسولگری شوروی در رضائیه متمرکز بود که از جمله کارکنانش(یکی از صدهزار کردساکن اتحاد شوروی)،بنام سروان جعفراوف بود که آزادانه با لباس کردی،درمیان عشایروروستائیان کرد میگشت.
البته به نظر میرسد که الز آغاز اشغال ایران از سوی روسها،مقامهای شوروی در پی نفوذ در میان کردها بودند:
سابقه فعالیت شورویها در مهاباد به زمانی برمیگردد که دو تن از ماموران شوروی،بنامهای عبدالله اوف و حاجی اوف،به بهانه خرید اسب برای ارتش سرخ به مهاباد آمدند.
دو مامور پنهان شوروی،درآنجا با عناصر کومله ژک تماس برقرار کردند.اما همزمان باتشکیل فرقه دمکرات در آذربایجان،مقامهای شوروی درایران دست اندرکار اجرای فرمان دفترسیاسی کمیته مرکز یحزب کمونیست شوروی،درباره کردستان شدند.دراین فرمان آمده بود:
اقدامات تجزیه طلبی مقتضی در میان کردهای شمال ایران،برای جذب آنان به جنبش تجزیه طلبی مجزا،برای ایجاد منطقه خودمختار ملی کردستان،بعمل آید.
کوشش روسها براین بود که از اعزام نیرو از رضائیه به مهاباد و نیز گسیل نیرو از تهران به رضائیه برای تقویت پادگان رضائیه و شهربانی و ژاندارمری مهاباد،جلوگیری کنند.دراین میان،اطلاعات رسیده به وزارت جنگ،حکایت از آن میکردکه:
مقامات شوروی به وسایل مختلف مشغول فعالیتهای شدید بمنظور تحریک کردها علیه دولت و بروز اغتشاش می باشند.هنوز عملاً به اعزام نیرو به مهاباد...موافقت ننموده اند.
باتوجه به این مسائل،وزارت امورخارجه از سفیر کبیر ایران در مسکو خواست تا از راه وزارت امور خارجه شوروی،خواستار رفع محدودیتها شود.سفیرایران درمسکو به مقامهای شوروی تاکیدکرده بود،در صورتیکه روسها هرچه زودتر با آزادی عملی ارتش و قوای تامینه های ایران موافقت نکند:
بیم آن میرود که دامنه اغتشاشات توسعه یابد و از قدرت دولت در نقاط مزبور،بیش از پیش کاسته شود.
ازآنجا که تلاشهای دولت،برای گسیل نیروبه مهاباد بی نتیجه ماند،وزارت امورخارجه روز 26آبان 1324(17سبتامبر1945)،یادداشتی به سفارت اتحاد شوروی در تهران فرستاد.دریادداشت مزبور آمده بود:
1-عده ای از روسای کرد مقیمن در 4 استان و مهاباد،به تحریک دستجات محدودی که مخالفت با تمامیت خاک ایران را در سر دارند،به فعالیتهایی شروع نموده و به وسایل مختلف،تهیه اسلحه و مهمات می نمایند که خود را برای انجام منظور آماده سازند...
3-چند نفر از روسای کردهای مهاباد و ساکنین قسمتهای باختری آذربایجان،بدون رعایت قوانین گذرنامه و روادید،برای پیشرفت عملیات خود،به بادکوبه رفته و مراجعت نموده اند...
همزمان با تشکیل فرقه دمکرات،تنی چنداز کردها به دعوت جمهوری آذربایجان شوروی به باکو رفته بودند،چندهفته پس از بازگشت به ایران،موجودیت کومله را اعلام کردند.
روز22شهریورماه1324(13سبتامبر1945)،دولت ایران طی یادداشت دیگری،خواستار تخلیه کامل کشور از نیروهای بیگانه شد.چندروز بعد،وزیران خارجه سه دولت آمریکا،بریتانیا و شوروی در همایش لندن اعلام کردند که بر پایه پیمان سه جانبه(ایران-بریتانیا-شوروی)،نیروهای متفقین شش ماه پس از پایان جنگ با ژاپن،یعنی تا دوم مارس1946(11اسفند1324)،خاک ایران را تخلیه خواهند کرد.
دراین میان،دولت ایران از دادن یادداشتهای پیاپی به سفارت شوروی در تهران،نتوانسته بود نتیجه ای بدست آورد،(آهی)سفیرایران در مسکو دستور داد تا:
به شوروی ها تذکر دهد که دولت ایران امیدوار است از مداخله در نقل و انتقال نیروهای امنیتی ایران،منصرف شود،اما روسها که سخت دست اندر کار برنامه های خود در راستای تجزیه آذربایجان و بخشهایی از کردستان بودند،ازدادن پاسخ به درخواست دولت ایران طفره رفتند و مسئله نفت را پیش کشیدند:
تنها پاسخی که(آهی)دریافت کرد...اشاره به یادداشتی بود که چندی پیش از طرف شوروی ها تسلیم دولت ایران شده بود و از آن تقاضای اعطای امیتاز نفت،تجدیدشده بود.
پیرو گفتگو با مقامهای شوروی،وزیر امورخارجه ایران،به این نتیجه رسیده بود که:
نظر شوروی،همواره این بوده است که تا حل مسئله نفت،نمیتوان به طور کامل و قطعی،به درخواستهای ایران،ترتیب اثر داد یا آنکه اصولاً توجهی به آنها کرد.


+ نوشته شده در 19 / 5 / 1391برچسب:, ساعت توسط دابراو |

فرمان برای تجزیه-1

گوشه های پنهان توطئه،برای تجزیه مهاباد

روز ششم ژوئیه1945(15تیر1324)،کمابیش دو ماه پس از تسلیم بدون شرط آلمان،دفترسیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی،طی فرمانی میرجعفر باقراف،دبیرکمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان شوروی،ماموریت داد تا(اقدامات برای ایجاد جنبش تجزیه طلبی در آذربایجان جنوبی و دیگر استانهای شمالی ایران)راآغاز کند.دراین فرمان آمده بود:
1-لازم است،اقدامات مقدماتی برای ایجاد منطقه خودمختار ملی آذربایجان با اختیارات گسترده در داخل ایران آغاز گردد.
همزمان،باجنبش تجزیه طلبی جداگانه دراستان های گیلان،مازندران،گرگان و خراسان ایجاد گردد.
2-ایجاد یک حزب دمکرات در آذربایجان جنوبی،بنام (حزب دمکرات آذربایجان) (فرقه دمکرات آذربایجان)،باهدف راهنمایی(راهبری)جنبش تجزیه طلبی.ایجاد حزب دمکراتیک در آذربایجان،باید با تجدید سازمان متناسب تشکیلات حزب توده ایران در آذربایجان جنوبی وادغام آن و همه ی هواداران جنبش تجزیه طلبی،ازهرگروه (درفرقه دمکرات)،همزمان باشد.
3-اقدام های مقتضی در میان کردهای شمال ایران،برای جذب آنان به جنبش تجزیه طلبی مجزا،برای ایجاد منطقه خودمختار ملی کردستان،بعمل آید.
4-استقرار یک گروه از کارگران مسئول،برای راهنمایی (راهبری) جنبش تجزیه طلبی و هماهنگ کردن اقدامات آنها،با سرکنسول اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در تبریز.
نظارت عالیه بر این گروه،بعهده باقراف و یعقوب اوف می باشد.
5-مسئولیت کارهای مقدماتی انتخابات آذربایجان جنوبی برای پانزدهمین دوره ی قانون گذاری مجلس ایران،بعهده ی کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان (باقراوف و ابراهیم اوف) گذارده میشود تا اطمینان حاصل شود که نمایندگانی که انتخاب میشوند،هوادار جنبش تجزیه طلبی بر پایه ی شعارها (اصول)،زیر می باشند...
6-ایجاد گروههای رزمنده مسلح به جنگ افزارهای ساخت خارج(غیره رسمی)،با هدف فراهم اوردن امکان دفاع برای هواداران شوروی و فعالان جنبش تجزیه طلبی دمکراتیک و سازمانهای حزب (فرقه های دمکرات آذربایجان و دمکرات کردستان).
7-ایجاد انجمن روابط ایران و جمهوری سوسیالیستی شوروی آذربایجان،به منظور تقویت اقداما های فرهنگی و تبلیغاتی در اذربایجان جنوبی.
مسئولیت این مهم،بعهده رفیق {نیکلای} بولگانین،همراه با رفیق باقراوف،گذارده شود.
8-برای جذب توده های وسیع به جنبش تجزیه طلبی،لازم میدانیم که (انجمن دوستداران آذربایجان شوروی) در تبریز و تمامی نواحی آذربایجان جنوبی و گیلان،تشکیل شود.
9-کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان شوروی،موظف است که یک مجله مصور در باکو برای پخش در ایران و سه روزنامه در آذربایجان جنوبی،ایجاد کند.
10-بنگاه انتشارات دولتی (Yudin) متعهد است که سه ماشین چاپ مسطح در اختیار کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان قرار دهد،تا برای ایجاد امکانات چاپی (tipographskaya baza) برای حزب دمکرات (فرقه دمکرات) آذربایجان جنوبی بکار گرفته شود.
11-مسئولیت تهیه کاغذ خوب برای چاپ مجله ی مصور در باکو و همچنین سه روزنامه در آذربایجان جنوبی،بعهده narkomvneshtorg [کمیته ی خلق برای تجارت خارجی](رفیق[آناستاس]میکویان) گذارده شود.مجموع شمارگان،نباید از سی هزار نسخه کمتر باشد.
12-به کمیساریای خلق برای امور داخلی [nkvd] جمهوری اذربایجان شوروی،اجازه داده شود که زیرنظر رفیق باقراوف،برای کسانی که مامور اجرای این اقدامات می باشند،مجوز رفت به ایران و بازگشت از ایران،صادر شود.
13-برای تامین هزینه های جنبش تجزیه طلبی در آذربایجان جنوبی و انتخابات پانزدهمین دوره قانونگذاری مجلس،کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان شوروی،از صندوق ویژه ارز خارجی،مبلغی برای یک میلیون روبل (برای تبدیل به تومان) در نظر گرفته شود.
 
روز14ژوئیه 1945یعنی25مرداد1324،یعنی هشت روز پس از صدور فرمان دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر،دستورالعمل بکلی سری (در مورد انجام ماموریت ویژه در سراسر آذربایجان جنوبی و استانهای شمالی ایران)صادر کرد.دراین دستورالعمل گفته شده بود:
    فوری ترتیب انتقال پیشه وری و کام بخش (ازرهبران حزب توده)را به باکو برای انجام مذاکره بدهید.بسته به نتیجه مذاکره،انتقال پادگان(صادق پادگان)ریاست کمیته ناحیه ای حزب توده آذربایجان را در نظر داشته باشید...
به کمیته منطقه ای حزب توده تبریز و تشکیلات ناحیه ای آن توصیه کنید که تقاضای حزب دمکرات(فرقه دمکرات)آذربایجان را مورد بررسی قرار دهد و تصمیم به انحلال تشکیلات حزب توده گرفته و اعضا را،وارد حزب (فرقه)دمکرات آذربایجان بنمایند.
انجام کارهای تشکیلاتی برای ایجاد جنبش تجزیه طلبی برای: منطقه خودمختار آذربایجان و منطقه خودمختار کردستان،و با اختیارات گسترده؛ودر استانهای گرگان،گیلان و مازنداران و خراسان،تشکیلات جنبش تجزیه طلبی بر مبنای منطقه ای بنا شود...
روز13فوریه1945(24بهمن1323)،یعنی ماهها پیش از اعلام موجودیت فرقه دمکرات آذربایجان و کردستان،حسن حسن اوف که با ماموریت ویژه ای برای راه اندازی جنبشهای تجزیه طلبانه به ایران آمده بود،دراین گزارش67صفحه ای که برای میرجعفرباقراوف دبیرحزب کمونیست آذربایجان فرستاده بود،مینویسد:
مامورینی که از آذربایجان شوروی به اینجا امده اند،کارهای بزرگی انجام میدهند،لیکن هنگام اتخاذ تدابیر مهم چون از مقصود نهایی حکومت شوروی (تجزیه آذربایجان و شمال کردستان) بی اطلاعند،نمیتوانند کارها را چنانکه باید و شاید پیش ببرند...
دولت ایران که در آستانه فروپاشی است قادر به حفظ استقلال کشور خویش نیست.
وی در ادامه گزارش خود به میرجعفر باقراوف مینویسد:
ماموران آذربایجان شوروی،باید ایده ازادی خلق آذربایجان را مطرح کنند...زیرا ازادی اهالی آذربایجان جنوبی،برادران ما را برای همیشه از خطرمحو و نابود شدن،خلاص میکند...
ماعقیده داریم که شرایط جهانی برای اجرای این وظیفه تاریخی،بسیار مساعد است.باید آزاد کردن خلق آذربایجان در ایران،با قلع و قمع آلمان هیتلری،مصادف شود.
از آنجا که مامور کارکشته ای چون حسن حسن اوف میدانست که مردم آذربایجان،روی خوش به روسها و تلاشهای تجزیه طلبانه،نشان نمیدهند و شمار تجزیه طلبان با وجود چندین سال اشغال آذربایجان از سوی شوروی بسیار اندک است،به میرجعفرباقراوف یادآور میشود:
برای حل مسئله آذربایجان نمیتوان به گفتگوهای دیپلماتیک امید بست.آزادی آذربایجان جنوبی و برقراری حکومت کامل دمکراتیک در آنجا و یا الحاق آن به آذربایجان شوروی،تنها از طریق عصیان خلق قابل اجراست و بایستی متفقین(بریتانیا و آمریکا)را در مقابل عمل انجام شده قرار دهیم.
اما با گذشت زمان،ازآنجا که با وجود سلطه روسها بر آذربایجان،مردمان این خطه حاضر نبودند که با روسها در زمینه تجزیه میهن شان همکاری کنند،حسن حسن اوف به میرجعفر باقراوف پیشنهاد میکند:
از اینرو ضروری است آذربایجانی هایی مانند میرجعفر پیشه وری مدیر روزنامه آژیر،شعله ور سردبیر روزنامه و مالک از تهران به تبریز آورده شوند.درلحظات ضروری باید چند مامور برای رهبری،ازآذربایجان شوروی به اینجا فرستاد...برای حمایت ازاین حزب(درآذربایجان)پیشنهاد میکنم به آنها ماهانه ده هزار تومان کمک مالی شود.
وی در گزارش خود پیرامون مسئله کردها براین باور بود که:
بعدازحل مسئله(تجزیه)آذربایجان،باید به کردها خودمختاری اعطا شود و ماموران ما بایستی دراین جهت فعالیت کنند.
سرانجام روز 11ژوئن1945(21خرداد1324)کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی:
لایحه طرح تشکیل جنبشهای جدایی خواهانه در آذربایجان و سایر شهرهای شمالی ایران(شمال کردستان)را جهت اظهار نظر برای مولوتف،باقراوف و کافتارادزه،فرستاد.
 
ادامه دارد...


+ نوشته شده در 11 / 5 / 1391برچسب:, ساعت توسط دابراو |

گوشه های پنهان توطئه،برای تجزیه مهاباد

ازاین پس شما خوانندگان میتوانید گوشه های پنهان برای تجزیه مهاباد را که حاصل توطئه شوم اتحاد جماهیرشوروی برای تجزیه ایران می باشد را در این وبگاه بخوانید امیدواریم که با نظرات سازنده خود ما در پیشبرد هرچه بیشتر و بهتر مدیریت این وبگاه و رسیده به هدف شفاف سازی و آگاه سازی افکار عمومی یاری رسانید.

 
باوجود گذشت 64سال از روزگار تلاش نافرجام اتحادشوروی برای تجزیه مهاباد،هنوز گوشه های بسیلری از این رخداد شوم،پنهان مانده اند.
اتحادشوروی،بااشغال بخش های بزرگی از ایران در دوران جنگ جهانی دوم،کوشید تا با ایجاد فرقه دمکرات آذربایجان و نیز فرقه دمکرات کردستان،آذربایجان و همچنین،بخش هایی از کردستان،یعنی مهاباد را از ایران جدا کند.
درباره تلاش نافرجام اتحادشوروی در راستای تجزیه آذربایجان،پژوهش های بسیاری بعمل آمده و کتابهای زیادی نیز نوشته شده است.اما درباره جمهوری نافرجام مهاباد،کمتر پژوهش شده و کتابهای منتشره،بیشتراز سوی بیگانگان نوشته شده است و کتابهایی که به زبان فارسی نوشته شده اند،آکنده از یکسویه نگری است و نویسندگان،کمتر کوشیده اند تا این رخداد را از دیدگاه راستین آن،مورد بررسی قرار دهند و بن نوشته ها(اسنادومدارک)موجود را بکاوند و در راستای آنها،مساله را موردبررسی و ارزیابی قرار دهند.
در اثراین کمبود در زمینه پژوهش های تاریخی درباره تلاش اتحادشوروری برای تجزیه بخشهایی از کردستان،بسیاری از گوشه های مهم و اساسی این رخداد،پنهان مانده است،ازاین رو،نویسندگان این کتاب(گوشه های پنهان توطئه،برای تجزیه مهاباد-نویسندگان:دکترهوشنگ طالع و پیمان حریقی)کوشیده اند تا حد امکان،این خلاء را پر کنند و در این راستا،گوشه های پنهان آن را آشکار سازند و راه را برای پژوهش های آینده در این زمینه،هموار سازند.

بزودی افشاگری های تاریخی جالب،مستند و موثقی را در این زمینه برای خوانندگان انتشار خواهیم داد.امیدواریم که کماکان با نظرات و انتقادات سازنده خود ما را در پیشبرد هرچه بهتر آگاه سازی و شفاف سازی افکار عمومی یاری رسانید.



+ نوشته شده در 7 / 5 / 1391برچسب:, ساعت توسط دابراو |

ملا حسن رستگاری:قاسملو مزدور رژیم و جاش بود!

 

یک پایگاه خبری وابسته به حزب دموکرات کردستان ایران با انتشار مطلبی به نقل از یکی از اعضای ارشد این جریان، عبدالرحمن قاسملو دبیرکل پیشین این حزب را که در اروپا ترور شد به خیانت و انحراف متهم کرده است.
به گزارش «کردستان امروز»، پایگاه ”مێدیا نیوز ” پس از ۲۱ سال سخنان یکی از اعضای رهبری حزب دمکرات کردستان – رهبری شورش – را درباره قاسملو منتشر می کند که در مصاحبه ای پس از ترور قاسلمو صورت گرفته است. ملا حسن رستگار – عضو دفتر سیاسی کنونی گروه حسن زاده که سال ۱۳۸۵ از حزب دموکرات جدا شدند و به «حدکا» مشهور شدند، نظریات خود را درباره ترور قاسلمو با صراحت اظهار داشته است که متن اصلی ان در شماره دوم نشریه “روانگه‌ی لاوان ” منتشر شده بود. رستگار در این مصاحبه قاسملو را خیانت کار، جاش و وابسته به حکومت و منحرف از شیوه حزب دمکرات  و گردنکش نامیده است.
وی خاطر نشان کرده است که ترور قاسلمو تاثیری در هواداران وی دارد و ربطی به جنبش کردی ندارد و این ترور چه بخواهیم و چه نخواهیم درسی برای جنبش کردها است و خصوصا در اوضاع و شرایط امروزه جنبش ملت ما. ما ترور را محکوم می کنیم گرچه ما مخالف نظریات و تفکر قاسلمو بودیم و تصور می کردیم که حزب و جنبش را به طرف سقوط می برند و به همین خاطر از ان دار و دسته جدا شدیم. قاسملو خیانت کار بود اما دوست داشتیم زنده می ماند تا در میدان سیاست وی را شکست می دادیم و به وی نشان دهیم که راه او و طرفداران پیرامونش به ترکستان است و خطاست و به خیانت می انجامد. او فرمانده جنگ های برادرکشی بود و این نوعی جاش جمهوری اسلامی بودن است و در جهت منافع قرارگاه های – امنیتی و نظامی – رژیم حرکت کردن بود.
وی در ادامه می افزاید: ترور قاسملو هیچ تاثیری در حرکت آزادیخواهانه مردم کرد نخواهد داشت چون خصلت های فردی قاسملو ارتباطی به قیام و جنبش نداشت. کسی بود که خود و حزبش همه خصوصیات قیام و شورش را از دست داده بود و بود و نبودش تاثیری درحرکت ازادیخواهانه ملتی در گذار قرن ها تلاش برای راه ازادی نخواهد داشت. و به تصور ما ترور وی صرفا در افرادی تاثیر دارد که قاسملو برایشان بت بود و همه چیز بود و بی قاسملو دیگر کاری نمی توان انجام داد.
رستگار سپس به نقد جانشین های قاسملو – شرفکندی و هجری – می پردازد و آنها را نیز خائن می نامد : پس از ترور قاسلمو ما خیانت ها و خطاهای ان جماعت را دوباره گوشزد کردیم و اعلام کردیم که راه درست و اصولی حرکت کردها اتحاد نیروهای داخل جنبش است – با همه تفکر ها و نظرهای متفاوت – اما متاسفانه باند – حزب دمکرات کردستان ایران – ی در میان ان جماعت روز به روز بیشتر این افراد را به سوی خیانت سوق می دهند.   به باور من این وضع چندان به طول نمی انجامد و اگر آن باند بخواهد که شکاف و خلا را برطرف کند، کسانی پیدا خواهند شد که با وجدانی بیدار و آگاه این باند و دار و دسته را تنها بگذارند زیرا بزرگترین سند گردنکشی این گروه این است که چماق و سلاح به دست بیشتر دارند. یکی از مسایل این بود که قاسملو می خواست گروه جدا شده از وی اسمشان را تغییر بدهند بهانه مشخص بود زیرا شرکت های امریکایی و فرانسوی دچار تردید و اشتباه شده بودند و از قاسملو ناراحت بودند که نباید با آرم و نام و نشان همدیگر سودی ببرند و این نوعی تاوان و جریمه دارد.
در پایان رستگار اظهار امیدواری می کند که : ما امیدواریم که کادرها و پیشمرگه های پیرامون آقایان، کمی بیشتر فکر و تمرکز داشته باشند و با هشیاری و آگاهی بیشتر بدانند که حرکت کردی در کردستان ایران نمی تواند با چند تفنگ چی موفق شود و رژیم ایران را تهدید کند و حکومتی دمکراتیک را جانشین کند . بدون وجود حکومتی  دمکراتیک در ایران، خودمختاری و دمکراسی هم امری محال است و تصورم بر این است که باید بیشتر وبیشتر مردم را آگاه کنیم و خصوصا آنهایی که طرفدار آن سیاست غلط هستند و به سوی سیاست درست و منطقی و اصول حزبی بازگردند.

به نقل از پایگاه تحلیلی کردها



+ نوشته شده در 3 / 5 / 1391برچسب:, ساعت توسط دابراو |

آیا "حدک" از دست بحرانهای درون حزبی رهایی می یابد؟

رفقای منشعب از حزب دمکرات کوردستان ایران یعنی حزب دمکرات کوردستان زمانی که از جریان اصلی یعنی حدکا جدا شدند شاید خودشان هم هرگز فکر نمیکردند که بحرانهایی کوچک و بزرگ دامنگیرشان شود و بجای سیاست گذاری در امور متفاوت حزبی و غیرحزبی همه انرژی ها را صرف خنثی سازی بحران و اختلافات درونی نمایند.درابتدای امر براساس شعارهای این گروه چنین بنظر میرسید که این عده میخواهند اصلاحات اساسی را درحزب دمکرات پیاده سازند اما از همان فردای روز اعلام انشعاب برایشان معلوم شد که گرداب خودساخته شان چیست اما نمیدانستند به کجا میروند(هرچند الان هم نمیدانند به کجا میروند! و سرانجامشان چیست.عده ای از آنها هرازچندگاهی به فکر ادغام مجدد در جریان اصلی حزب می افتند و تکاپوهای جسته و گریخه ای انجام میدهند اما رهبران اصلی طرفین که صرفاً بفکر منافع شخصی و فردیشان می اندیشند حزب-چه حدکا و چه حدک-را فقط سرپوشی بر حماقتهای خود میدانند زیادهم تمایلی به ادغام و اتحاد مجدد ندارند اینها سالیان زیادی به نام مردم مظلومان غارت و چپاول وناامنی برای این و آن وبانام حزب قاضی سپری کرده و میکنند بدون آنکه کوچکترین اعتقادی به آزادی و دمکراسی و حتی حقوق کورد داشته باشند.برای این حضرات فقط دو چیز مهم است پول و قدرت.بااین حال هنوزهم جوانان کورد را با شعارهای رنگین ولی پوچ فریب میدهند و مانع شکوفایی استعدادها در داخل کوردستان میشوند اصلاًانگار برای اینها بحران و بحران سازی برای کوردها برنامه ایست تمام ناشدنی و تازمانیکه اینان وشاگردان مکتب ثروت زده ایشان تفکرشان برمبنای بحران سازی و بحران جویی باشد مردم کورد روز خوشی را بدلیل وجود نحس شان نخواهد دید.هرچند نگارنده این سطور خود برای مدت زیادی دراین حزب پوشالی بااهداف شخصیِ پوچِ یک عده به اصطلاح رهبرناکارآمد و نادان فعالیت کرده وازنزدیک شاهد بسیاری از رویدادها،اتفاقات اعم از فسادهای اخلاقی و مالی و بی بندوباری سران حزب وحتی بدنه حزب بوده واز این بابت از تمامی کوردها معذرت خواهی میکند اما اکنون رسالتش که همانا شناشاندن چهره واقعی این حزب و سران آن است ودراین امرکوتاهی نخواهد کرد...)

رفقای حدک بعدازانشعاب بیشتربفکر یافتن سرمایه و نیرو برای حزب جدیدشان بودند و در راستای این امر اولین گدایی به سمت اتحادیه میهنی کوردستان عراق شروع شد تا بتوانند تلویزیونی هرچند مختصر دراختیار داشته باشند سپس بفکر جذب نیرو افتادند و برای این کار می بایستی دروغهای رنگ و لعابدار برای فریب جوانان و خصوصاً تحصیلکرده های مان پیدا میکردند که هرچند از لحاظ مالی توانستند با کمکهای یکیتی تاحدودی سروسامان به ظاهرخوبی به حزب بدهند اما از لحاظ جذب نیروی جوان و تحصیلکرده زیاد موفق نشدند و تنها توانستند افراد معدودی را که اکثریت قریب به اتفاقشان قبلاً در حدکا حضور داشتند را جذب نمایند.درهرحال طرف مقابل-یعنی حدکا-هم بیکار ننشست و از حربه ای برای تضعیف بریده ها استفاده نمود که نمونه بسیارنزدیکش تطمیع افرادی نظیر رامبودلطف پوری بااعطای پست و مقام در حدکا به شرط جداشدن از حدک و مشکل آفرینی در حدک بود.شاید بتوان گفت که جریان حدکا در زمینه تضعیف هرچه بیشتر حدک در زمینه های متفاوت اقدامات درخورتوجه تری را باتوجه به نتایج بدست آمده انجام داده باشد؛اتاق فکر حدکا متشکل از حمه نظیف وحسن و شرفی به عنوان هسته اصلی این تفکر درداخل حدکا معتقد بودند از هرآن چیزی که حدک به خاطرش  از ما شده بایستی همانرا درحدک رشددهیم که نمودهای بارزی برای بی اساس بودن انشعاب و شعارهای انشعابیون باشد و دراین مورد هم نمونه اش منطقه گرایی بود که در حدکا وجود داشت و ظاهراً یکی از دلایل انشعابیون وجود منطقه گرایی افراطی در حدکا بود که اتفاقاً به لطف حمه و نظیف و کاک حسن این امر شامل حال حدک نیز شد و منطقه گرایی را چنان رشد دادند که ما در کنگره15وحتی قبل و بعد از آن هم بخوبی شاهد وجود این پدیده در حدک هستیم.به هرحال ما بحرانهای زیادی را در این جریان منشعب در طی چند سال گذشته شاهد بوده ایم که مخاطبان عزیز بهتر در جریان این امور می باشند و لازم به یادآوری نسیت.

اکنون چندروزی است تعدادی از افراد معترض در حدک به حدکا برگشته و مورد تشویق سران حدکا و هجمه های بی پایان رفقای حدک علیه این افراد و رهبران حدکا هستیم و در همین زمینه هم تعدادی از کادرها و پیشمرگان حدک نامه ای هشدارآمیز را خطاب به حدکا برای ما ارسال نموده اند-که دراینجا هم ازاین رفقا تشکر می نمایم-وحتی تشکیلات سیاسی نظامی حدک علیه این اقدام دفترسیاسی حدکا رسماً بیانیه صادر نموده و این اقدام را تبلیغات سوء علیه حدک میداند و از طرفی همین اقدام را موجب شکوفایی هرچه بیشتر حدک می شمارد!!!درروزهای آینده ما قطعاً شاهد درگیری های رسانه ای و نرم طرفین باهم خواهیم بود ولی دراینجا جا دارد از تمامی دوستان دعوت نمائیم که این وبلاگ باآغوشی باز از انتشار مطالب در این زمینه و از هردو طرف البته بارعایت شئونات اخلاقی درخور این رسانه می باشد.



+ نوشته شده در 3 / 4 / 1391برچسب:, ساعت توسط دابراو |

حزب دمکرات کردستان ایران عامل تحمیل جنگ به چپ جامعه و کومه له کمونیست سابق بود!

حزب دمکرات کردستان ایران در تاریخ 9 آذر 1389 برابر با 30 نوامبر 2010، به بهانه پاسخ به  کتاب"خاطرات  سیاسی"  عبدلله مهتدی، که  اتفاقا در خود آن کتاب نیزبا کینه و نفرت و جعل سازی از تاریخ گذشته کمونیستی کومه له و حزب کمونیست  سابق یاد شده ، بیانیه سر تا پا ارتجاعی صادر کرده است. به  این بهانه که در آن خاطرات،  ولو با اما واگر و با احتیاط و شیوه دیپلماسی، از جانب عبدلله مهتدی عامل شروع جنگ بین کومه له و حزب دمکرات، حزب دمکرات معرفی شده است، حزب دمکرات بیانیه گستاخانه ای صادر کرده است. آن حزب بعداز گذشت بیش از بیست سال از جنگ ارتجاعی که به کومه له  کمونیست و حزب کمونیست قدیم در سال 1363 تحمیل کرد و در آن  نیز خود شکست خورد  در بیانیه رسمی جدید خود یک بار دیگر نه تنها به جعل تاریخ و حقیقت متوسل شده است که با همان ادبیات، فرهنگ سیاسی و قلدر منشانه به آن رویداد و آزادیهای سیاسی برخورد کرده است که باید پاسخ شایسته خود را بگیرد. از آنجا که من و خیلی دیگر از کمونیستهای  آن تاریخ نه تنها شاهدان زنده آن رویدادها بوده ایم که  در دفاع از حق آزادی و فعالیت سیاسی بدون قید و شرط  برای همه اقشار جامعه و فعالیت آزادانه جریانات سیاسی و چپ در به شکست کشاندن تعرض نظامی حزب دمکرات دخیل و نقش داشته ایم ،لازم میدانیم یک بار دیگر آن وقایع را با جامعه و به ویژه  با نسل بعداز آن تاریخ در میان بگذاریم. اما ابتدا چند کلمه در علل اینکه حزب دمکرات چرا عبدلله مهتدی را بر گزیده است تا به تحریف آن تاریخ متوسل شود  و مجوز برای حقانیت خود دست وپا کند  ضروری میدانم.

عبدلله مهتدی نقطه قدرت حزب دمکرات است

 بهانه  کردن کتاب عبدلله  مهتدی برای حزب دمکرات تنها یک "بهانه" اتفاقی نیست. شخصیت های سیاسی و بسیار دخیل تر از مهتدی در تاریخ کمونیستی کومه له و از جمله در دوره که حزب دمکرات جنگ را تحمیل کرد کتاب منتشر کرده اند و اسناد و گفته و نگفته های آنزمان را منتشر کرده اند. این از سوی افرادی از رهبری حزب دمکرات هم صورت گرفته است.اما  از آنجا که عبدالله مهتدی به عنوان یک شخصیت سوخته تاریخ کمونیستی کومه له سابق دها اثر ضد آن تاریخ و ضد کمونیسم و حتی "اشتباه هر دو طرف" خواندن جنگ طرفین را از خود بر جای گذاشته است برای حزب دمکرات این بهترین موقعیت است که با انتخاب "عبدالله مهتدی کومه له" به جنگ و تحریف کومه له کمونیستی برود که در بخش اعظم آن عبدلله مهتدی و کومه له جعلی اش در آن با خود شریک و هم جهت میداند. در آن بیانیه حزب دمکرات وقتی به "مبارزه طبقاتی" به حزب کمونیست سراسری" به منصور حکمت و غیره با طنز و حق به جانب برخورد میکند میداند که عبدلله مهتدی در آن متحد خود است و او را شکست خورده خود تلقی میکند. انتخاب موجود شکست خورده و آستان بوس راهی که حزب دمکرات خیلی وقت قبل از مهتدی شروع کرده است بهترین فرصت و زمینه برای حزب دمکرات نه علیه عبدلله مهتدی که به بهانه او علیه کمونیستها و جنبشی بتازد و تهدید و تحریف کند که شکست خورده دست آنها  بوده است. هیچ کسی بهتر از مهتدی و سازمانش برای تبدیل  شدن به سیبل به منظور رفتن به جنگ تاریخی که هم حزب دمکرات و هم  مهتدی شکست خورده ی آن هستند نبود و نیست.

 علاوه بر مجموعه عوامل سیاسی و رقابتهای سازمانی و درون جنبش ناسیونالیستی و بحران و سر درگمی فیمابین بنا به دلایل بسیار زمینی و روشن که حزب دمکرات منفعت خود را در آن دیده و میبیند عامدانه برای تحریف تاریخ گذشته و برای دادن روایت و تصویر کاذب و دروغین از کمونیسم و تاریخ آن در کردستان عبدالله مهتدی را بهانه و سیبل کرده است.  مهتدی شریک تاکتیکی و استراتژیکی حزب دمکرات در این زمینه است.چون در وجود  دو دوزه بازی چون مهتدی و عملکرد تاکنونی  او همان مسیر و ظرفیتی را دیده و میبیند که چند سال تحمیل جنگ سراسری به کمونیستها و جنبش آزادیخواهی در کردستان نتوانست تامین کند. علاوه بر تفاوت نام سازمانی کنونی آنها، مهتدی بسیار فراتر از حزب دمکرات در این بیست سال علیه کمونیستها و علیه مخالفین سیاسی خود تلاش کرده که از خیلی نظر حزب دمکرات هنوز با پرنسیبتر از او و سازمانش  رفتار کرده است. مهتدی "تواب" حزب دمکرات  وجنبش بورژوا ناسیونالیستی است.  از اخاذی از همکارانش تا  توطئه و تقلب وریاکاری، تا تدارک حمله مسلحانه علیه آن کومه له و حزب کمونیست که از آن جدا شد تنها گوشه کوچکی از ظرفیت های این شخص و سازمان "زحمتکشان"  است. نمونه ها و اسناد در این رابطه ها بسیارند. هم رقابت و هم تفاهم مهتدی و حزب دمکرات، علیه کمونیسم، طبقه کارگر و جنبش آزادیخواهی و آزادیهای  بدون قید و شرط  سیاسی در جامعه است.  این تنها نمونه کوچکی از عملکرد مهتدی و امثال او است که از زبان ێکی از اعضا دفتر سیاسی و نزدیکان سابق او نیز  بروز علنی پیدا کرده است:"...لە و دید و ئەخلاقە سیاسییەوە کە عه‌بدوڵا موهته‌دی هەیەتی، من تەبەهکارم چون وەک  ئەو چەند تازە پێشمەرگەم نەدەنارد .... کمونیزم کریکاری تا شوێنی کادرەکانیان  هەڵکەم و خەڵک هان بدەم بۆ کوشتنیان..." ( عبدلله مهتدی پیشمرگ تازه وارد را میفرستاد تا محل کادر های کمونیزم کارگری( یعنی ما را در سلیمانیه)  جهت ترور آنها شناسائی کنند( ترجمه مضمونی نقل قول از کردی). در نتیجه عبه مهتدی بهترین  دستمایه است برای تعرض گستاخانه امروز حزب سرمایه داران کرد به تاریخ جنبش کمونیستی و آزادیهای سیاسی در کردستان.

حزب دمکرات  کردستان ایران به  همه حمله مسلحانه کرد و مجرم است

همان ادبیات و روش قلدر منشانه ای که حزب دمکرات در آن بیانیه یک بار دیگر به نمایش گذاشته است خود گواه بر ماهیت ارتجاعی اهداف سیاسی و ظرفیت ضد انقلابی آن حزب  است. اگر چه امروز فقط با سیلی صورت خود را سرخ نگاه میدارد و فاقد قدرت و توانائی  و نفوذ اجتماعی کافی است اما دقیقا به دلیل همین شرط و شروط ها و نگاه آنها به فعالیت سیاسی بود (دقیقا شبیه جمهوری اسلامی ) که حزب دمکرات هیچ حزب و سازمان و فعالیت سیاسی که باب طبع خود نمیدید بر نمی تابید و در مقابل به زورگوئی و اسلحه متوسل میشد.  حزب دمکرات سال 63 جنگ سراسری خود را علیه ما در کومه له و حزب کمونیست سابق سازمان داد اما این حق جامعه و نسل جدید است که از رهبری آن حزب سوال کند که اگر کومه له "تبلیغات چپ روانه" میکرد و این عامل عدم تحمل شما شد، کارگران کوره پز خانه های ساروقامیش چه "گناهی" داشتند. روستائیان بی زمین، شوراهای منتخب مردم، یا دیگر سازمانهای مانند چریک ها و پیکار چطور؟  همه این موارد  به اضافه دست داشتن در شروع جنگ قومی در چند شهر و مناطق تا قتل و عام اسرای جنگی تا دهها مورد از عملکرد  ارتجاعی و ضد انسانی آیا دال بر قلدری حزب دمکرات و ضدیتش با نفس آزادی بیان و امنیت اجتماعی جامعه نبود و نیست؟.  آقایان رهبری حزب دمکرات باید توضیح دهند چه دلایلی باعث رفتار قلدر منشانه و تعرض نظامی آنها به این سازمانها و مردم بود که همگی قبل از شروع جنگ با کومه له در دهه شصت بود. حزب دمکرات باید توضیح دهد که چرا از یکسو با جمهوری اسلامی همکاری میکرد، نیروهای ارتش و برادران "پیشمرگ مسلمان" را اسکورت میکرد به پادگان و شهر های کردستان، اما از آنطرف  شمشیر را از رو علیه کومه له و پیکار و چریک و کارگران و زنان و آزادیهای سیاسی و هر سطحی از اعتراض و نقد علیه خود، بسته بود.

 

 

 حزب  دمکرات بطور وحشیانه ای به مقر سازمان  پیکار در شهر بوکان یورش نظامی کرد.  فرماندهان شرور و سازمانده این حمله، کریم خالدار و رمضان ترک، نه تنها از ریختن خون این کمونیستها در مرکز شهر بوکان بر خود میبالیدند که با بی احترامی به جنازه کشته شدگان سازمان پیکار در پشت بام  مقر آن سازمان عربده پیروزی  نیزمیکشیدند.  این جنایت در مقابل چشمان خود من رخ داد و من شخصا آماده و خواهان دفاع از نیروهای سازمان پیکار علیه این جنایتکاران بودم که با مخالفت مسئولین آنزمان کومه له در بوکان  روبرو شدم. حزب دمکرات در مقابل توجیه گری  همین "کریم خالدار" شان در همین رابطه که میگوئید کمیته شهرستان بوکان او را به آن جنایت وادار کرده اند، چه پاسخی دارد؟ آیاشما بر فراموش کاری مردم سرمایه گذاری کرده اید؟

 

نشریه شماره 7 سازمان پیکار در کردستان به تاریخ 25/1/60 در سر مقاله رسمی خود خبر حمله جنایت کارانه حزب دمکرات را به مقر آن سازمان در شهر بوکان چنین اعلام میکند:" در تاریخ 7 اسفند مقر سازمان ما در بوکان مورد هجوم وحشیانه افراد مسلح حزب دمکرات قرار گرفت.در این درگیری تحمیلی 3 تن از رفقای پیکارگر ما به شهادت رسیده چند تن زخمی و 24 نفر دستگیر شده اند..." 

 بدین ترتیب حزب دمکرات کردستان ایران  به رهبری قاسملو نه تنها علیه چپ و کارگران و آزادیهای سیاسی در کردستان دست به اسلحه برد و جنایت آفرید، که حتی تحمل مخالفین و منشعبین درون خود، که رهبری انقلابی نام گرفتند را نیز نکردند. علیه آنها نیز جنگیدند و تعداد زیادی  افراد بی گناه صفوف طرفین را کشتند. این جنگ را کی شروع کرد نویسندگان بیانیه "توضیحی" حزب دمکرات کردستان ایران؟

 نویسندگان بیانیه اخیر حزب دمکرات از بازماندگان و سیاستمداران خود بزرگ بین و قلدر منشانه همین خط سیاسی فکری هستند که مسئولیت کلیه کسانی که در آن سال ها بر اثر تحمیل آن جنگ ها از طرف حزب دمکرات کردستان ایران تحمیل شد بر عهده دارند. آیا بجای تکرار همان ادبیات افسار گسیخته و ورشکسته حق نبود که از مردم کردستان و از جمله از کارگران و کمونیست های کردستان به خاطر تحمیل جنگ و تلفات انسانی سنگینی که ببار آوردید رسما معذرت خواهی کنید؟

 

 

جنگ علیه کومه له قدیم رسما از طرف حزب دمکرات اعلام و عملی شد

حزب دمکرات کردستان بعداز دهها مورد تعرض نظامی موضعی به نیروها و طرفداران ما در کومه له قدیم در مناطق مختلف از جمله در مهاباد، سردشت ،بوکان و غیره که بیشتر آنها از جانب ما هیچ پاسخ نظامی نگرفت، سر آنجام در شهریورماه ۱۳۶۳ تدارک حمله نظامی در همه شهرها ی کردستان را دیدند و پایه ریزی کردند. در این تاریخ  بود کمیته مرکزی حزب دمکرات کردستان ایران رسما جنگ سراسری علیه کومه له را اعلام کرد و سه ماه بعد در ۲۵ آبان ماه ۱۳۶۳ حزب دمکرات به نیرو های ناآماده  ما در اورامانات حمله کردند و بیش از پانزده نفر از فرزندان انقلابی  کارگران و زحمتکشان و پیشمرگان کمونیست ما را قتل  و عام و دستگیر شدگان را نیز اعدام کردند. این روز و انجام این جنایت بزرگ، تاریخ شروع جنگ و جنایت رسمی و سراسری حزب دمکرات کردستان علیه ما  در کومه له کمونیست قدیم بود.

 با وجود این  تعرض و جنایت، کومه‌له  برای پرهیز از گسترش جنگ پاسخ حزب دمکرات را نداد.  تنها خواهان  مجازات عاملان مستقیم حادثهٔ اورامانات شد. حزب دمکرات نه تنها زیر بار  نرفت  بلکه حتی میانجی گران را نیز به بازی گرفت.  این سیاست و قلدری را در مناطق دیگر ادامه داد و تن به معرفی و مجازات متجاوزین نداد.  چون راس رهبری حزب دمکرات دستور دهنده و عامل این جنایت بودند. سرانجام و پس از مدتی درگیری، کومه له پاسخ شایسته خود را به حزب دمکرات داد و در ششم بهمن ۱۳۶۳ حزب دمکرات پاسخ نظامی از ما گرفت.

واقعیت این است که  یورش وحشیانه جمهوری اسلامی به کردستان به نفع حزب دمکرات و شکل گیری آن تمام شد و آن حزب را که سیر انزوا طی میکرد نجات داد و کشمکش و جدل سیاسی و طبقاتی تحت تاثیر مقاومت عمومی در مقابل رژیم قرار گرفت.  به قول خودشان در سال 57 در" گوش گاو خوابیده بودند" اما یورش رژیم به تبدیل شدن آنها به یک سازمان مسلح و فریب کار مدافع "حق ملی و خودمختاری" تبدیل  کرد. همین فاکتور به نفع خود حزب دمکرات تمام شد و از فرصت یورش نظامی جمهوری اسلامی و  حضور آن در شهرها استفاده کرد و علیه صف کمونیستها و آزادیخواهان و کارگران صف آرائی کرد.

جنگ تحمیلی حزب دمکرات به ما حدود 4 سال  بطول آنجامید. بعداز شکست حزب دمکرات و انشعاب در آن در کنگره هشتم آنها و با اعلام آتش بس یکطرفه کومه له قدیم این جنگ خاتمه پیدا کرد هر چند هیچگاه آن حزب ، شاخه قاسملو،  وامروز، شاخه هجری رسما آنرا نپذیرفتند و به همین دلیل این غده چرکین در سیاست آنها ماندگار مانده و در بیانیه پوچ اخیر آنها نیز انعکاس یافته است و باید آنرا جدی گرفت.

 

 

اختلاف در رهبری آنزمان کومه له بر سر ادامه یا پایان جنگ با حزب دمکرات

 

کمیته مرکزی وقت کومه‌له با انتشار سندی در آن هنگام جنگ را بر سر "هژمونی در کردستان" ،"هژمونی بر جنبش انقلابی خلق کرد" و "رهبری در جنبش کردستان" ارزیابی کرد. تقریبا همان اهداف و سیاستی که حزب دمکرات هم برای خود گذاشته بود. عبدالله مهتدی و جناح کوچک او از فرموله کنندگان و اصلی‌ترین مدافعان این سند بودند.

 منصور حکمت این سند و تببین را نقد کرد. آنرا به درست ناسیونالیستی خواند و  گفت این  موضع "راست روی سیاسی و چپ روی نظامی" است. منصور حکمت  بر فرعی کردن جنگ و اعلام آتش بس یکجانبه تاکید کرد.  چنانچه به تاریخ آن دوره مقابله نیروی پیشمرگ کومه له با یورش حزب دمکرات نگاه کنید موارد زیادی در بروز سیاستهای ناسیونالیستی و سیاست "هژمونی" خط راست و ماجراجویانه عبه مهتدی و امثال عمر ایلخانی زاده را میتوان دید که عمدتا به تحمل تلفات سنگین تر ما منجر گردید. رویداد گردان 22 شمال و حتی گردان شوان ربط مستقیم به این سیاست مالیخولیائی در بخشی از رهبری کومه له آنزمان و عبه مهتدی داشت.

 پیشنهاد آتش بس یکطرفه که از جانب منصور حکمت در جلسات کمیته مرکزی کومه له و پیش از کنگره ششم مطرح گردید با مخالف بعضی و از جمله عبدالله مهتدی روبرو شد. آن‌ها آتش بس را زود می‌دانستند. تنها  خواهان اعلام آتش بس  به جناح منشعب از حزب دموکرات یعنی جناح "رهبری انقلابی" بودند. پیشنهاد منصور حکمت در کمیته مرکزی کومه له با رای ممتنع عبدالله مهتدی، جواد مشکی و صلاح مازوجی و با استقبال از طرف ابراهیم علیزاده و بقیه روبرو شد .

در نتیجه روز ۳ اردیبهشت ۱۳۶۷ اطلاعیه‌ای که نوشتهٔ منصور حکمت و مصوب کمیته مرکزی کومه له بود تحت عنوان "اطلاعیه کمیته مرکزی کومه‌له درباره موقعیت کنونی حزب دمکرات و ختم درگیری جنگ داخلی در کردستان" خطاب به مردم و کارگران کردستان انتشار یافت. بدینوسیله نهایتا در اردیبهشت ۶۷ کومه‌له با اعلام آتش بس یکجانبه به این جنگ خاتمه داد. در این اطلاعیه  چنین آمده بود که: "سیاست ما مبنی بر اعلام یک جانبه آتش‌بس بر مبنای مسئولیت کومه‌له در قبال جنبش انقلابی مردم کردستان و در نظر گرفتن مصالح مبارزه سراسری علیه جمهوری اسلامی اتخاذ گردیده است."

 

 

 چرا حزب دمکرات مجبور به تعرض مسلحانه به چپ جامعه و کومه له قدیم  شد؟

حزب دمکرات کردستان سالهاى طولانى به عنوان نماينده اصلى بوژوازی وجريان ناسيوناليستى  در کردستان ايران حضور داشت. براى این حزب و بورژوازى کرد خودمختارى آنزمان و فدرالیسم امروزشان  به مثابه آرمان و هدف چیزی جز هدفی برای سهیم شدن در قدرت اقتصادی و ثروت اندوزی طبقه سرمایه دار کرد و مشارکت  در حاکميت محلى  نبود و نیست . حزب دمکرات نفوذ اجتماعی خود را تنها در این راستا و به دلیل بقاى ستمگرى ملى و  سنتهاى  مبارزه عليه اين ستمگرى تامین کرده است.

نفرت این حزب از کمونیسم و خواست های آزادیخواهانه چون برابری زن و مرد، آزادی های بدون قید و شرط سیاسی، خود آگاهی و تشکل کارگر و از عروج یک سازمان کمونیستی به عنوان کومه له در آنزمان   همواره انعکاسی از تناقض آن حزب به عنوان پرچمدار بورژوازی کرد و نگرانی عمیق سیاسی و اجتماعی  آن از تحولات بنیادی در این راستا در جامعه کردستان بوده است. شکل گیری طبقه وسیع کارگر و رشد چپ و کمونیسم و سرانجام به خطر افتادن منافع سیاسی و اقتصادی یک طبقه خاص و پرچمی که حزب دمکرات بر این مبنا بر افراشته بود اساس سردرگمی و عدم تحمل آن حزب را توضیح میدهد و همین "خطر" آنها را به جوش آورد و به هر پدیده جدید و متمدن و آزادیخواهانه ای یورش بردند و افکار و سیاست ارتجاعی آنها تحمل این روند را نداشت. ساده لوحانه فکر کردند که با زور اسلحه میتوان این تناقضات و "خطرها ی" اجتماعی و سیاسی را  پاسخ دهند و راه را برای خود هموار کنند.

 

 

در پی این تحولات طبقاتی و سیاسی در جامعه کردستان بود که  چپ جامعه کردستان از جمله کومه له آنزمان سوسياليست و آرمانخواه طرفدار آزادیهای سیاسی و برابرى اقتصادى و هم سرنوشت با کل طبقه کارگر و جنبش آزادیخواهی رشد میکند و پرچمدار انقلابی علیه جمهوری اسلامی نیز تلقی میشد. مبارزه علیه خرافات و عقب ماندگیها، دفاع از مبارزه زحمتکشان روستا، مبارزه علیه ستم کشی زنان و تلاش برای آگاهگری و دفاع از مطالبات کارگران و غیره به کومه له و حزب کمونیست آنزمان نیرو و قدرت داد.  در مقابل حزب دمکرات نيرو و قدرت خود را از وجود توهمات و خرافات ، مذهب  و ناسیونالیسم و ضعف های دوره ای دولت مرکزی و بهره گیری از شکافهای منطقه ای میگرفت.


حزب دمکرات در مقابله با رشد و نفوذ شعارها و سياستهاى کارگرى و  سوسياليستى مداوما به انکار سرمايه‌دارى بودن  جامعه کردستان و انکار موجوديت طبقه  کارگر میپرداخت و لجوجانه بر این سیاستها پافشاری میکرد و از اینرو هر نیرو و جریان سیاسی که  بر آن حقایق پای میفشارد به عنوان خالی شدن جا پا و موقعیت خود آنرا میدید و به همین دلایل احمقانه و زورگویانه از راه زور و اسلحه در صدد خفه کردن آن صداها و حقایق بر می آمد.

در تک تک مواردی که در ابتدا به آن  به اختصار اشاره کردم رد پای این سیاستها را در عملکرد حزب دمکرات خواهید دید. از سرکوب کارگران و روستائیان  بی زمین تا سرکوب مسلحانه شواراهای منتخب مردم  و همچنین یورش مسلحانه  به کلیه نیروهای چپ محلی و سراسری مستقر در کردستان و سر آنجام تدارک حمله مسلحانه سراسری به بزرگترین سازمان چپ و  کمونیست و حامی کارگر آنزمان یعنی کومه له را تنها  با نگرانی عمیق و سیر نزولی حزب دمکرات در جامعه میتوان توضیح داد و درک کرد.

 حزب دمکرات پس از  نزدیک به چهار سال جنگ نتوانست به نيروى نظامى قطب چپ جامعه و کومه‌له را  مجبور کند که از مواضع سياسى و اهداف طبقاتى  خود کوتاه بیاید. برعکس این خود حزب دمکرات بود که هم از نظر نظامی شکست خورد و هم ز لحاظ سياسى به عنوان حزب و نماینده طبقه بورژوا و قشر فئودال و آخوند جامعه به انزوا  بیشتری کشانيده شد.

اینکه امروز بعداز بیش از بیست سال از آن دوران و تجربه حزب دمکرات کردستان و آقای هجری بر طبل تو خالی همان سیاستها می کوبند و در صدد دروغ بافی و تحریف آن تاریخ و حقیقت تاریخی بر آمده اند، باید بدانند که دوباره اشتباه فرموده اند و دوباره ناکام خواهند ماند. هم ما سازندگان آن تاریخ کمونیستی کو مه له و حزب کمونیست سابق و متشکل در حزب کمونیست کارگری- حکمتیست مانده ایم و هم مردم آزادیخواه و کارگران که، بر خلاف سرمایه گذاری همیشگی حزب دمکرات، آن تاریخ را فراموش نکرده و نخواهند کرد. رهبری حزب دمکرات  به دلیل یورش مسلحانه به اقشار زحمکتش جامعه و آزادیهای سیاسی و به دلیل یورش مسلحانه علیه سازمانهای چپ از جمله تحمیل قریب به چهار سال جنگ به ما نه تنها  به  مردم و به خانواده جانباخته گان یک معذرت خواهی صریح بدهکار است، که از منظر جامعه این سیاست و عملکردهای حزب دمکرات به عنوان بزرگترین کمک و خوش خدمتی به جمهوری اسلامی و کل سیستم کثیف سرمایه داری حاکم در ایران و کردستان، شناخته شده است.  حزب دمکرات به معنای دقیق کلمه در آن تاریخ مسئول و مجرم محسوب میشود. باید شهامت اعتراف به خطا ها و جنایت هایش را داشته باشد.  باید بپذیرد آنها بودند که بانی جنگ تحمیلی به چپ جامعه و به کومه له قدیم بودند. بهتر است رهبری کنونی حزب دمکرات ایران به جای  تکرار این ادبیات و تهدیدات، سیاسی تر و عاقلانه تر به جامعه مدام در حال تحول و به  کمونیستها و کارگران و آزادی و آزادیخواهی توده های مبارز کردستان برخورد کنند.                          

منبع : نشریه اکتبر شماره 53



+ نوشته شده در 15 / 3 / 1391برچسب:, ساعت توسط دابراو |

حزب دموکرات ازدیدگاه کومله(براساس اطلاعیه3/2/1367)

اطلاعيه کميته مرکزى کومه‌له درباره موقعيت کنونى حزب دمکرات و ختم درگيرى جنگ داخلى در کردستان

کارگران و زحمتکشان!
مردم مبارز کردستان!

بحران سياسى و بن‌بست عملى حزب دموکرات آن را به انشعاب کشانيد. اينک سردرگمى و پريشانى تمام پيکر بخشهاى مختلف اين جريان را در بر گرفته است. مناقشات و افشاگريهاى متقابل جناحها و گروهبندى‌هاى حزب با صراحت تکان‌دهنده‌اى موقعيت و سيماى سياسى امروز حزب دموکرات را در برابر مردم تصوير ميکند. اکنون ديگر عمق انحطاط، بى افقى و ناتوانى سياسى حزب دمکرات بيش از هر زمان آشکار شده است.
اما بر خلاف آنچه طرفين اين منازعه ادعا ميکنند، وضعيت کنونى و بحران عميق حزب دمکرات رويدادى ابتدا به ساکن نيست که در آخرين کنگره حزب و صرفا در نتيجه مقام‌طلبى يکى و باند‌بازى ديگرى، استبداد‌مَنشى يکى و بى‌اصولى‌گرى ديگرى و نظاير آن بوقوع پيوسته باشد. سرنوشت احزاب و نيروهاى سياسى قبل از هر چيز تابعى از موقعيت عينى آنان در صحنه مبارزه طبقات در جامعه است. بحران و بن‌بست حزب دموکرات اساسا انعکاسى از اين واقعيت است که کارگر و زحمتکش کُرد، با خواستها و مطالبات خود، با پرچم خود، با سازمان و حزب خود پا به ميدان گذاشته و به نيروى محرکه جنبش در کردستان تبديل شده است. بحران حزب دموکرات انعکاس اين واقعيت است که در متن مناسبات سرمايه‌دارى طبقه کارگر آنچنان وزن اجتماعى و سياسى يافته است که ديگر ميتواند محور همه تحولات اجتماعى قرار بگيرد. عقب‌ماندگيهاى سنتى و خرافات و تعصبات ارتجاعى در برابر ظهور و رشد اين طبقه پيشرو رنگ ميبازند و تمام آن احزاب و جرياناتى که موجوديت خود را به چنين عقب ماندگى‌هايى متکى کرده‌اند به اضمحلال و انزوا کشيده ميشوند. سير رشد آگاهى سياسى توده‌هاى کارگر و زحمتکش و مطرح شدن شعارها و مطالبات دموکراتيک و سوسياليستى طبقه کارگر در کردستان در عين حال سير نزول و انزواى اين حزب بوده است. حزب دموکرات بعنوان جريانى که ديگر به گذشته جامعه کردستان تعلق دارد، بعنوان جريانى که نه قادر به درک مسائل نو جنبش و جامعه بود و نه ياراى ارائه پاسخ و راه حلى در قبال اين مسائل داشت به انزوا و بحران کشيده شد.

حزب دمکرات واقعيت تغيير يافته جامعه کردستان ايران را انکار کرد و در برابر آن قد علم کرد. حزب دمکرات نپذيرفت که کردستان امروز کردستان کارگران و زحمتکشان و جنبش امروز جنبش کارگران و زحمتکشان است. حزب دمکرات حتى وجود طبقه کارگر در کردستان را منکر شد و در برابر کارگر و زحمتکش کُرد، خواستها و آرمانهاى او و نهايتا حزب سياسى او ايستاد و امروز تاوان اين کوته‌نظرى و خشک‌مغزى خود را ميپردازد.

در پاسخ به چنين بن‌بست و انزواى سياسى‌اى بود که حزب دمکرات در ٢٥ آبانماه سال ١٣٦٣ تعرض مسلحانه سازمان‌يافته‌اى را به واحداها و مقرهاى پيشمرگان کومه‌له آغاز کرد. توطئه مسلحانه حزب دمکرات عليه کومه‌له تازگى نداشت، اما آنچه که دوره اخير را متمايز ميساخت اين بود که اين بار حزب دمکرات به يک جنگ سراسرى و تمام عيار با کومه‌له پاى گذاشته بود. رهبرى حزب دمکرات ميپنداشت که ميتواند به نيروى اسلحه روند پيشروى حزب و طبقه پيشرو در کردستان و سير اضمحلال و انزواى سياسى خود را کُند کند. حزب دمکرات با هدف محدود ساختن دامنه فعاليت آزادنه کمونيستى و مرعوب ساختن کارگران و زحمتکشان کردستان به جنگ با کومه‌له دست يازيد و طى اين مدت علاوه بر بکارگيرى همه ظرفيت نظامى‌اش عليه کومه‌له، با دست‌آويز قرار دادن ابزارهائى چون مذهب، ناسيوناليسم تنگ‌نظر، اخلاقيات عقب‌مانده نسبت به زنان و غيره کوشيد تا بلکه براى تعرضش به کومه‌له پشتوانه مادى در ميان ارتجاع کردستان بوجود بياورد. اما واقعيات سرسخت تغيير يافته جامعه کردستان و اتکاى کومه‌له به نيروى کارگر و زحمتکشِ بيدار شده کُرد، هر روز بيشتر بى نتيجه بودن اين تلاشها را به رهبران اين حزب فهماند. اين جنگ و پريشان‌گويى و سردرگمى سياسى و تبليغى حزب دمکرات در پى آن، اين حزب را بيش از پيش در يک تجربه زنده سياسى به مردم و بويژه زحمتکشان کردستان شناساند.
ما طى اين دوره بارها از حزب دمکرات خواستيم که از خصومت قهرآميز با کارگر و زحمتکش کُرد و ستيزه جويى مسلحانه با نيرويى که پرچم آرمانهاى کارگرى در کردستان را برافراشته است و در دل زحمتکشان کردستان جاى گرفته است، دست بردارد. ما بارها از حزب دمکرات خواستيم که دمکراسى در کردستان و شرايط فعاليت آزادنه زحمتکشان و نيروها و احزاب سياسى در آن را محترم بشمارد. ما به حزب دمکرات هشدار داديم که نميتوان بزور اسلحه کومه‌له را وادار به سازش بر سر سياستها و اهداف خود نمود و اين تقلا جز لطمه زدن به جنبش خلق کُرد در مقابله‌اش با جمهورى اسلامى و رسوايى و انزواى سياسى براى حزب دمکرات حاصلى نخواهد داشت. ناکامى‌هاى نظامى پى در پى حزب دمکرات در جنگ با کومه‌له و امروز انشعاب و بحران آن، حقانيت پيش‌بينى‌ها و هشدارهاى ما را به ثبوت رسانده است.

کومه‌له در برابر سياست جنگى و ارتجاعى حزب دمکرات با قاطعيت ايستاد. هدف ما اين بود که بى حاصلى اين سياست به حزب دمکرات اثبات شود و شرايطى فراهم گردد که در آن نيروهاى ما بتوانند فارغ از مزاحمت حزب دمکرات، به هدف اساسى خود، يعنى نبرد با رژيم ارتجاعى جمهورى اسلامى معطوف گردند. امروز حزب دمکرات از لحاظ توانائيهاى عملى خود به چنان موقعيتى سوق پيدا کرده است که ديگر قادر به ايجاد مزاحمت جدى بر سر راه فعاليت کومه‌له نيست. لذا از آنجا که هدف ما نه انتقام‌جويى از حزب دمکرات بلکه رسيدن به شرايطى است که در آن دمکراسى در کردستان براى آگاهگرى و سازمانيابى طبقه کارگر برقرار بماند و حقوق اوليه مردم زحمتکش و فعاليت آزادانه احزاب و نيروهاى سياسى مورد تعرض قرار نگيرد، و نيز بنا به مصالح جنبش انقلابى مردم کردستان در مقابله با جمهورى اسلامى، از تاريخ صدور اين اطلاعيه از جانب خود با هر دو بخش جريانى که به نام حزب دمکرات کردستان ايران فعاليت ميکنند، آتش بس و ختم جنگ اعلام ميکنيم.
اضافه ميکنيم که حزب دمکرات کردستان ايران - رهبرى انقلابى طى اعلاميه‌اى به سهم خود ختم جنگ با کومه‌له را اعلام کرده است. ما اين حرکت را گامى مثبت ارزيابى ميکنيم. اعلام ختم جنگ از هر دو طرف اين امکان را فراهم ميکند تا طرفين مناسبات خود را بطور مسالمت‌آميز و در يک فضاى تفاهم و بر اساس موازين دمکراتيک تنظيم کنند.
سياست ما مبنى بر اعلام يک جانبه آتش‌بس بر مبناى مسئوليت کومه‌له در قبال جنبش انقلابى مردم کردستان و در نظر گرفتن مصالح مبازره سراسرى عليه جمهورى اسلامى اتخاذ گرديده است. ما اعلام ميکنيم مادام که هر جريانى از حزب دمکرات عليه کومه‌له دست به اقدام مسلحانه نزند و به زور اسلحه مانعى بر سر راه سازمانيابى و فعاليت سياسى کارگران و زحمتکشان کردستان ايجاد نکند، کومه‌له عليه آن دست به اسلحه نخواهد برد. در عين حال از آن بخش حزب دمکرات که تحت نام کنگره هشتم فعاليت ميکند و هنوز سياست تداوم جنگ با کومه‌له را کنار نگذاشته است ميخواهيم که بيش از اين در مقابل خواست توده‌هاى مردم نايستد و ختم جنگ و اصل احترام به دمکراسى را بپذيرد.

کميته مرکزى سازمان کردستان حزب کمونيست ايران - کومه‌له
٣ر٢ر١٣٦٧



+ نوشته شده در 10 / 3 / 1391برچسب:, ساعت توسط دابراو |

چرا حزب دمکرات به قول و قرارهایش عمل نکرد؟؟؟

دراین بخش از خاطرات مامه غنی به برهه ای حساس از تاریخ ایران و کردستان و ایضاً حزب دمکرات اشاره می نمائیم که میتوان گفت بزرگترین اشتباه حزب دمکرات و کوله درآنزمان همان قضیه "بایکوت"-ابزار پیش پا افتاده ای که از همان آغاز استفاده از آن جواب نداد از رفراندوم1358گرفته تا انتخابات اخیر مجلس ایران-در مورد رفراندوم بود و به دنبال آن افزایش بی اعتمادی جمهوری اسلامی و در راس آن هیات های مذاکره کننده در آن زمان نسبت به نیت واقعی حزب دمکرات است.دراینجا غنی بلوریان مانند بسیاری از اتفاقات و رویدادهای دیگر که خود شاهد عینی ماجراها بوده به بیان واقعیت می پردزاد؛لذا خوانندگان عزیز را دعوت میکنیم به خواندن و تعمق در مورد "ناگفته های تاریخی"که بلوریان به بیان آنها پرداخته و ما هم رسالت خود میدانیم تا آن را به گوش همگان برسانیم.

دولت بازرگان،روز 12 فروردین 1358/1979 را برای رفراندوم و تعیین شکل نوین دولت ایران مشخص کرد.ما رهبران حزب دمکرات نیز در جلسه دفتر سیاسی و کمیته مرکزی حزب تصمیم گرفتیم که در رفراندوم شرکت کنیم وبه مردم اطلاع دهیم که به گرمی از رفراندوم استقبال کنند،بلافاصله پس از اتخاذ این تصمیم از سوی حزب به ما خبر رسید،که شیخ عزالدین حسینی علیه رفراندوم بیان نامه ای منتشرکرده و شرکت مردم در رفراندوم را حرام دانسته است.این خبر ناخوشایندی برای همه اعضای مرکزی حزب بود و بر این اساس من با عصبانیت زیادی تلفنی بر سر شیخ عزالدین فریاد زدم و گفتم:

-تو منافع خلق کردستان را در نظر نمیگیری و باید یک روز پاسخ این رفتار ناپخته و غیرسیاسی خود را به ملتمان بدهی و قبل از در نظر گرفتن پاسخ نامبرده گوشی تلفن را گذاشتم.نامبرده تلفنی پیش قاسملو از من گلایه کرده وگفته بود،غنی به تندی با من حرف زده و حرفهای ناشیرینی به من گفته.قاسملو گفت:تو چرا شیخ عزالدین را عصبانی کرده ای،من نیز گفتم:حق داشتم،شیخ عزالدین به دستور کو مه له کار میکند،انتشار این بیان نامه از تفکرات خودش سرچشمه نمیگیرد.

عمل شیخ عزالدین،تاثیر بدی برقاسملو گذاشت و او را صدوهشتاد درجه تغییر دادودرنتیجه قاسملو گفت:

-"ما نباید در رفراندوم شرکت کنیم،مشارکت ما در رفراندوم موجب سبک شدن اسن و مردم طرف شیخ عزالدین را میگیرند و ما نیز دست خالی خواهیم ماند."

ما اعضای دفتر سیاسی و کمیته مرکزی حزب با شنیدن این حرف از زبان قاسملو،بهت زده شدیم و بدون اینکه هیچ کدام در مخالف او حرفی بزنیم،مصوبات دفتر سیاسی را کنار گذاشته و تصمیم دکتر قاسملو را به عنوان مسیر حرکت آینده خود انتخاب کردیم و شریک آن اشتباه سیاسی شدیم.ما به دنبال ابطال تصمیم کمیته مرکزی حزب،دنباله رو شیخ عزالدین شدیم و طی یک بیانیه اعلام داشتیم،حزب دمکرات در رفراندوم دولت موقت بازرگان مشارکت نمیکند و از مردم کورد درخواست میکنیم رفراندوم را بایکوت کنند.

این اشتباه بسیاربدی بود که ما کردیم،ما تازه از پیش امام خمینی و مهندس بازگان برگشته بودیم و دلمان خوش بود و روشنایی هایی می دیدیم ولی متاسفانه بنا به قول گذشتگان"پس از خرابی بصره" من تازه حرف های قاسملو به یادم آمده بود که میگفت:بیائید به دنبال حرفهای خوشایند بازرگان بیفتیم و او را تشویق کنیم تا توافق نامه ای با ما امضا کند.زمانی که این گفته را به یاد قاسملو آوردم،نامبرده گفت:

-"نمی شد،شیخ عزالدین برسر راهمان مانع ایجاد کرد."من هم در پاسخ گفتم:

-این موضع خودش نیست،او افسارش در دست کومه له است و اعتقادی به حرف خودش ندارد.تو میدانی کومله اکثر اوقات گفته است:"ما برای رسوا کردن رژیم در مذاکرات شرکت میکنیم".کومله به گروه های مائوئیستی ایران وابسته است و به سرنوشت و منافع خلق کورد فکر نمی کند،قاسملو به حق پاسخ مرا داد و گفت:

-"کاک غنی،بهتر بود این حرف را در دفتر سیاسی مطرح میکردی،چون امکان داشت رای همه را عوض کنی.تازه چه فایده ای دارد؟"

بااین گفته قاسملو،به من اتمام حجت شد و اشتباه خود را به یاد آوردم و گفتم:

-دکتر حق با توست ولی ما همه در برابر این کار نپخته مسئول هستیم و تاریخ ما را نخواهد بخشید.بدین طریق عدم شرکت حزب دمکرات در رفراندوم تعیین سیستم آینده ایران ضدیت آشکار باامام خمینی و دولت موقت بازرگان بود.بدین طریق نیز براساس نوشته روزنامه کیهان شماره10672 روز 12 فروردین سال1358،درمهاباد23569،سردشت12367،بانه11393،سنندج101618،سقز34826،قصرشیرین6695،سنقر40652 نفر رای"نه" به جمهوری اسلامی ایران دادند.



+ نوشته شده در 2 / 3 / 1391برچسب:, ساعت توسط دابراو |

اولین تماس حزب دمکرات با بعث عراق درابتدای جنگ ایران-عراق به روایت مامه غنی

درنوشته های قبلی که از مامه غنی نقل کرده ایم عنوان داشته بودیم که غنی بلوریان شخصی بود که با شجاعت انگشت روی تمامی اشتباهات خودی می گذارد و به مردم اعلام میکند.در نوشتار ذیل این گفته به معنای واقعی نمود می یابد و مام غنی بخوبی نشان میدهد که اشتباهات حزب در چه بوده و چگونه یک عده حزب را به تباهی کشاندند.حال قضاوت با خوانندگان عزیز باشد که مامه غنی شجاع بود یا رفقایی که اکنون و در سال2012 هنوزهم اشتباهات خود راقبول نداشته و ندارند و حتی گاهاً در ستایش اشتباهاتشان حرفهای بلندقامت!!! هم میزنند.براستی اگر رفقای رهبری حزب دمکرات فقط نیمی از شهامت و شجاعت غنی بلوریان را برای قبول اشتباه یا اشتباهات داشتند الان سرنوشت حزب همین بود که الان دارد؟!متاسفانه ما حزبیون-مخصوصاٌ حزب دمکرات-هرگز شهامت انتقاد از رفتاروعملکرد خود را نداشته و نداریم و هیچوقت اشتباهاتمان را نپذیرفتیم و شاید برای همین است که اکنون در میان مردم کوردستان محبوبیتی برایمان نمانده است.

قبلاًگفتم،رفقای حزب دمکرات درجریان انقلاب 1979از بغداد به کردستان ایران برگشتند.تعدادشان حدود چهل نفر بود که اختلافات موجود،آنها را نیز از هم جدا کرده بود.اختلافات موجود بین رفقا و در اقلیت بودن کورد ایرانی در بغداد و دیگر شهرهای عراق مشکلات خاص زندگی شان جلوی فعالیت آنها را گرفته بود و در کشورهای دیگر نیز هیچ تشکیلاتی وجود نداشت.رفقا به هنگام بازگشت،تازه به فکر سازماندهی حزب افتاده بودند که آن هم زمان و فرصت مناسب می خواست،که چنین فرصتی به دست نیاوردند و جنگ آغاز شد.در زمان جنگ و درگیری،تعدادی از مردم شهرها و روستاها به طرف حزب آمدند و پیشمرگ شدند،که بیش از 98 درصد آنها با جنگ پارتیزانی آشنایی نداشتند و حتی تعدادی از آنها نمیدانستند چطور و به چه شیوه ای با کلاشینکف تیراندازی کنند...حزب دمکرات برخلاف کومه له که یک تشکیلات مائوئیستی تازه تاسیس بود،باهمه ضعف و بی سازمانی،به دلیل سابقه مبارزاتی سالهای گذشته برای مردم شناخته شده بود و اهداف روشنی برای خودمختاری داشت.مردم کردستان در آن زمان به آسانی شعارها را می پذیرفتند و عموماً متوجه آن می شدند ولی حزبی که فقط عنوان حزب را داشته باشد و بدون سازماندهی نیرومند وارد جنگ بشود،کار عبث و بیهوده ای کرده است.حزب دمکرات می بایست قبل از جنگ سه ماهه مسیر سیاسی را انتخاب میکرد تا در این مرحله به یک نیروی سیاسی کارآمد تبدیل شود ولی هرکاری که انجام داد بدون برنامه و بدون روش علمی بود،فقط با کمک گرفتن از شیوه جنگ عشیرتی وارد میدان جنگ مسلحانه شد،که سرنوشت آن امروزه روشن است.

حزب دمکرات به دلیل نداشتن فرصت و عدم توجه به مبارزه سیاسی و تشکیلاتی،با بی ایمانی به این نوع مبارزه نتوانست روشنفکران باسواد را به سوی خود جلب نماید و در آنها ایمان و اعتماد ایجاد کند.اگرالان نیز به شکل و قالب حزب نگاه کند می بیند،حزب به غیراز روستائیان مسلح،نتوانسته روشنفکران انقلابی آگاه سیاسی را جذب نماید و این نیرو نمی تواند موجب موجودیت یک حزب سیاسی مثل حزب دمکرات که ادعای رهبری جنبش خلق کورد را می نماید،بشود.

بدین طریق،وقتی مرکزیت حزب دمکرات دربغداد بود،رهبری حزب رابطه صمیمانه ای با رژیم بعث عراق داشت و با کمک مالی حزب بعث اداره می شد ولی بدون اجازه رژیم عراق نمی توانست فعالیت کند.به هنگام بازگشت رفقای حزبی به کردستان ایران در جریان انقلاب سال1357،رهبری حزب رابطه گذشته خود را از دست داد ولی هرگز رابطه خود را قطع نکرد و این بار حزب باتوجه به بعضی از منافع گروهی رفقا،به طور محرمانه با رژیم بعث تماس می گرفت.زمانی که ارتش مهاباد را اشغال کرد،براساس تصمیمی که قبلاً به آن اشاره کردم،قراربود لیست مفصلی به عراق داده شود و فقط برای یکبار از عراق کمک گرفته شود و بس،ولی بعدها معلوم شد این رابطه محرمانه به طور مداوم وجود داشته و زمانیکه جنگ شدیدتر شد،معلوم شد قاسملو قرار بین من و خودش را زیر پا گذاشته است.

همه میدانیم که جنبش مسلحانه نیاز به پشتیبانی امین دارد ولی در رابطه بین حزب و دولت پشتیبان،باید شخصیت و استقلال جنبش حفظ شود و قدرت انقلاب به دست دولت پشتیبان نیفتد و باید جنبش روی پای خودش بایستد و به کمک مردم خودش متکی باشد و خودش را به دولت بیگانه وابسته نکند،مخصوصاً اگر آن دولت،دشمن قدیمی و تاریخی آن ملت باشد.دوستی و نزدیکی با دولت پشتیبان نباید از از مرز متعارف فراتر رود وجنبش چماقی در دست رژیم پشتیبان گردد،این دولت هر دولتی می خواهد باشد فرقی نمی کند.قیام های کورد تاکنون متاسفانه خودشان را از این خطر حفظ نکرده اند و سرانجام ضربه دولتهای پشتیبان را خورده اند و همه خون های ریخته شده به هدر رفته است.

دکتر قاسملو براساس راهنمایی مام جلال و ابوجمیل که قبلاً به آن اشاره کردم لیست بلند بالایی آماده کرد و برای رژیم بعث فرستاد،ایت لیست تنها شامل اسلحه و مهمات نمیشد،بلکه پول و سوخت ماشین را نیز در بر میگرفت،ولی رژیم بغداد شاید حدود یک صدم خواسته ها را تامین کرد...

در رابطه بادرخواست این وسایل،دفتر سیاسی حزب تصمیم گرفت یک گروه از جوانان باسواد را به عراق اعزام کند که آموزش اسلحه سنگین و نیمه سنگین ببینند.مدت کوتاهی پس از آن،من به قلعه دیزه رفتم و با دوستان دیدار کردم،آنها گفتن:"حدود یک ماه است ما را در یک طویله انداخته اند و گاه گاه یک گروهبان عراقی می آید و روش کار با کلاشینکف را آموزش میدهد."آنها گفتند:"بعثی ها به ما بی احترامی کرده و مثل یک زندانی با ما رفتار می کنند."من هم به آنها گفتم این روش را قبول نکنید و به "آسیاب پشت شکاو"برگردید.وقتی برگشتند در پاسخ انتقاد قاسملو که گفت چرا برگشته اید،واقعیت مسئله را تعریف کردند.



+ نوشته شده در 26 / 2 / 1391برچسب:, ساعت توسط دابراو |

سلسله مباحث"قاسملو به روایت تاریخ معاصر"4

قسمت چهارم:قاسملوبه روایت اسناد "لانه جاسوسی" و "سپاه پاسداران"

الف:قاسملودر اسناد محرمانه‌National foreign كه‌ در ایران‌ تحت‌نام‌ اسناد لانه‌ جاسوسی‌، منتشر شد، در شماره‌ 31

به‌ وفور از جلال‌ایسام‌ (حسام‌) الدین‌ طالبانی‌ یا همتا و رقیب‌ سرسخت‌ بارزانی‌ واختلاف‌های‌ بیشتر تاكتیكی‌ تا ایدئولوژی‌؛ یعنی‌ اختلاف‌ صریح‌ بر سه‌قدرت‌ و رهبری‌ ـ اسم‌ می‌آید، «كه‌ جلال‌ تسیحات‌ نظامی‌ كردهای‌ ایران‌ را از عراق‌ تهیه‌ می‌كرد و برای‌ آنان‌ ارسال‌ می‌كرد. در بسیاری‌ دیگر از اسناددرباره‌ طالبانی‌ چنین‌ می‌آید: كه‌ قاسملو را تنها رقیب‌ سیاسی‌ خود به‌حساب‌ می‌آورد. و این‌ سخن‌ را در شهریور 1357، در سفارت‌ آمریكا درآنكارا اذعان‌ كرده‌ است‌.»
5. ب‌: به‌ نقل‌ از سندی‌ دیگر «قاسملو با نیروی‌ تمام‌ بر ادعای‌ خوداصرار داشته‌ كه‌ وی‌ برجسته‌ترین‌ سخنگوی‌ غیر مذهبی‌ كردهاست‌. درخانواده‌ ثروتمندترین‌ زمین‌دار رضائیه‌ در كردستان‌ ایران‌ متولد شد. پس‌از یك‌ سالی‌ به‌ عنوان‌ دانشجوی‌ اقتصاد در پاریس‌ بسر برد و سپس‌ به‌پراگ‌ رفت‌ و از آنجا تا سال‌ 1953 كه‌ به‌ ایران‌ بازگشت‌، ادامه‌ تحصیل‌ داد.تا آن‌ موقع‌ قاسملو یك‌ عضو كمیته‌ اصلی‌ حزب‌ دمكرات‌ كردستان‌ ومانور رابط‌ حزب‌ توده‌ ایران‌ بوده‌، مابقی‌ زندگی‌ او نیز تا پیش‌ از انقلاب‌حاكی‌ از رفت‌وآمدهای‌ متعدد به‌ چكسلواكی‌ شوروی‌، عراق‌ و فرانسه‌می‌باشد. علی‌رغم‌ اینكه‌ او ارتباط‌ با رژیم‌ عراق‌ را شدیداً تكذیب‌ می‌كند، اسناد بسیاری‌ وجود این‌ رابطه‌ را آشكار می‌كنند.» یكی‌ ازجاسوسان‌ CIA در مهر 58 گزارش‌ كرده‌ « قاسملو بیشتر اوقات‌ خود را درعراق‌ می‌گذراند و به‌ ندرت‌ به‌ ایران‌ می‌آید.» جاسوس‌ مرساد نیز نوشت‌: « نزدیك‌ به‌ محافل‌ دولتی‌ عراق‌ است‌.»
5. ج‌: CIA: «مذاكرات‌ بین‌ دولت‌ عراق‌ و قاسملو، با موافقت‌ انجام‌شد. قاسملو با طالبانی‌ همكاری‌ كرد. یكی‌ از جاسوسان‌ كه‌ مأموریت‌ به‌كردستان‌ دارد، در منطقه‌ با قاسملو روابط‌ داشته‌ و نامه‌ای‌ را همسر قاسملو می‌گیرد و به‌ قاسملو تحویل‌ می‌دهد. مطابق‌ برنامه‌ باید در 18شهریور 58 عازم‌ پاریس‌ شود تا اینجا قاسملو را ببیند و نامه‌ای‌ بگیرد و آن‌را به‌ شوهرش‌ برساند.» دانشجویان‌ همان‌ پیرو خط‌ امام‌، این‌ رابطه‌ را تشكیلاتی‌ می‌دانند، و درتفسیر خود جاسوسی‌ مذكور را نیز جزو اعضای‌ حزب‌ دمكرات‌ می‌نامند.بنا به‌ تفسیر سند «حزب‌، تعدادی‌ كمك‌ از عراق‌ دریافت‌ می‌داد، و قاسملو چند بار از بغداد دیدن‌ كرده‌ است‌ قاسملو، چپی‌، بعد از 25 سال‌خارج‌ از ایران‌ زندگی‌ كرده‌ است‌، و مهم‌تر از چپی‌های‌ دیگر بود. ادعای‌كرد كه‌ حزب‌، نماینده‌ وجهه‌ مشترك‌ احساسات‌ كردها می‌باشد و گفته‌ است‌ كه‌ مذاكرات‌ با دولت‌ به‌ منظور كسب‌ ضمانت‌ خودمختاری‌ در قانون‌اساسی‌ اسلامی‌ جبهه‌ لازم‌ بوده‌ است‌. قاسملو، از قرار معلوم‌ مورد انتقادقرار گرفته‌ است‌ و وفاداری‌ را تغییر داده‌ و مایل‌ است‌ كه‌ خود با دولت‌ ورهبران‌ مذهبی‌، كه‌ كردها معتقدند و مایلند خواسته‌های‌ كردها را بدون‌جواب‌ بگذارند، مذاكره‌ كند.
5. د: سند SNF.NC.OC می‌گوید: قاسملو، پیوندهایی‌ نزدیك‌ باحزب‌ ایرانی‌ كمونیست‌ توده‌ در طی‌ سال‌های‌ كار و زندگی‌ در چكسلواكی‌داشته‌ است‌. قاسملو، سعی‌ در جذب‌ حمایت‌ طالبانی‌ و بارزانی‌ داشته‌ است‌. حتی‌در مذاكره‌ برای‌ ائتلاف‌ با بارزانی‌ به‌ شكست‌ می‌رسد. چون‌ بارزانی‌نسبت‌ به‌ حمایت‌ از جاه‌طلبی‌ سیاسی‌ قاسملو بی‌ علاقه‌ بود، اما طالبانی‌همكاری‌ با حزب‌ را می‌پذیرد.
5. س‌: در سندهای‌ ماه‌ مارس‌ 79 ـ 7 اسفند 57. سفارت‌ آمریكا در تهران‌، به‌ وزارت‌ خارجه‌ نامه‌ای‌ فوری‌ و فوق‌ فعالیت‌ ویژه‌ كردها، رابطه‌مفتی‌زاده‌ و طالبانی‌ و قاسملو و شیخ‌ عزالدین‌، جنگ‌ كردستان‌، راهپیمایی ‌مهاباد و... به‌ طور مشروح‌ گزارش‌ شده‌ است‌.

ب:قاسملو در اسناد سپاه‌ پاسداران‌:

سپاه‌، سرنوشت‌ قاسملو را مانند بارزانی‌توصیف‌ می‌كند، كه‌ مهره‌ سیاه‌ استعمار است‌ و دست‌ پرورده‌ مراكزجاسوسی‌ ابرقدرت‌ها وسیله‌ای‌ مطمئن‌ برای‌ تحقق‌ هدف‌های‌ استعماری‌... مطابق‌ سناریوی‌ آمریكا، قاسملو، پالیزبان‌، اویسی‌ (سران‌ ارتش‌)، شیخ‌ عثمان‌ نقشبندی‌ (صوفی‌ فئودال‌)، مهتدی‌ (رهبر كومله‌‌)، غنی‌ بلوریان ‌(زندانی‌ و قهرمان‌ حزب‌ توده‌)، شخصیت‌ محوری‌ نمایش‌ شیخ‌ عزالدین‌حسینی‌، و سالارجاف‌ (خزائین‌ فئودال‌ منطقه‌) معتمد می‌شوند.حزب‌ دمكرات‌، بعد از احیای‌ آن‌ به‌ رهبری‌ ملامصطفی‌ پس‌ از كودتای‌ كریم‌ قاسم‌ در سال‌ 1337، در سال‌ 1343 جناح‌ مخالف‌ بارزانی‌، به‌ رهبری‌ برخی‌ از جوانان‌ ماركسیست‌ مانند شریفزاده‌ و قاسملو وخسرو، مخفیانه‌ زمینه‌ حمایت‌ مسلحانه‌ در كردستان‌ را بررسی‌ می‌كنند وپس‌ از دو سال‌ شناسایی‌ و مطالعه‌ عده‌ای‌ را برای‌ دریافت‌ كمك‌ به‌ تركیه‌ وعراق‌ و شوروی‌ می‌فرستند. سومین‌ كنگره‌ حزب‌ در سال‌ 1352 پس‌ از 30 سال‌ كه‌ از تأسیس‌حزب‌ می‌گذشت‌، نشان‌ دهنده‌ فعالیت‌های‌ این‌ حزب‌ در دوران‌ اختناق ‌طاغوت‌ است‌، تا انقلاب‌ 57، هیچگونه‌ اقدامی‌ در حزب‌ صورت‌ نگرفت‌. چهارماه‌ونیم‌ قبل‌ از پیروزی‌ انقلاب‌، قاسملو یا تمایل‌ به‌ ایران‌ بازگشت‌و در بهمن‌ 57 تشكیلات‌ حزبی‌ علنی‌ شد. وی‌ در حدود ایجاد یك ‌حركت‌ تجزیه‌طلب‌ و ناسیونال‌ سوسیالیستی‌ است‌ كه‌ تا تحقق‌ كامل‌ وطن‌ مستقل‌ و ملی‌، كردستان‌ بزرگ‌ به‌ توسعه‌ طلبی‌ خود ادامه‌ خواهد داد.به‌ دلیل‌ وابستگی‌ به‌ استقلال‌، به‌ دلیل‌ سانترالیسم‌ حزبی‌، به‌ آزادی‌ وبه‌ دلیل‌ تفكیك‌ مذهب‌ از سیاست‌ ـ به‌ اسلامی‌، یعنی‌ شورای‌ انقلاب ‌اسلامی‌، اعتقاد ندارد.قاسملو چند سالی‌ از عمرش‌ را در یك‌ كشورهای‌ بزرگ‌ شرق‌ گذرانده‌است‌ و چند سالی‌ در عراق‌ دارای‌ شغل‌ مهمی‌ با درآمد ماهیانه‌ بیش‌ از000,20 تومان‌ حق‌ استفاده‌ از امكانات‌ ویژه‌ افراد از قبیل‌، وارد كردن ‌اتومبیل‌ بدون‌ گمرك‌ به‌ عراق‌ بوده‌ است‌ كه‌ خود می‌تواند یعنی‌ سود سرشاری‌ برای‌ او بوده‌ باشد، با تیمور بختیار، اولین‌ رئیس‌ ساواك‌ شاه‌ در تبعید در تماس‌ بوده‌ است‌.

ادامه دارد...



+ نوشته شده در 19 / 2 / 1391برچسب:, ساعت توسط دابراو |

منوی اصلی

دسته بندی خبر ها

درباره ی ما


ده نگێکی جیاواز له ناو حیزبی دێموکرات صدایی متفاوت از درون حزب دمکرات

آرشیو

نویسندگان

پیوند های وبلاگ

لینک های روزانه

امکانات

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 661
بازدید کل : 220292
تعداد مطالب : 226
تعداد نظرات : 156
تعداد آنلاین : 1


خدمات وبلاگ نویسان
قالب وبلاگ - یاس تم

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

کلیه ی حقوق مادی و معنوی وبلاگ tarikere محفوظ می باشد.
قالب وبلاگ - بازی آنلاین - طراحی سایت

بازی آنلاین

بازی آنلاین

عکس

طراحی سایت

ابزار وبلاگ

قالب وبلاگ

موسیقی بی کلام

دانلود اندروید

گرافیک - ابزار طراحی

برترین مطالب