خانه | پست الکترونیک | آرشیو

صدایی دیگر = ده نگێکی جیاواز

تماس بانویسنده ازطریق ایمیل:tarikeredemokrat@yahoo.com


ب. سوداي کردستان بزرگ

کودتاي آمريکايي 28 مرداد و واکنش شوروي

در سال هاي نهضت ملي شدن نفت، در شهر مهاباد تعدادي از جوانان نظير غني بلوريان، عبدالله اسحاقي و سليمان معيني فعاليت هايي در ادامه نظريات حزب دموکرات کردستان به عمل آوردند که در جريان کودتاي 28 مرداد 1332 اين حرکت ها هم فروکش کرد و آنها مجبور شدند مهاباد را ترک کرده و در روستاها به طور مخفيانه زندگي کنند.کودتاي مذکور باعث افزايش نفوذ و قدرت آمريکا در ايران و نزديکي فوق العاده محمد رضا پهلوي به آن کشور شد. گسترش جنگ سرد ميان غرب و شرق، ايران را با داشتن 2200 کيلومتر مرز مشترک با شوروي به صورت يکي از مناطق حساس در رقابت هاي ميان دو ابر قدرت درآورد. سيل سلاح هاي پيشرفته آمريکا به ايران سرازير شد و ايستگاه هاي حساس و قدرتمند شنود و جاسوسي آمريکا در مرزهاي ايران و شوروي، مستقر و مشغول فعاليت شدند. اين ايستگاه ها به گفته ارتشبد فردوست-از آگاه ترين مقام هاي اطلاعاتي و امنيتي رژيم پهلوي-5000 کيلومتر از جنوب روسيه را تحت پوشش قرار مي دادند و با اينکه همه پول آنها را ايران پرداخته بود و ساواک نگهباني و محافظت آنها را به عهده داشت اما محصول کار از عکس و تفسير و غيره تماماً به سفارت آمريکا در تهران ارسال مي شد و ساواک کوچک ترين اطلاعي از نتايج نداشت.فعاليت اين ايستگاه هاي رادار، ضربه پذيري شوروي را در پي داشت. در زمينه اقتصادي نيز آمريکا بر فضا، دريا، بازار، معادن و به ويژه نفت ايران چنگ انداخته بود و سود سرشاري مي برد. شوروي از اين سفره گسترده نصيبي نداشت. مجموعه اين امور و مهم تر از همه، همکاري هاي نظامي- اطلاعاتي آمريکا و ايران، شوروي را به اين نتيجه رساند که ايران تبديل به اولين خاکريز تهاجم آمريکا عليه شوروي شده است. با پيروزي کودتاي عبدالکريم قاسم در ژوئيه 1958/ خرداد 1337 عليه فيصل دوم پادشاه عراق و نفوذ روز افزون شوروي در آن کشور، روابط ايران و عراق تيره شد و ايران از واهمه نقشه هاي آشکار و پنهان شوروي، در اسفند 1337 قرارداد نظامي مهمي با آمريکا منعقد ساخت. اين امر شوروي را چنان عصباني ساخت که گروميکو، وزير امور خارجه وقت شوروي، طي نامه اي به مقامات ايران چنين هشدار داد:
...
دولت ايران با توسعه بيشتر همکاري نظامي خود با آمريکا به مرحله اي قدم مي گذارد. که کمک مستقيم به محافل معين خارجي براي عملي کردن نقشه هاي تجاوزکارانه آنها که معطوف بر ضد اتحاد شوروي و ساير کشورهاي صلح دوست مي باشد از آنجا آغاز مي گردد. انعقاد چنين قراردادي موجب وابستگي بيشتر ايران به ايالات متحده آمريکا از لحاظ نظامي و سياسي مي شود و خطر جلب ايران به ماجراهاي نظامي محافل خارجي را افزايش مي دهد. هيچ گونه خطري از ناحيه شوروي ايران را تهديد نمي کند... دولت ايران خط مشي سياست خارجي خطرناکي را پيش مي گيرد که مقدم بر همه خطر آن متوجه خود ايران مي باشد...

شوروي و تز کردستان بزرگ

شوروي که بعد از جنگ جهاني دوم با گسترش سلاح اتمي از مواجهه و جنگ احتمالي با آمريکا پرهيز داشت، بهترين گزينه پيش رو جهت مقابله با همکاري هاي نظامي ايران و آمريکا را احياي نقشه تجزيه ايران يافت! امري که هم حکومت پهلوي را به زحمت و وحشت افکند و هم آمريکا را متوجه اين امر خطير مي نمود که عقاب در بازي با خرس، از خط عبور کرده است! در اسناد محرمانه به تاريخ 1337/9/1 به نقل از احمد علي سپهر (مورخ الدوله) که به گفته فردوست با روس ها روابط خوبي داشت،چنين مي خوانيم:
شوروي ها در قبال روي کار آمدن افراد نظامي در کشورهاي خاورميانه توانسته اند در کشور عراق اختيار حکومت را به دست گيرند و عکس العملي هم که از جانب شوروي ها در قبال اين حکومت هاي نظامي نشان داده شود به وسيله حکومت عراق خواهد بود. برنامه بعدي آنها اين است که به کمک کردهاي مقيم عراق در کردستان ايران و مناطق کردنشين ترکيه تحريکاتي را شروع کنند و هدف دوم شوروي ها بعد از عراق، ايران است... به دست حکومت عراق برنامه شوروي ها اجرا خواهد شد و روي اين اصل بايد منتظر اقدامات بعدي حکومت عراق در مناسبات بين ايران و آن کشور بود.
در اين زمان شوروي نقشه خودمختاري کردستان و ايجاد دردسر بزرگ را براي ايران و آمريکا را به دو صورت پي مي گرفت:
1.
کمک به ايجاد کردستان بزرگ متشکل از نواحي کردنشين ايران (آذربايجان غربي، کردستان، کرمانشاه و حتي ايلام)، ترکيه، عراق، سوريه و بخشي از آذربايجان شوروي؛
2.
خودمختاري کردستان ايران.
در مورد کردستان بزرگ بايد متذ
کر شد معتقدان به پان کرديسم در ايجاد کردستان بزرگ که زبانه جنوبي آن به خليج فارس مي رسيد، مورد حمايت جدي روس ها قرار گرفتند. روس ها در اين امر، علاوه بر مقابله با تهديدهاي بالقوه آمريکا- با نفوذ در ايران و تسليح رژيم پهلوي به سلاح هاي مدرن-به هدف اصلي و ديرينه خود يعني دسترسي به آب هاي آزاد و گرم جنوب توجه داشتند. در صورت ايجاد کردستان بزرگ زير نفوذ و حمايت شوروي که از خاک آذربايجان شوروي شروع مي شد و به خليج فارس منتهي مي گشت هدف مذکور محقق مي شد!

ملامصطفي بارزاني و کردستان بزرگ

سوداي تشکيل کردستان بزرگ در زمان مورد بحث، با رهبري کردها توسط ملامصطفي بارزاني (1979-1903) گره خورده بود. وي بعد از بازگشت از شوروي با ايجاد «حزب پارت» با هدف استقلال کردها فعاليت وسيعي را در کردستان عراق شروع کرد و به سمت شوروي گرايش داشت.در سند محرمانه ساواک به تاريخ 1339/11/26 چنين آمده است:
به طوري که استحضار دارند در سال هاي 23 و 24 که روس ها در ايران بودند با به وجود آوردن جمهوري دموکراتيک کردستان و علم کردن قاضي محمد به رياست جمهوري آن، نقشه کردستان را هم که شامل شوروي، ترکيه، عراق و کردستان ايران تا مناطق نفت خيز جنوب رسم و وعده داده بودند که نقاط مزبور جزء کردستان خواهد بود و منظور از اينکه خوزستان را هم جزء کردستان محسوب کرده بودند اين بود که به دريا راه پيدا کنند. در مسافرتي که اخيراً ملامصطفي به مسکو کرده بود همان مقصود به نام وي ثبت و عکس ملامصطفي را در حالي که پرچم کردستان نيز بالاي سر او مي باشد در بالاي نقشه کليشه گرديده و وعده رئيس جمهوري کردستان را نامبرده گرفته و مراجعت نموده است...
به گزارش ديگري از ساواک، طبق اظهار منشي سفارت فرانسه در تهران به نام لازار در آذر ماه 1343 نمايندگان ملامصطفي بارزاني در فرانسه فعاليت هاي تبليغاتي و سياسي خود را به نام کردستان کبير صورت مي دهند و در نتيجه مناطق کردنشين سوريه و ترکيه و ايران و عراق همگي مورد نظر و هدف غايي آنان مي باشد. لازار مي افزايد:
به اعتقاد مقام هاي فرانسوي در تهران، اولياي دولت ايران تصور مي کنند هدف کردها منتهي به کردستان عراق مي گردد و لذا با دولت عراق در مقابله با آنان همکاري نمي کند بلکه مشوق اکراد در عصيان بر ضد دولت مرکزي عراق مي باشند و اين اشتباهي است که عواقب آن گريبانگير دولت ايران نيز خواهد گشت.
ساواک در گزارش خيلي محرمانه به تاريخ 1340/2/1 گزارش کرده که در اغلب شهرهاي کردستان ايران مانند سنندج، مريوان، سابلاغ [مهاباد]، اورامان و غيره شعبه حزب پارت تشکيل شده است.اين درحالي است که اندکي قبل، ساواک نسبت به گرويدن کردهاي جدايي خواه ايران به ملامصطفي هشدار داده بود. در سند محرمانه مورخ 1339/11/30مي خوانيم:
قسمت اعظم اکراد ساکن مناطق سنندج و عشاير جوانرودي در ايران حزبي به نام جمعيت کرد تشکيل داده اند و با کردهاي عراقي پيرو ملامصطفي بارزاني تماس مستقيم دارند. اين جمعيت در ايران توسعه پيدا کرده و مساعدت هاي لازمه از شوروي براي آنان مي رسد. شايع است که اين مساعدت به صورت تجهيز اسلحه مدرن مي باشد که تعداد زيادي از آنها در اين مناطق توزيع شده است.
گزارش محرمانه مورخ 1340/2/1 ساواک اشعار مي دارد که ملامصطفي سلاح هاي ارسالي از شوروي را در شهرهاي کردستان عراق و ايران تقسيم کرده و عده اي از نظاميان کرد ايران در حذب پارت، نام نويسي نموده اند و محور فعاليت ها متحد کردن کردهاي ايران با کردهاي عراق مي باشد.استانداري آذربايجان به استناد گزارش ژاندارمري رضاييه [اروميه] مورخ 1340/4/8 به نخست وزير اطلاع مي دهد که:
دولت شوروي مبلغ گزافي براي فعاليت در راه استقلال کردستان آزاد در اختيار ملامصطفي بارزاني گذارده و وي براي رسيدن به مقصود اصلي خود از هر گونه هزينه اي خودداري نمي نمايد و اخيراً سلاح هاي ساخت چکسلواکي (تفنگ و توپ) به ملامصطفي داده شده.
ملامصطفي در راه رسيدن به هدفش که تشکيل کردستان مستقل بود، علاوه بر شوروي دست به دامان قدرت هاي بزرگ ديگر چون آمريکا و انگلستان شد و به برخي همکاري ها با اسراييل نيز تن داد! ساواک در گزارش مورخ 1339/10/14 مي نويسد:
طبق اطلاع واصله ملامصطفي بارزاني موقع عزيمت به شوروي به رؤساي عشاير گفته تا مراجعتش از شوروي هيچ گونه اقدامي بر عليه دولت عراق ننمايند و او در روسيه درباره استقلال کردستان اقدام خواهد کرد و اگر موفق نشد به عراق مراجعت نخواهد کرد و به انگلستان خواهد رفت تا بوسيله دول انگليس و آمريکا در اين باره اقدام نمايد. اينک چون همراهان وي مراجعت و او برنگشته است در عراق شايع است که در منظور خود موفقيت حاصل نکرده است.
در اسناد لانه جاسوسي آمريکا همکاري ملامصطفي با آمريکا و اسراييل آشکار شده است.
به گزارش ساواک، در مهرماه 1342 اسکناس هاي اسراييلي به بارزاني فرستاده شد که جهت تعويض با پول ايراني به تبريز و تهران ارسال گشتند.همچنين ساواک از تحويل قوطي هاي کنسرو از طرف دولت اسراييل و نيز مقادير زيادي دارو توسط آمريکايي ها به ملامصطفي خبر داده است.
در زمينه ارتباط سرويس اطلاعاتي- امنيتي اسراييل با گروه هاي فعال و مبارز کرد به ويژه ملامصطفي بارزاني در کردستان عراق طي دهه 1970/1359-1349 و نيز طي تأمين مالي، نظامي و هدايت آنها توسط اسراييل آوي ديختر وزير امنيت داخلي رژيم صهيونيستي چندی پیش طي سخناني در مرکز تحقيقات امنيت ملي اسراييل حقايقي را بازگو کرده است.
روزنامه جروزالم پست چاپ اسراييل سخنان اين وزير رژيم صهيونيستي را چنين گزارش کرده است:
ما از دهه 1970 ميلادي در کردستان عراق مداخله کرديم و کوشيديم از احساسات کردهاي عراق به نفع خود استفاده کنيم. در ابتدا همکاران ما در اسراييل از مشورت هاي يوري لوبراني مشاور پيشين وزير سابق و سفير ما در ترکيه و اتيوپي و ايران، براي طراحي طرح حمايت اسراييل از کردهاي عراق استفاده کردند. ما همچنين بودجه کردها را تأمين مي کرديم. اين حمايت در سال 1972، ابعاد امنيتي به خود گرفت و شامل تأمين و ارسال سلاح [اسراييلي] از طريق ترکيه و ايران [به کردها] و پذيرش گروه هاي کرد و شبه نظاميان آنها براي تعليم و آموزش در اسراييل، ترکيه و ايران مي شد. پس از آنکه مقاومت کردها در نتيجه توافق [عراق تحت حاکميت صدام] با ايران شکسته شد، رهبر کردها [ مصطفي بارزاني] به ترکيه، سوريه و اسراييل سفر کرد. ما بايد در کنار کردها باقي مي مانديم و تا رسيدن به هدف ملي شان در دستيابي به حکومت مستقل در مرحله اول و استقلال کامل در مراحل بعدي، از آنها حمايت مي کرديم.



+ نوشته شده در 13 / 5 / 1393برچسب:, ساعت توسط دابراو |

بررسي سياست هاي تجزيه طلبي استعمار در کردستان (1350-1320)

در اين مقاله بر آنيم که دو مرحله مهم تجزيه طلبي در کردستان يعني: الف. تشکيل جمهوري خود خوانده کردستان به رياست قاضي محمد حضيري و فرجام آن و ب. سال هاي بعد از کودتاي 28 مرداد 1332 و سوداي تشکيل کردستان بزرگ را به اندازه توانايي و امکانات تحقيق خود بررسي و تبيين نماييم تا جوانان برومند ايران اسلامي به ويژه جوانان مسلمان و غيرتمند کرد از روند و چگونگي تجزيه طلبي در کردستان و مصائبي که در اين بخش از خاک کشورمان بر سر مردم مظلوم کرد آمده آگاه شوند.

الف. حکومت جمهوري کردستان

                                       قدرت يابي دو حزب کومله و دموکرات در کردستان
با اشغال ايران توسط قواي شوروي و انگلستان طي جنگ جهاني دوم، روس ها در جهت اهداف بلند مدت خود، در کردستان ايران که تحت تصرف آنها بود کوشيدند حرکت هاي قوم گرايانه را در شهر مهاباد و ديگر شهرهاي مهم منطقه ايجاد نمايند. اندکي بعد از اشغال کردستان، سي نفر از سرشناسان و رؤساي ايل هاي کرد به دعوت مير جعفر باقروف نخست وزير آذربايجان شوروي به خرج روس ها از شهر باکو ديدن کردند.
سرلشکر حسن ارفع اسامي اين ميهمانان را چنين معرفي مي کند:
قاضي محمد سردفتر حقوقدان مهاباد، امير اسعد ده بکري، مجيد خان از مياندوآب، حاجي بابا شيخ، عبدالله ايلخاني زاده بوکاني، رشيد هرکي، زيرو بهادري، ممدوي از شکاک، موسي خان زرزا، حاج قرني آقا، کاک حمزه مامش، سيد محمد صادق فرزند سيد طه، وهاب بلوريان و...
هدف روس ها از بازديد سران کرد از کارخانه ها، تماشاخانه ها، مزارع کشاورزي، سينماها و مراکز صنعتي باکو تحت تأثير قرار دادن هيئت کرد براي همکاري با روس ها و باورانيدن اين نکته بود که در صورت اطاعت و حرف شنوي از مقام هاي عالي رتبه شوروي مي توان منطقه کردستان را نيز به پيشرفت و ترقي رسانيد. در اين ديدار، سران کرد به ملاقات ميرجعفر باقروف رفتند و او براي آنها در مورد دوستي ديرينه کرد و آذربايجاني و دوستي و حسن نظر ويژه اتحاد جماهير شوروي با آنها سخن راند. يکي از اعضاي با نفوذ هيئت کُرد، قاضي محمد حضيري بود که مورد اکرام و احترام ويژه قرار گرفت. اين ديدار دو هفته طول کشيد و اعضاي هيئت با رضايت خاطر و همراه با سوغاتي هايي که از بازار باکو خريده بودند به کردستان بازگشتند.
عبدالرحمن قاسملو، دبير کل سابق حزب دموکرات کردستان، در کتاب چهل سال مبارزه در راه آزادي پس از بحث درباره سفر سي نفر از مالکان و رؤساي عشاير کُرد در سال 1320 به باکو بنا به دعوت دولت شوروي مي نوسيد:
اگر چه من در آن زمان يازده ساله بودم ليکن مانند بسياري از کودکان آن دوره، سياست توجه مرا به خود جلب کرده بود. پدرم يکي از اعضاي آن هيئت بود. به ياد دارم موقعي که از سفر باکو برگشت چند عدل قند و يک تفنگ سرپر شکاري خوب همراه آورده بود. چنين مي نمود که شوروي ها قند و تفنگ و وسايل ديگر را به عنوان هديه به همه اعضاي هيئت داده بودند. به ويژه قند خيلي باارزش بود. چون در آن زمان در ايران کمياب و گران بود. اين کار به نظر من بسيار عجيب مي نمود زيرا در خانواده ما برادران و عموزاده هايم که از من بزرگتر بودند از اين سخن به ميان مي آوردند که پدرم همراه چند نفر ديگر به باکو رفته اند تا حقوق و آزادي کُردها را طلب نمايند، به همين دليل رک و صريح از پدرم پرسيدم پس حقوق کردها چه شد؟
بعد از بازگشت هيئت کرد، ملاقات هاي محرمانه مقام هاي سياسي و نظامي روس ها با رؤساي ايل ها و عشاير کردستان شروع شد و ادامه يافت؛ چنان که گزارش هايي از ملاقات و مذاکره سران کرد در اطراف درياچه اروميه با کنسول روس )مستقر در تبريز) و برخي فرماندهان روس در مه 1942/ارديبهشت 1321 در دست است. در اين ملاقات، کردها خواستار اجازه حمل اسلحه، تحصيل به زبان کردي در مدارس و آزادي در انجام امور ملي شدند.
در 16 سپتامبر 25/1942 شهريور 1321 پانزده نفر از اهالي مهاباد مانند ملاعبدالله داوري، قاسم قادري، محمد نانوازاده، عبدالرحمن ذبيحي، عبدالرحمن شرفکندي (همه ژار شاعر)، محمد امين شيخ الاسلامي، رحمان حلوي و... جمعيت ژ.ک که مخفف واژه هاي کردي «کومله ژيانه وه ی کوردستان» به معني «جمعيت تجديد حيات کردستان» است را به وجود آوردند و در مدت شش ماه اعضاي آن به 100 نفر رسيد که همگي اهل مهاباد بودند. هر پنج يا شش نفر عضو جمعيت، گروهي مخفي را تشکيل مي دادند. اساس پذيرش در جمعيت، کرد بودن بود. هر عضو جديدي بايد اين موارد را رعايت مي کرد:
به ملت کرد خيانت نکند؛ براي کسب خود مختاري کردستان بکوشد؛ هيچ سري از جمعيت را به صورت مخفي يا شفاهي افشا نکند؛ تا پايان عمر عضو جمعيت باشد؛ تمام مردان و زنان کرد را برادر و خواهر خود بداند؛ بدون اجازه جمعيت به هيچ حزب و تشکيلات ديگري وارد نشود.
اعضاي جمعيت در آوريل 1943، کميته مرکزي خود را انتخاب کردند و از سال 1994/1323 کوشش و فعاليت حزب در کردستان افزايش يافت و ميان سران جمعيت و نمايندگان کردهاي ترکيه، عراق و سوريه پيام هايي رد و بدل شد. عاقبت آنها در اوت 1944/مرداد1323 در شهر مهاباد گرد آمدند و مذاکرات جدي و مهمي شروع گرديد. در اين مذاکرات نماينده جمعيت ژ.ک قاسم قادري، نماينده حزب کردي هيوا (اميد) که در کردستان عراق فعاليت مي کرد؛ حمزه عبدالله وردي، نماينده کردهاي ديار بکر سوريه قادري بيگ و نماينده کردهاي ترکيه قاضي ملاوهاب بودند.
محور اصلي مذاکرات، اتحاد کردها و تعيين مرزهاي منطقه کردستان بزرگ بود. نمايندگان جهت بازديد منطقه (و مطالعات ميداني) به کوه «دالان پر» که در آنجا مرزهاي ايران، عراق و ترکيه به هم مي پيوندند رفتند و نتيجه اين بازديد و گفت و گوها در کوه مذکور امضاي پيمان دوستي و پشتيباني از همديگر بود که به «پيمان سي سنوور» يعني «پيمان سه مرز» معروف مي باشد. متعاقب اين امر، نقشه کردستان بزرگ توسط کردهاي مستقر در بيروت رسم و به منطقه کردستان فرستاده شد. محدوده جغرافيايي مورد درخواست کردها، دسترسي به آب هاي مديترانه و خليج فارس بود.(از مديترانه تا خليج فارس!) جمعيت کومله ژ.ک در دوره فعاليتش نشرياتي چون گلاويژ (ستاره سهيل) و نيشتمان (ميهن(منتشر مي کرد. نيشتمان، ارگان رسمي جمعيت بود که روي جلد آن تصوير صلاح الدين ايوبي نقش بسته بود.
در زمان مورد بحث، جمعيت کردها بين 5تا 6ميليون نفر بود که در بين کشورهاي ترکيه (دو تا سه ميليون)، عراق (يک ميليون و دويست هزار)، ايران (يک و نيم ميليون)، سوريه (دويست هزار) و جمهوري آذربايجان شوروي (يکصد هزار) پراکنده بودند. در ماه مه 1644/ ارديبهشت 1323 جمعيت ژ.ک همراه با حزب هيوا در عراق پرچم سه رنگي براي کردستان بزرگ به وجود آوردند که رنگ قسمت بالايي قرمز، وسط سفيد و پايين آن سبز رنگ بود و در حقيقت وارونه پرچم ايران به حساب مي آمد.براي نشان ملي کردها، در وسط پرچم کره خورشيد رسم شده بود در حالي که دو خوشه گندم دو طرف آن را در بر گرفته بودند و يک کوه و يک قلم نيز در آن ديده مي شد.در عراق تمام گروه ها حتي کمونيست ها در صف واحدي به نام «رزگاری کورد» يعني «رهايي کرد» جمع شدند و جمعيت ژ.ک مهاباد نيز به آن ملحق شد. هدف از اتحاد اين بود که جنبش ناسيوناليستي کردها در معرض افکار عمومي جهانيان قرار داده شود و آن را به جهانيان بشناسانند. در همين ايام بود که جمعي از اعضاي بلند پايه جمعيت ژ.ک از قاضي محمد خواستند تا عضويت جمعيت را بپذيرند و او بدون ترديد و دودلي آن را پذيرفت و به عنوان راهنماي جمعيت شناخته گرديد.

قاضي محمد که بود؟

قاضي محمد حضيري فرزند قاضي علي و نوه قاضي قاسم در سال 1900/1279 متولد شد. مادرش از ايل فيض الله بيگي هاي سقز بود که سه دختر و دو پسر به دنيا آورد. پسر کوچکش به نام ابوالقاسم صدر قاضي چهار سال از قاضي محمد کوچک تر بود. امور شرعي و قضايي مردم مهاباد به دست قاضي ها اداره مي شود. يک قاضي بايد در همه امور مردم حتي نوشتن روز تولد بچه ها، ازدواج، فوت و ديگر مشکلات و شادي ها و غم هاي مردم شريک مي بود. قاضي محمد بعد از تحصيل علوم مذهبي، پيش از اينکه از سوي پدر به عنوان قاضي تعيين شود رئيس اداره اوقاف مهاباد گرديد. او بعد از ازدواج صاحب يک پسر و هفت دختر شد. برادرش ابوالقاسم در سال 1943/1322 از طرف مردم مهاباد به نمايندگي مجلس شوراي ملي برگزيده شد.
از خانواده قاضي ها، پسر عموي قاضي محمد به نام محمد حسين سيف قاضي که سه سال از قاضي محمد کوچک تر بود نيز در جريان تشکيل جمهوري کردستان معروف گرديد و به عنوان معاون رئيس جمهور و وزير جنگ برگزيده شد. وي از مدتي قبل توسط ژاندارمري کل کشور (ايران) به فرماندهي ژاندارمري بوکان، مياندوآب و مهاباد منصوب شده بود.

ادامه دارد...



+ نوشته شده در 27 / 4 / 1393برچسب:, ساعت توسط دابراو |

ارتباط حزب دموکرات و تيمور بختيار با امام خميني(ره)

احسان طبري، تئوريسين معروف حزب توده و از اعضاي بلند پايه آن، در خاطراتش مي نويسد:
قاسملو در سال 1960/1339 کتابي به انگليسي تأليف و در لندن چاپ کرد که مسئله کرد و کردستان را از نقطه نظر تجزيه طلبانه خود بيان مي کند. موافق اين نقطه نظر تمام بخش غربي ايران تا حد خاک بختياري يعني کردستان، باختران، گيلان غرب، لرستان و قسمتي از آذربايجان شرقي جزء کشور «کردستان» ايران است. بر اساس اين نقشه [بعدها] بين قاسملو و صدام حسين مواضعه شد و پشتيباني ابر قدرت شوروي نيز به اجراي اين نقشه جلب گرديد. قاسملو بارها در نطق هاي خود پشتيباني شوروي از عمل خود را تصريح مي کرد. (1 )
صدام براي رادمنش آپارتماني در بهترين هتل بغداد اختصاص داد و وي را در سان ناوگان عراق در شط العرب شرکت داد. سفرهاي رادمنش به بغداد سري بود. او در گفت و گو با ما تمام اسرار را از لابه لاي نقل هاي خود لو مي داد... با سفرهاي منظم رادمنش به بغداد، وي جذب محيط بغرنج و فاسدي شد که در بغداد برقرار بود. (2)
ساواک در گزارش سري به تاريخ 1346/12/6 از سفر قاسملو و چند عضو حزب توده به بغداد خبر داده است. ( 3) علاوه بر رادمنش، دکتر نورالدين کيانوري و ايرج اسکندري از اعضاي کميته مرکزي حزب توده نيز در دهه پنجاه به عراق عزيمت و با اعضاي شوراي انقلاب عراق از جمله صدام ديدار و مذاکره مي کردند. (4) مي دانيم که دکتر فريدون کشاورز از ديگر اعضاي کميته مرکزي حزب توده نيز در زمان زمامداري ژنرال عبدالکريم قاسم در بغداد به سر مي برد. و به نوشته خودش هفته اي سه شب از راديوي بغداد براي مردم ايران سخنراني مي کرد. (5)
غني بلوريان به عنوان نفر دوم حزب دموکرات کردستان راجع به رفتن اعضاي حزب به بغداد، تعامل با حکومت بعث و سوء استفاده هاي قاسملو به نفع شخصي موارد حساسي را افشا مي کند. با توجه به اينکه نوشته هاي او در واقع بخش مهمي از اسناد درون گروهي حزب دموکرات کردستان محسوب مي شود، نکته هاي اصلي خاطرات وي بازگو مي گردد:
گروه چهل نفري همراه دکتر قاسملو به نام حزب دموکرات کردستان به رژيم عراق پناهنده شدند و قاسملو رهبري آنها را بر عهده داشت. در آغاز انقلاب سال 1357 رفقاي حزب دموکرات گروه قاسملو کم کم به کردستان ايران و شهر مهاباد بازگشتند. رفقاي قاسملو مي گفتند او انساني خود رأي است و توجهي به تصميم هاي کميته مرکزي و دفتر سياسي و مصوبه هاي حزب نمي کند و هر کاري که خودش دوست داشته باشد بدون نظر و اطلاع اعضاي کميته مرکزي و دفتر سياسي انجام مي دهد. آنها از نظر مسائل مالي نيز از قاسملو انتقاد مي کردند و مي گفتند: پول هايي را که به عنوان کمک از رژيم عراق گرفته بدون اطلاع ما به خواست و ميل خود در عراق و اروپا خرج مي کند و کسي نمي داند چه بر سر اين پول ها مي آورد. (6)

ارتباط حزب دموکرات و تيمور بختيار با امام خميني(ره)

ساواک در تاريخ 1346/5/23 طي گزارش سري از سعي حزب دموکرات کردستان براي نزديکي به حزب کمونيست عراق و حزب توده و روحانيون به اصطلاح افراطي با هدف دستيابي به خودمختاري کردستان ايران خبر داد و افزود: «اطلاعات موجود وجود تماس هايي را در اين زمينه محرز مي سازد.» (7) خبر همکاري حزب دموکرات با حزب توده و برخي روحانيون در عالي ترين شوراي اطلاعاتي امنيتي رژيم پهلوي يعني شوراي هماهنگي رده يک (8) مورد بررسي قرار گرفت و صورتجلسه آن به محمدرضا پهلوي ارسال شد. شاه پس از مطالعه دستور داد موضوع ارتباط مذکور به طور دقيق و کامل رسيدگي گردد. نظر نهايي ساواک بعد از تحقيقات گسترده چنين اعلام گرديد: «... هيچ اطلاع و سندي راجع به ارتباط حزب دموکرات کردستان با روحانيون تابع آيت الله خميني به دست نياورده است.» (9)
در دوران تبعيد امام خميني(ره) در عراق که روابط دو رژيم عراق و ايران خصمانه بود، صدام حسين بسيار کوشيد تا مخالفان اصلي رژيم پهلوي را متحد کند و با دادن امکاناتي، آنها را به انجام فعاليت عليه ايران بگمارد. او توانست تيمور بختيار اولين رئيس قدرتمند ساواک را که بعد از عزل به دشمن سرسخت محمدرضا پهلوي تبديل شده بود و حزب توده و حزب دموکرات کردستان و نيز کنفدراسيون دانشجويان ناراضي ايراني مستقر در خارج کشور را به سوي خود جذب کند. صدام کوشيد تا با فرستادن برخي از اعضاي اصلي حزب توده به نزد امام خميني(ره)، ايشان را هم جلب و جذب کند و به همکاري بکشاند. اما امام و به تبع ايشان روحانيان طرفدارشان به حزب توده و صدام جواب مثبت ندادند. حجت الاسلام سيد محمود دعايي که در نجف از نزديکان به امام و از روحانيان فعال و انقلابي بود در خاطرات خويش چنين مي گويد:
... بعد از آنکه رژيم بعث عراق تصميمم گرفت با ايران وارد درگيري بشود، کانون هايي به وجود آورد که از مبارزين ايراني نيز دعوت به فعاليت کردند. نمايندگان عراق سراغ خيلي ها رفتند... علي نقي منزوي پسر مرحوم حاج آقا بزرگ تهراني صاحب کتاب معروف الذريعه [الي تصانيف الشيعه]، نماينده حزب توده در آلمان شرقي که از طرف ايرج اسکندري [دبير اول حزب توده] به عراق آمده بود و اين ها اصرار داشتند که از امام هم دعوت کنند که امام نپذيرفت. علي نقي منزوي در تشکيلات تيمور بختيار در عراق کار مي کرد. يک روز مأموران عراقي، مرحوم حاج آقا مصطفي [خميني] را دستگير کردند و به بغداد به جلسه اي با حضور تيمور بختيار بردند تا ايشان را وادار به همکاري نمايند. ايشان گفته بود ما مشي [فعاليت] ديگري داريم، اولاً به فعاليت هاي مسلحانه اعتقادي نداريم به علاوه ارتباط با مردم داريم و مبارزات ما در حد روشن کردن عامه مردم است... بختيار قصد داشت به منزل امام برود که امام ايشان را راه نداده بود. اما در سفر ديگري به طور ناشناس به حضور امام رسيد. امام در اين مورد به من فرمودند بختياري سري قبل آمد مرا ببيند راهش ندادم و رفت و گله کرد و نامه اي نوشت که در منزل علما و مراجع به روي کفار يهودي و مسيحي باز است چرا به روي من مسلمان بسته است؟ پيغام دادم شما به خاطر مسائل سياسي به ديدن من مي آييد و من مصلحت نمي بينم شما را ببينم. در سفر دوم با شبيب مالکي استاندار کربلا و همراهانش آمد. هنگام معرفي گفتند ايشان تيمور بختيار است. من هم چيزي نگفتم. (10)
در اسناد به جا مانده از ساواک چگونگي ملاقات تيمور بختيار با امام خميني(ره)، گفت و گوها و برخورد هوشمندانه و تند امام با تيمور بختيار در چند سند گزارش شده است. در سند مورخ 1349/2/30 مي خوانيم:
موضوع: ملاقات آيت الله خميني با تيمور بختيار
اخيراً تيمور بختيار مرتباً به شهر مقدس نجف مسافرت مي نمايد و در طول يک ماه متجاوز از چهار بار به نجف رفته و با کليه علما و روحانيون به ويژه آيات الله خويي و شاهرودي ملاقات نموده است. حدود يک ماه قبل با آيت الله خميني در منزل مسکوني وي ملاقات و ضمن پيشنهاد همکاري به آيت الله خميني مي گويد که من در نظر دارم اعلاميه اي عليه دولت ايران تهيه و چاپ و وسيله عوامل خودم به آن سوي مرز ارسال که در خاک کشور شاهنشاهي توزيع نمايند و شما چون از قهرمانان مبارزه عليه دولت ايران مي باشيد بسيار بجا است که با من تشريک مساعي کنيد تا اين اعلاميه را مشترکاً منتشر کنيم، ولي آيت الله خميني قبول نکرده و تيمور بختيار را مؤدبانه از منزل خود مي راند. تيمور بختيار از شدت ناراحتي اظهار مي کند: آيت الله! شما را در عراق به خاطر من پناه داده اند و اين من هستم که از شما حمايت مي کنم. در اينجا آيت الله خميني گذرنامه خود را به طرز زننده اي مقابل بختيار مي اندازد ومي گويد: من اقامت در عراق را که تو عاملش باشي نمي خواهم؛ به هر جا که بروم بهتر از اينجا خواهد بود و در پايان آيت الله مزبور تيمور بختيار را از منزل رانده و به او مي گويد که هرگز مايل نيستم که به اينجا بيايي. تيمور بختيار در جواب اظهار مي دارد چرا و به چه علت از انتشار اعلاميه مشترک خودداري مي نماييد که آيت الله خميني مي گويد من صلاح نمي دانم و به شما مربوط نيست که به همين مناسبت بختيار از آن تاريخ به منزل خميني نمي رود. (11)
در سند مورخ 1349/5/17 نيز چنين آمده است:
در بغداد به ويژه بين ايرانيان اين شهر شايع است تيمور بختيار با در دست داشتن يک جلد گذرنامه سياسي عراقي که به نام آيت الله خميني صادر گرديده به او مراجعه و نامبرده را دعوت مي نمايد که جهت ترغيب و تشويق متواريان ايراني و انجام عمليات خرابکاري در داخل خاک شاهنشاهي با بختيار همکاري نمايد، ليکن خميني با پرخاش به بختيار مي گويد: «من ايراني هستم و هرگز تابعيت و مليت خود را به دست تو و به خاطر عقايد پوچ تو تعويض نخواهم کرد» و گذرنامه را به طرف بختيار پرتاب و او را از محل مسکوني خود بيرون نموده است. (12)
در 24 مرداد 1349 تيمور بختيار توسط افراد نفوذي ساواک در عراق مورد اصابت تير قرار گرفت و در دوم شهريور 1349 مرد. (13) ساواک بعد از موفقيت در اين عمل، بسياري از اعضاي شبکه بختيار را در ايران دستگير کرد که برخي از اعضاي بالاي حزب توده و کنفدراسيون دانشجويان ايران جزء دستگير شدگان بودند. (14) اما خبري در مورد دستگيري روحانيون و به ويژه روحانيون طرفدار امام خميني(ره) به اتهام همکاري و همراهي با شبکه تيمور بختيار منتشر نشد چون اين روحانيون به پيروي از حضرت امام هيچ همکاري و همراهي با بختيار نداشتند. تيمور بختيار به نمايندگي محرمانه از سوي شخص صدام چند بار کوشيد به حضور امام برسد و ايشان را وارد گروه فعالان عليه حکومت پهلوي نمايد. اين گروه از احزاب و اشخاصي تشکيل شده بود که خود را در دامن بيگانه انداخته بودند؛ مانند: حزب توده، حزب دموکرات کردستان، بختيار و... اما امام خميني(ره) با تيز بيني خاص خويش از مدت ها قبل ماهيت و وابستگي آنان را دريافته بودند. ايشان در شهر مقدس نجف با صدور اعلاميه اي هر گونه همکاري با گروه هاي کمونيست و مارکسيست و منحرف از مذهب تشيع را رد و انزجار خويش را از آنان ابراز فرمود. در بخشي از اين اعلاميه آمده بود:
... من صريحاً اعلام مي کنم که از اين دستجات خائن چه کمونيست و چه مارکسيست و چه منحرفين از مذهب تشيع و از مکتب مقدس اهل بيت عصمت عليهم الصلوه و السلام به هر اسم و رسمي باشند متنفر و بيزارم و آنها را خائن به مملکت و اسلام و مذهب مي دانم... (15)
بدين ترتيب مي بينيم که خبر همکاري روحانيون پيرو امام خميني با حزب دموکرات کردستان و نيز همکاري حضرت امام با تيمور بختيار شايعه اي بيش نبود که ساواک نيز بعد از تحقيقات گسترده به اين موضوع اقرار کرد.

پي نوشت ها :

1. احسان طبري، کژراهه، تهران، امير کبير، 1366، ص300.
2. همان، ص 255 و 269.
3. سند پيوست ش10.
4. نورالدين کيانوري، خاطرات نورالدين کيانوري، تهران، اطلاعات، 1372، ص488. ايرج اسکندري، خاطرات ايرج اسکندري، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي، 1372، ص316.
5. فريدون کشاورز، من متهم مي کنم کميته مرکزي حزب توده را، بي جا، بي نا، 1357، ص12و 52.
6. غني بلوريان، همان، ص 344.342.
7. چپ در ايران به روايت اسناد ساواک، همان، ص 419.
8. مرکب از رؤساي اداره دوم ارتش، ساواک، شهرباني کل کشور، ژاندارمري کل کشور، دفتر ويژه اطلاعات و ستاد ارتش. براي توضيحات بيشتر رک: حسين فردوست، همان، ج1، ص 196-189.
9. همان، ص 427.
10. مطالعات تاريخي، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي، سال سوم، شماره پانزدهم، زمستان 1384، ص18-19و 29.
11. سند پيوست ش11.
12. سند پيوست ش12.
13. اسدالله علم، همان، ص 258-256.
14. مارک.ج، گازيوروسکي، سياست خارجي آمريکا و شاه، ترجمه فريدون فاطمي، تهران، مرکز، 1371، ص267.
15. مبارزات امام خميني به روايت اسناد (در دوران تبعيد در نجف)، تدوين غلامعلي پاشازاده، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، 1378، سند شماره 101، ص 315.
 

منبع:کتاب 15 خرداد 24 - 25



+ نوشته شده در 21 / 4 / 1393برچسب:, ساعت توسط دابراو |

احمدتوفیق و کودتا درایران!

تاریخ: 45/11/06 شماره: ه 5/736

آقای بروزبیک بادفر[[1]] ساکن جوانرود و جعفر فتاحی [[2]] ساکن شوشمی بالا در تاریخ 45/10/22 در نوسود ملاقات آقای بروزبیگ ضمن صحبت اظهار داشت اخیرا برای سرکشی بمتواریان جوانرود بطویله [[3]] رفته بودم. محمد بیگ رستمی (وکیلی) میگفت حزب دمکرات کردستان ایران و حزب توده ایران طرفداران مصدق با حزب توده عراق با جمال عبد‌الناصر پیمان بسته‌اند که وسیله احمد توفیق در بهار آینده در ایران کودتا بکنند. نظریه رهبر عملیات بروز بیگ بادفر رابطه متواریان جوانرود و ارتش یکم است و دائما بخاک عراق رفته و آمد می‌نماید و در مورد گزارش مذکور تاکنون از منابع خبری واصل نگردیده‌است نظریه رئیس امنیت داخلی در مورد گزارش مذکور تاکنون خبری از سایر منابع بدست نیامده و در اینمورد بنحو مقتضی تحقیق خواهد شد. خواهشمند است چنانچه قرائن و شواهدی در این باره در ستاد موجود است به 5/ هـ ابلاغ دارند. در پرونده روابط حزب دمکرات کردستان با حزب توده ضمیمه شود. پاورقی: 1- شوشمی بیگ بادفر فرزند محمدامین بروز و در پاوه به دنیا آمد طبق سند بیوگرافیک ساواک با اینکه از هر دو چشم نابینا بود شخص مرموزی بود وی مدتها با ارتش یکم همکاری داشت و دائما به عراق رفت و آمد می‌نمود و رابط متواریان جوانرود هم بود لیکن از سال 46 مورد سوءظن ارتش یکم قرار گرفت و به همکاری وی خاتمه داده‌شد. وی در ظاهر یک فرد شورشی و در باطن یکی از طرفداران جلال طالبانی بود وی دارای سابقه همکاری با ساواک سنندج نیز بود. اسناد ساواک، پرونده‌های انفرادی 2- جعفر فتاحی فرزند فتاح در سال 1302 ه ش در کرمانشاه به دنیا آمد. وی از اهالی باباکوچک عراق و تابع حلبچه بود برابر گزارش ساواک در تاریخ 55/12/08 یاد شده شخص شاهدوست و میهن‌پرست بوده و مدتها با این سازمان همکاری داشته‌است مضافا نامبرده زمانی که دیاری بیگ جاف درمنزل وی بود نحوه رفتار و تماس‌های ویرا در اختیار ساواک قرار میداد. اسناد ساواک. پرونده‌های انفرادی 3- طویله یکی از شهرهای مرزی عراق است. که در آن سالها محل عبور عناصر حزب دمکرات کردستان ایران و قاچاقچیان همکار آنها بوده‌است. 

منبع:چپ در ایران به روایت اسناد ساواک حزب دموکرات کردستان ایران جلد



+ نوشته شده در 6 / 11 / 1392برچسب:, ساعت توسط دابراو |

پیامبر صلح یا کُرد کُش حرفه ای ؟

عبدالرحمان قاسملو دبیر کل حزب کردستان ایران در پایان عمر به این نتیجه رسید بود که مسئله کردستان راه حل تروریستی و نظامی ندارد و از طریق بنبلا مبارز بزرگ الجزایر و رئیس جمهور اسبق الجزایر توانست با برخی از نمایندگان با واسطه با دیپلماتهای ایران در 22 تیر 1368 در وین بر سر میز مذاکره بنشیند که در حین مذاکره درگیری پیش می آید و طرف ایرانی تیر می خورد وی نیز کشته می شود

وی در عمر سیاسی اش بارها  با سران کرد در اروپا ، عراق و ایران  توافق و سپس به مشکل اساسی بر می خورد. برخی کشته شدن وی را یک عصبانیت خود سرانه در یک مذاکره در وین می دانند برخی هم کار صدام و مسعود رجوی و برخی نیز به یه تسویه حساب کردی با وی و برخی به ایران پیوند می زنند. واقعیت در مورد قاسملو به جهت پیچیدیگیها خود او و تغییرات مواضع سیاسی است همکاری با امنیتی ترین دستگاههای اطلاعاتی از جمله ساواک ، گروههای امنیتی در پراگ ، دستگاههای جاسوسی و ضد جاسوسی کمومنیستی در اروپای غربی و شرقی و استخبارات صدام و گروهگ تروریستی ومسعود رجوی نیاز به پژوهش همه جانبه و طولانی دارد.

در اینجا به بررسی زاوایای پیچیده شخصیت قاسملو و عملکرد بسیار پیچیده و بعضا متناقضش در 38 سال دبیر کلی حزبش پرداخته خواهد شد.

مهدی خانبابا تهرانی  در تلویزیون صدای آمریکا عبدالرحمن قاسملو را پیامبر صلح نامید.

مهدی خانبابا تهرانی دوست توده ای نزدیک قاسملو از پیشنهاد صدام به  قاسملو،درخصوص اعلام استقلال کردستان از ایران پرده برمیدار و به صراحت از اعلام حمایت صدام سخن به میان میآورد . و میگویدصدام پس از تشریح اوضاع ایران در داخل و عرصه بین المللی به وی گفته الان ایران بسیار در جنگ ضعیف شده و شما اگر استقلال کردستان را  اعلام کنید از شما حمایت می کنیم

قاسملو با شاه پهلوی ابتدائا مخالف می کرد سپس با ساواک همکاری اطلاعاتی نمود وبعدبا یک صهیونیست اتریشی ازدواج می کند . برخی تحلیل گران اعتقاد دارند عبدالله اسحاقی از فعالترین سران حزب کردستان را او به قتل می رساند تا خود دبیر کل شود .اسحاقی رابطه خوبی ابتدائا با بارزانی و کردستان عراق داشت  . قاسملو به سازمان منافقین می پیوند وی در قبال جنایتهای علیه کردها سکوت معنا دار می نماید و با صدام و مسعود رجوی همکاری اطلاعاتی می نماید . نقش وی در قضیه بمباران حلبچه و انفال  هنوز مشخص نشد . او بسیاری از کردها را تحویل ارتش عراق می دهد.

قاسملو کیست ؟

عبدالرحمان قاسملو در یک دیماه 1309 مصادف با 22 دسامبر 1930 در روستای کرد نشین قاسملو در حومه ارومیه به دنیا آمد و تحصیلاتش را در ارومیه وسپس تهران به پایان رساند . در سال 1324 با تشکیل اتحادیهٔ جوانان دمکرات کردستان در شهر ارومیه  فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد یک سال بعد در سال 1325 جمهوری مهاباد سقوط می کند . او با نام ادامه درس سریع به تهران می رود  دوسال پس از آن  در سال 1327 برای ادامه تحصیل راهی پاریس می شود .

رسیدن به پاریس وی همزمان با تیر اندازی به سوی شاه در دانشگاه تهران 15 بهمن 1327 می گردد . در مدت اقامت در پاریس با چند تن از دانشجویان کرد انجمن دانشجویان کرد در اروپا را تأسیس کرد.

قاسملو به عنوان اولین بورسیه ایرانی «اتحادیه بین‌المللی دانشجویان» به پراگ پایتخت چکسلواکی رفت. پراک محل تحصیل کمونیستهای دوآتشه و توده ای های متعصب آن زمان بود

طی مدتی که در پراگ مشغول تحصیل بود در فعالیتهای اتحادیهٔ بین‌المللی دانشجویان نیز شرکت داشت. سال ۱۳۳۰ به نمایندگی از سوی دانشجویان ایرانی در دومین کنگرهٔ آن سازمان که در شهر پراگ برگزار گردید شرکت کرد. در همان مدت به عنوان نمایندهٔ ایران در بیشتر گردهمایی‌ها و کنفرانسهای فدراسیون جهانی جوانان در شهر بوداپست، پایتخت مجارستان شرکت می‌کرد.

در سال ۱۳۳۱ در زمان حکومت دکتر مصدق، قاسملو بعد از اینکه در دانشگاه پراگ موفق به اخذ لیسانس علوم اجتماعی و سیاسی شد، به ایران بازگشت. در آن موقع میان حزب دمکرات کردستان و حزب توده ایران وحدت تشکیلاتی وجود داشت. قاسملو پس از شش ماه فعالیت در تهران به مهاباد برگشت و در آنجا مسۆلیت کار حزبی را به عهده گرفت.

بعد از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ به فعالیت مخفی روی آورده و مخفیانه در تهران و کردستان مشغول فعالیت حزبی شود. در این فاصله سرپرستی روزنامه «کوردستان»، ارگان مرکزی حزب را بر عهده داشت که تنها پنج شماره آن مخفیانه به چاپ رسید و نیز در همین مدت بود که یک کمیته سراسری جهت فعالیتهای حزب دمکرات کردستان به سرپرستی وی تشکیل گردید.(منبع از ویکی پیدیا)

بعد از شکست جمهوری مهاباد، سطح رشد و تنزل جنبش کردها، به سطح اختلاف میان روابط ایران و عراق بستگی پیدا کرد. در آن زمان مرکز حزب دمکرات کردستان ایران به عراق انتقال یافت. در زمان عبدالرحمان قاسملو روابط بین حزب دمکرات کردستان با حزب بعث عراق به سطح همکاری رسید.

در اسناد منتشر شده از دولت بریتانیا، بعد از فروپاشی جمهوری خودمختار مهاباد، شش سال بعد از آن در سال ۱۹۵۲ منطقه بوکان آماده برای یک شورش کردی بوده است که توسط ارتش  وبا دخالت حکومت پهلوی سرکوب شده است و مانع از وقوع این شورش شدند.

عبدالرحمن قاسملو پس از پنج سال فعالیت سیاسی در ایران و بویژه در کردستان، سال ۱۳۳۶ بار دیگر به چکسلوواکی رفت. در سال ۱۳۳۷(۱۹۵۸) پس از پیروزی انقلاب عراق همراه با تنی چند از اعضای مسئول حزبی کوشش نمودند با اقامت در خاک عراق، سازمانهای حزبی را در داخل کشور احیا نمایند.

سال ۱۳۴۱(۱۹۶۲) قاسملو در دانشگاه پراگ به اخذ درجه دکترا در رشته علوم اقتصادی نایل آمد و تا سال ۱۳۴۹ در آن دانشگاه درس «اقتصاد سرمایه‌داری و اقتصاد سوسیالیستی و تئوری رشد اقتصادی» را تدریس می‌کرد.

در این فاصله قاسملو چند کتاب و جزوه را در رابطه با مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به رشته تحریر درآورد که معروفترین آنها کتاب «کردوکردستان» می‌باشد . این کتاب که در اصل به زبان چکی به رشته تحریر درآمده‌است تاکنون به زبانهای انگلیسی، سلواکی، لهستانی، عربی، کردی، فارسی و بخش‌هایی از آن نیز به فرانسه ترجمه و منتشر شده‌است.. قاسملو با زبانهای کردی، فارسی، ترکی، عربی، فرانسه، انگلیسی، چکی و روسی آشنایی کامل داشت

سال ۱۳۴۹ بعد از صدور بیانیهٔ ۱۱ مارس و توافق میان رهبری جنبش کردستان عراق با دولت آن کشور امکان فعالیت سیاسی در کردستان ایران بیشتر شد. در این فرصت قاسملو از اروپا بازگشت و به یاری چند نفر از یاران نزدیک خود مسئولیت احیای سازمانهای حزب دمکرات کردستان را به عهده گرفت.

در کنگره سوم حزب که در خردادماه سال ۱۳۵۰ برگزار شد، قاسملو به عضویت کمیتهٔ مرکزی و سپس به دبیرکلی حزب دمکرات کردستان انتخاب شد و از آن به بعد در همهٔ کنگره‌های حزبی به عنوان دبیرکل برگزیده شد.قاسملو که خود را مدعی حقوق پایمال شده هم‌وطنان کُرد می‌دانست طی نامه‌ای خطاب به سرکرده فرقه منافقین، رسما پیوستن حزب منحله دمکرات کردستان ایران را به شورای به اصطلاح ملی مقاومت اعلام می‌کند.

دفتر سیاسی حزب دمکرات کردستان ایران
برادر مجاهد مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت
برای استقلال و آزادی جمهوری دمکراتیک اسلامی ایران

با سلام و درودهای انقلابی و در تعقیب مذاکراتی که درباره شورا و هدفها و سازمان آن صورت گرفته است با در نظر گرفتن برنامه شورای ملی مقاومت و دولت موقت جمهوری دمکراتیک اسلامی ایران که به امضای مشترک شما و آقای بنی صدر منتشر گردیده است ضمن اعلام موافقت حزب دمکرات کردستان ایران با اصول کلی اعلام شده برنامه ی مذکور بویژه با تأکید بر اصل مقدس خودمختاری کردستان،رسما پیوستگی حزب دمکرات کردستان ایران را به شورای ملی مقاومت برای استقلال و آزادی جمهوری دمکراتیک اسلامی ایران اعلام میدارد.
نماینده ی حزب برای حضور در شورا جداگانه معرفی میگردد.
بی‌مناسبت نمیداند درودهای گرم و انقلابی برادران پیشمرگه و اعضای حزب دمکرات کردستان ایران را نثار قهرمانان مبارز و مجاهد که با خون خود هر روز و هر ساعت حماسه می آفرینند و تاریخ مبارزات انقلابی میهن عزیزمان ایران را بیش از پیش غنی می سازند بنمایم.
با اطمینان به پیروزی
دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران ـ عبدالرحمن قاسملو
پنجم آبانماه ١٣۶٠

سند بالا و اعلام آمادگی عبدالرحمن قاسملو دبیر کل وقت حزب منحله دمکرات برای همکاری و همراهی با فرقه منافقین در حالیست که  مدام از نشریه ها و سایت های حزب دمکرات  می بینیم و میخوانیم که عوامل این حزب شخص قاسملو را انسانی آزادیخواه و صلح طلب و رهبر مردم کُرد اعلام میکنند.


اعضای حزب دمکرات غافل از اینکه خیانت ها و کُرد فروشی آنها و رهبرانشان همیشه و در طول تاریخ برای ملت ایران به ویژه مردم قهرمان و غیور کُرد پنهان نبوده و با وجود سند و مدرک فراوان برای عموم مردم آشکار میباشد.

یکی دیگر از خیانت های این حزب ضد کرد و منحله دست به یکی شدن رهبران آن با سازمان تروریستی و ضد بشری منافقین میباشد. منافقینی که با همکاری سران حزب بعث عراق و شخص صدام بزرگترین جنایت‌ها را در حق مردم کُرد ایرانی و عراقی مرتکب شده‌اند.

پایگاه تحلیلی کردها می نویسد :

اینکه وی از سال ۱۳۲۳ با طرفداران احمد کسروی تحت پوشش حزب جوانان توده فعالیت می کرده و یا اینکه در ۲۴ خرداد ۱۳۲۴ به عضویت سازمان حزب توده (وابسته به شوروی سابق) در می آید. در سال ۱۳۳۱ در کمیته شماره ۱ حزب توده مشغول به فعالیت می شود. در سال ۱۳۳۲ کمیته حزب توده در مهاباد را راه اندازی نموده و در سال ۱۳۳۵ (به دلیل انتشار اعلامیه به نام حزب دمکرات و کنار زدن فعالیت های توده ای) روز دوشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۳۵ در سر قرار ساواک دستگیر می شود. در واقع این دستگیری بهانه ای برای عمق بخشیدن به همکاری با ساواک بوده است. ایشان پس از صحبت های چند تن از مسئولین ساواک و آموزش های لازم بکارگیری، پس از سه روز در حضور بختیار آزاد می شود، مشروط بر آنکه با ساواک در خصوص فعالیت های حزبی گروه های کردی، همکاری داشته باشد.

قاسملو که به نوعی نگران لو رفتن وجهه اش نزد احزاب کرد عراقی و جریانات کرد ایرانی در آن زمان بود سعی می کند به بهانه تحصیل از کشور خارج شود. اما پس از انقلاب عراق، فضا را مهیا دیده و با بودجه سازمان امنیت عراق شروع به تشکیل جریانی موازی بر علیه کردهای آنجا می کند که در نهایت منجر به درگیری های او با عبداله اسحاقی (دبیرکل وقت حزب دمکرات کردستان ایران) می شود و در آنجاست که اسحاقی این جمله تاریخی را به قاسملو گفته و بخشی از واقعیات را آشکار می سازد :

“ تو تا به حال ما را دنباله روی حزب توده کرده بودی و با ساواک هم همکاری داشتی و کل سازمان ما را در ایران به دست پلیس دادی ! حالا هم در عراق با امنیتی ها زد و بند داری و… . م.ح در این زمینه می گوید” همان زمان هم یکی از روزنامه های محلی کردستان وابسته به خودمان مطلب می زند که قاسملو عضو سابق رهبری به دلیل ضعف و تسلیم شدن به پلیس عراق و دادن قول همکاری و همچنین ربودن دو فقره پول از حزب، بنام خائن به خلق کردستان در کردستان ایران از صفوف حزب اخراج می شود و هیچیک از ماها حتی فکر آن را هم نمی کردیم که بعدها وی مجدداً دبیر کل حزب شود و این را در خواب هم نمی دیدیم..

در سال ۱۳۴۳ هجری شمسی در کنگره دوم حزب دمکرات، بنا بر پیشنهاد احمد توفیق (عبداله اسحاقی)، قاسملو به دلیل خیانت به حزب، همکاری با ساواک و لو دادن بسیاری از اعضای حزب، فساد مالی و ربودن دو فقره پول از گروه اخراج می شود!” به دنبال این قضایا حتی به دنبال توطئه ای که قاسملو با همکاری رژیم بعث عراق تدوین می کنند، احمد توفیق را کشته و کنگره سوم حزب در سال ۱۳۵۲ را تشکیل می دهند!!! ضمن تدوین اساسنامه ای جدید، قاسملو به جای اسحاقی دبیرکل می شود! در فضای پس از انقلاب بیشترین سوء استفاده را قاسملو می کند، یک عامل ساواک و عامل کشتن احمد توفیق و فروختن بسیاری از حزبی ها که تا قبل از انقلاب اصلاً نامی از وی نبود، به یک شبه در میتینگ مهاباد به رهبر جریان کردی مبدل می گردد!

م.ح می افزاید:” تعجب بیشتر من آن است که حتی در سال ۱۳۵۸ در کنگره چهارم حزب که در مهاباد تشکیل شد، علی رغم آنکه غنی بلوریان بیشترین آراء را آورده بود، مجدداً با حیله و نیرنگ، قاسملو رهبریت را در دست گرفت و جالب آن است که تمام حضرات حاضر در کنگره هم این را می دانند و حتی این زمینه ای شد برای جدایی بسیاری از افراد در حزب ولی برخی دیگر حافظه تاریخی خوبی ندارند. در پی این نیرنگ وی تمام مصوبه های کنگره چهارم را تغییر داد که چنین قانون شکنی در تاریخ هیچ یک از احزاب سابقه نداشته و لکه ننگی در تاریخ حزب دمکرات است. این حرکت بنای بدعت و توطئه و نگاه بدبینی به جریانات کرد و جنگ های داخلی کردستان در آن زمان را گذاشت. و سرآغازی شد برای انحراف در حزب دمکرات و مزدوری این گروه! قاسملو آن زمان فرصت را غنیمت شمرده و برای اینکه حزب را یکدست نماید، با دادن بیانیه، افرادی که انشعاب کرده بودند را به عنوان خیانت به جنبش کردستان، اخراج می کند.”

قاسملو بعد از آن با هدایت استخبارات عراق و مسئولان عملیاتی راعد قاضی و ابوعلی در کرکوک سیاست نزدیکی به سازمان منافقین را پیگیری می کند و با پیوستن به شورای ملی مقاومت، لکه ننگی در کارنامه حزب ثبت می کند که حتی رهبران کنونی جرأت پرداختن به این قسمت از تاریخ زندگی قاسملو را ندارند. نزدیکی به سازمانی که بعد از او با همکاری صدام در کشتار کردها نهایت بی رحمی خود را در قضیه انفال ثابت کرد در فاصله کنگره ۵ و ۶ با اخراج کلیه مخالفین، حزب را کاملاً یکدست نمود. م.ح می افزاید: “دیکتاتوری قاسملو آن قدر زیرکانه و گسترده بود که حتی خود آقایان و حضرات کنونی هم شاهد آن بودند که در کنگره ۶ نیز علی رغم آنکه حسن رستگار بیشترین آراء را آورد، مجدداً قاسملو رئیس شد. و مشی سوسیال دمکراسی را علی رغم مخالفت خیلی ها برگزید و تغییر جهت داد!

من نمی دانم چرا هر دفعه انتخابات می شد به کس دیگری رأی می دادند اما قاسملو دبیر کل می شد، اصلاً در کنگره های حزب حتی یکبار این آقا رأی نیاورد اما نمی دانم چه قدرتی داشت که هردفعه دبیر کل می شد. هر دفعه هم مخالفینی داشته که انشعاب می کردند اما باز ما درس نمی گرفتیم. حتی ملا حسن رستگار در کنگره ۸ که جدا شد، مجدداً درس نگرفتند. اصلاً بنای این انشعابات، نفاق ها ، دودستگی ها و خودراییها را قاسملو در حزب کاشت. من فکر می کنم این کار استخبارات بود که درنهایت زمانی که احساس کردند نیازی به وی ندارند و ممکن است به طرف بارزانی ها و طالبانی ها گرایش پیدا کند همزمان عصبانیت منافقین (یاران دیرین) از او در آن مقطع یک ترکیب مرموز برای حذف او را پدید آورد. به راحتی هم می توانستند تقصیرها را گردن جمهوری اسلامی بیاندازند. عجیب است از این آقایان خصوصاً حسن شرفی که در مراسم تدفین قاسملو در فرانسه در نزد برنارد کوشنر و توماس هامربرگ آن سخنرانی را کرد…!! اما خوب این آقایان آن روز و امروز به برجسته سازی شخصیت قاسملو برای تداوم استیلای همه جانبه خود احتیاج داشتند.”

اگر بخواهند حادثه وین را وارونه جلوه دهند، آنجاست که بی بی سی و صدای آمریکا و به تبع آنها تلویزیون دمکرات تا کنون چندین فیلم بازسازی کرده و قاسملو را نماد مظلومیت جلوه می دهند. (معلوم نیست چرا مظلومیت قاضی محمد چندان نماد و بروز مطبوعاتی ندارد؟!)

اگر بخواهند از ویژگیهای قاسملو قلم فرسایی کنند، آنجاست که کارول پرونهابر (Carol Prunhuber)، نویسنده ونزوئلایی، به تشویق آسو حسن زاده، یک شبه رفیق دیرین و سالیان سال قاسملو شده و یک کتاب قطور با نام : “آرزو و مرگ رحمان کرد، رؤیای کردستان ” به زبان اسپانیایی می نگارد و جالب اینجاست که کتاب به سرعت توسط شرکت انگلیسی universe به چاپ رسیده و سایت این مؤسسه نیز کتاب را برای فروش در دسترس دانلود همگان قرار داده بود!

قاسملو می کوید : صدام به ما وابسته است ما باعث شده‌ایم تا بیست هزار یا شاید هم دویست‌هزارسرباز ایرانی در جبهه کمتر علیه صدام وارد جنگ بشوند! چون آن سربازها در کردستان مستقر شده‌اند. عملاً توان نظامی جمهوری‌اسلامی پایین آمده و امروزه ما از تضاد میان دولت‌ها به نفع خودمان استفاده می‌کنیم.»

اما اگر باصطلاح پیروان راه قاسملو بخواهند سخنی از خدمت وی به کردها به میان آورند، آنجاست که قلم و اسناد و تاریخ عاجز و دریغ از یک جمله نوشتار می ماند .با مطالعه در می یابیم وی به چه اندازه به فکر منافع شخصی خود و رابطه اش با رژیم بعث بوده نه مدافع راستین حقوق کردها ! قاسملو در یکی از مصاحبه‌هایش با روزنامه آبزرواتور فرانسه (1981/3/2) می‌گوید: «عراق همچون سایر کشورها کمکش را به ما پیشنهاد کرد. اما ما فقط پیشنهادهای محدود را با احتیاط کامل می‌پذیریم, از آن جهت که به هیچ‌کس وابستگی نداشته باشیم.»

البته به این رابطه و نزدیکی صدام و گروه قاسملو انتقاد می‌شود. در حالی که در همان زمانِ دولت عراق به کشتار کردهای عراق و بمباران کردستان ایران با بمب های شیمیایی ادامه می‌دهد اما قاسملو و حزب دمکرات کردستان ایران با سکوت و حمایت از صدام عملاً مهر تأییدی بر این جنایات می گذارند. حتی اشاره نمی‌کنند که چه تعداد از کردهای عراق و ایران در این کشتارها از بین می‌روند.

غم انگیز ترین حالت واقعه سال های آخر دهه ۱۹۸۰ میلادی است. زمان شروع جنگ ها و بمباران های شیمیایی ارتش جنایتکار صدام است. که پس از هیروشیما از آن به عنوان فاجعه آمیز ترین حادثه غیرانسانی و جنگ نابرابر قرن یاد کرده اند. وقتی که صدای هواپیماهای جنگی در شهرهای کردنشینی نظیر سردشت و حلبچه می پیچید، بمب هایی بی صدا فرود می آمد و همه می ماندند تا دود ناشی از آن را ببینند. ابتدا فکر می کردند که هیچ اتفاقی نیفتاده است. اما بعد، می دیدند که پرندگان یکی یکی دارند از روی درخت ها و در آسمان به روی زمین می افتند. هر جنبنده ای از حرکت باز می ماند. گلوها می سوخت و صدای سرفه می آمد. یواش یواش صدای ناله زن ها و کودکان بلند می شد و هر کس به یک جایی فرار می کرد. بیچاره مردم، چه می دانستند که چه بکنند؟ درحین فرار نیز مانند خوشه زاری از گندم که دچار حریق شده باشد، پر پر شده و بعضی زنها بچه در آغوش به زمین افتاده و دیگر برای همیشه از حرکت بازمی ماندند. بعضی ها که زنده ماندند نیز برای چند نسل ناتوان، علیل و هنوز میراث دار آن جنایات هستند. برابر اسنادی که در سری بعدی این مقالات منتشر خواهد شد، همان زمان حجم دینارهای اعطایی استخبارات به قاسملو افزایش یافته بود.

درتاریخ ۱۷/۳/۱۹۸۸ حمله شیمیایی به حلبچه رخ داده، تعداد زیادی از مردم مظلومانه آنجا کشته شده‌اند و تقریباً هفت ماه از بحران قاسملو در مورد فاجعه حلبچه می گفت:من نمی‌توانم دربارة چیزی که ندیده‌ام اظهارنظر کنم" و ادامه می دهد: در همان مصاحبه (۳/۱۰/۱۹۸۸ ) «اولین قانون در دنیا که موجودیت ملت کرد را با این صراحت به رسمیت می‌شناسد، قانون عراق است. تفاوت‌های زیادی بین عراق و ایران وجود دارد. بر چه اساس می‌توانیم با رژیم ایران گفت‌وگو نماییم؛ رژیمی که موجودیت ملت کرد را به رسمیت نمی‌شناسد. تا آنجایی که من اطلاع دارم، رهبران عراق، مشکلات کردها را به خوبی درک می‌کنند

گذشته اما هنوز قاسملو حاضر نیست بپذیرد که علیه کردها در عراق از بمب شیمیایی استفاده شده است. پس از آن از آقای قاسملو در مصاحبه با کل‌العرب، سؤال می‌شود رادیو بی.بی.سی از قول شما گفت که عراق از سلاح‌های شیمیایی استفاده کرده است، قاسملو می‌گوید: «بنده این خبر را تکذیب نموده‌ام. هنگامی که از من درباره کاربرد سلاح‌های شیمیایی سؤال شد، پاسخ دادم کاربرد سلاح‌های شیمیایی را به‌طور کامل مطالعه می‌نمایم و بعد از مطالعه گزارش‌های هیئت اعزامی سازمان ملل متحد به شمال عراق، هیچ‌گونه نشانه‌ای دال بر استفاده از سلاح‌های شیمیایی مشاهده نکردم و نظر به این‌که ما فاصله بسیار نزدیکی با منطقه درگیری‌ها داریم، اثری از این سلاح‌ها مشاهده ننموده‌ایم!!!.»

آری درست است، قاسملو این فجایع را ندید چون به صلاحش بود که نبیند، همدست جنایتکار هیچ گاه جنایات خود را نمی بیند. این در حالی است که هفت‌ماه از آن فاجعه وحشتناک انسانی که ۵۰۰۰ نفر کرد در آن کشته شدند می ‌گذرد و ادامه می‌دهد: «من نمی‌توانم دربارة چیزی که ندیده‌ام اظهارنظر کنم”

قاسملو ادامه می دهد:” ما با عراق روابط دوستانه‌ای داریم. آنها می‌خواهند روابط ما را خدشه‌دار کنند. من نمی‌خواهم کسی را متهم کنم، ولی برخی از گروه‌های کرد عراقی- منظور پارتی و یکتی- مفهوم و اهمیت جنگ بین ایران و عراق را درک نمی‌کنند، ما در منطقه به آنها بیشتر نزدیک بودیم …»

در همان مصاحبه (۳/۱۰/۱۹۸۸ ) می‌گوید: «اولین قانون در دنیا که موجودیت ملت کرد را با این صراحت به رسمیت می‌شناسد، قانون عراق است.-مستند این قوانین حلبچه و سردشت است و این از قانون جنگل هم بدتر است!- تفاوت‌های زیادی بین عراق و ایران وجود دارد. بر چه اساس می‌توانیم با رژیم ایران گفت‌وگو نماییم؛ رژیمی که موجودیت ملت کرد را به رسمیت نمی‌شناسد. تا آنجایی که من اطلاع دارم، رهبران عراق، مشکلات کردها را به خوبی درک می‌کنند- و پاسخ آن را با سلاح شیمیایی می دهند!- و این یک امر اساسی برای توافق بین طرفین است. عراق تنها کشوری است که زمینه مذاکره و تفاهم با کردها را فراهم ساخته است- مصداق آن حلبچه و انفال!!!-.»…..

البته تمام این وضعیت و نوشته ها برای سرکردگان فعلی حزب دمکرات کردستان ایران، امری روشن و مبرهن است. خود شاهد این فجایع بوده و در برابر آن سکوت کردند. هیچ موضعی نگرفتند. حتی محکوم نکردند! این مطالب برای روشنگری نسل جوانی است که اطلاع و استنادی از تاریخ فراز و نشیب های زندگی قاسملو ندارند. واقعیاتی که مهجور مانده و مرور نمی شود. غافل از آنکه بیم آن می رود که دشمن تاریخ را به شکل دیگری جلوه دهد.

 


*The Kurdish Republic of 1946, William Eagleton, Jr. (London: Oxford University Press, 1963)

* http://www.kordha.ir/?p=1381

 



+ نوشته شده در 30 / 9 / 1392برچسب:, ساعت توسط دابراو |

نامه‌ کمیته‌ مرکزى حزب توده‌ ایران به‌ کمیته‌ مرکزى حزب دمکرات کردستان ایران

دوستان گرامى! اعلامیه‌ مورخ 18 دى ماه‌ 1358 [1358/10/18] شما درباره‌ حادثه‌ حمله‌ گروههاى مسلح کومله‌ به‌ یک واحد از نیروهاى انتظامى در مهاباد ما را بر آن داشت که‌ طى این نامه‌ برداشت خود را درباره‌ آنچه‌ که‌ در لحظه‌ کنونى در کردستان ایران میگذرد، با شما در میان بگذاریم . پیش از هر چیز به‌ اطلاعتان میرسانیم که‌ کمیته‌ مرکزى حزب توده‌ ایران اعلامیه‌ 18 دى ماه‌ شما را با خشنودى استقبال کرد. این خوشنودى از اینجهت است که‌ کمیته‌ مرکزى حزب دموکرات کردستان ایران طى این اعلامیه‌ براى اولین بار بطور علنى نخستین گام را براى جداکردن جبهه‌ نیروهاى انقلاب راستین خلق کرد و از شخصیت ها و گروههاى اشوبگر ضدملى برداشته‌ است ، همان گروههائى که‌ به‌ تحریک و گردانندگى دشمنان خارجى و داخلى ایران میکوشند حل مسالمت آمیز مسئله‌ ملى را غیر ممکن سازند وآتش جنگ برادر کشى را در کردستان ایران برافزودند و از این راه‌ انقلاب ایران و بویژه‌ رهبرى امام خمینى را تضعیف کنند و راه‌ را براى تسلط مجد نیروهاى ضد انقلابى در میهن ما هموار سازند. مدتها بود که‌ کمیته‌ مرکزى حزب توده‌ ایران انتظار چنین اقدامى را از طرف رهبرى حزب دموکرات کردستان ایران داشت زیرا از حزبى که‌ در آن مبارزان وفادار به‌ راه‌ قهرمانان ملى خلق کردستان ایران و همه‌ خلقهاى ایران - قاضى محمد، صدر قاضى سیف قاضى ، گردآمده‌اند، انتظار دیگرى نمیرفت . همانطور که‌ بارها در دوران پس از انقلاب در دیدارهاى دوستانه‌ بین رفقاى رهبرى حزب توده‌ ایران و دوستانى از رهبرى حزب دموکرات کردستان ایران و در بیانیه‌هاى حزب توده‌ ایران بمناسبت اوضاع و حوادث کردستان بر دشمنى بیان گردیده‌است ، برداشت ما درباره‌ اوضاع کردستان ایران چنین است : اول - جریان سیاسى متکى به‌ نیروهاى راستین خلق کرد ایران که‌ در عین وفادارى کامل به‌ انقلاب ضد امپریالیستى دموکراتیک و خلقى سراسر ایران خواستار آنند که‌ در چارچوب پیروزى و پیشرفت این انقلاب در چارچوب تثبیت تحکیم و گسترش همه‌ جانبه‌ آن به‌ محرومیتهاى ملى خلقهاى غیر فارس در ایران و از آنجمله‌ خلق کرد ایران پایان داده‌شود. این نیروها بخوبى درک میکنند که‌ پایان یافتن محدودیتهاى خلق کرد ایران تنها در صورت تامین واقعى استقلال ملى سراسرى ایران و رهائى از نوع تسلط امپریالیستى و در درجه‌ اول امپریالیسم امریکا امکان پذیر است . دوم - جریان سیاسى متکى به‌ ضد انقلاب در کردستان این جریان داراى ریشه‌هاى داخلى و خارجى است و از طرف سرسپردگان و وابستگان به‌ رژیم سرنگون شده‌ خاندان پهلوى پشتیبانى میشود به‌ نیروهاى خارجى دشمن انقلاب ایران یعنى امپریالیسم آمریکا و انگلیس صهیونیسم و دولت بعثى عراق متکى است و از آنها نیرو میگیرد. این جریان همه‌ نیروهاى ارتجاعى کردستان ایران را در بر میگیرد و با چهره‌هاى ماسک دار رنگارنگ بخشى در قیافه‌ خانها و فئودالها بخشى با قیافه‌ مذهبى و بخشى با قیافه‌ هاى چپ نما میکوشد خلق کرد را گمراه‌ کند. و بدنبال نقشه‌هاى شوم خود بکشاند این جریان بدون تردید با جریانهاى ضد انقلابى دیگر در سراسر ایران و از آنجمله‌ در دستگاه‌ دولتى و سازمانهاى ضد انقلابى در ارتباط مستقیم است . و براساس نقشه‌ مشترکى با آنان عمل میکنند. تاسف کمیته‌ مرکزى حزب توده‌ ایران و همه‌ نیروهاى انقلابى راستین ایران در این بود که‌ در کردستان ایران تا همین هفته‌هاى اخیر خط فاصلى بین این دو جریان دیده‌نمیشد. این وضع از دو طرف مورد سوءاستفاده‌ قرار میگرفت از یکسو شونییتهاى فارس که‌ هیچگونه‌ حقى براى خلقهاى غیرفارس در ایران قائل نیستند و در دستگاه‌ دولتى و بویژه‌ در ارتش هنوز پستهاى بسیار حساس را در دستگاه‌ دولتى و بویژه‌ در ارتش هنوز پستهاى بسیار حساس را در دست دارند همیشه‌ کوشیده‌اند که‌ از واقعیت نبودن مرز روشن بین نیروهاى انقلابى و ضد انقلابى در کردستان بهره‌ گیرى کنند و تمامى خلق کردستان را در موضعى دشمنانه‌ علیه‌ انقلاب ایران را وانمود کنند و با این بهانه‌ هر گونه‌ کوششى را در جهت حل مسئله‌ ملى و شناخت حقوق حقه‌ خلق کردستان ایران با ناکامى روبرو سازند و تنها راه‌ حل آرزوئى خود را که‌ سرکوب خونین خلق کرد است . بعنوان مبارزه‌ قاطع علیه‌ دشمنان انقلاب تحمیل نمائید. از سوى دیگر دشمنان انقلاب ایارن هم ، که‌ بدون تردیدو متاسفانه‌ هنوز در مقامات دولتى و رادیو و برخى مطبوعات مواضعى را در دست دارند، در عین اینکه‌ از آنطرف میکوشند خلق کرد را به‌ موضعگیرى خصمانه‌ علیه‌ انقلاب تحریک کنند از اینطرف هم فریاد: "کردستان انقلاب را بخطر انداخته‌ است " میکوشند هر چه‌ زودتر و هر چه‌ عمیقتر و آشتى ناپذیرتر قدرت مرکزى دولت را علیه‌ خلق کرد وارد عملیاتى خصمانه‌ نمائید آنها خوب میدانند که‌ برافروخته‌ شدن جنگ برادر کشى و ریشه‌ گرفتن دشمنى بین خلقهاى ایارن انقلاب را با دشواریهاى فراوان روبرو خواهد کرد. جبهه‌ انقلاب را ناتوان خواهد ساخت و اجازه‌ نخواهد داد که‌ در جنگ زندگى و مرگ مردم ایران علیه‌ توطئه‌هاى امپریالیستى همه‌ نیروهاى خلق تجهیز شوند. بدون تردید شعله‌ور شدن آتش برادر کشى در ماه‌ شهریور [1358/06/] در کردستان ایران را باید بخشى از همین نقشه‌ جهنمى دشمنان انقلاب ایران دانست . نباید اجازه‌ داد که‌ یک چنین توطئه‌اى دوباره‌ امکان عملى شدن پیدا کند. در این راه‌ بویژه‌ در لحظه‌ کنونى که‌ انقلاب میهن ما در رودروئى با توطئه‌هاى خطرناک امپریالیسم آمریکا قرار گرفته‌ است ، بسیار سنگین و پر مسئولیتى بعهده‌ رهبرى حزب دموکرات کردستان ایران است . دوستان گرامى ! شما خوب میدانید که‌ امپریالیسم بسرکردگى امپریالیسم آمریکا که‌ از پیروزى انقلاب در ایران ضربه‌ جبران ناپذیرى بر پیکرش وارد آمده‌ و از تعمیق ستمگرى ضد امپریالیستى و خلقى انقلاب ایران در ماههاى اخیر و تاثیر روز افزون آن در تمام کشورهاى منطقه‌ که‌ هنوز دید سیطره‌ امپریالیستها قرار دارند، سخت هراسان شده‌ تمام وسائل و امکانات خود را بکار انداخته‌ است ، تا انقلاب ما را با شکست روبرو سازد. شما خوب میدانید که‌ دولت بعثى عراق با ارسال اسلحه‌ و پول در کردستان ایران شدیدا فعال است . شما خوب میدانید که‌ دولت بعثى عراق با ارسال اسلحه‌ و پول و مهمات و آذوقه‌ از گروههائى وابسته‌ به‌ خود و گروههاى دیگر ضدانقلابى از دارودسته‌ شیخ عثمان و شیخ جلال و زرگارى ها گرفته‌ تا کومله‌ و دارودسته‌ سرهنگ علیار با تمام قوا پشتیبانى میکند. شما خوب میدانید که‌ بین دولت بعثى عراق و گروههاى ضد انقلابى کردید دیدارهاى منظم براى تنظیم نقشه‌ واحد در جهت دشمنى عملى با انقلاب ایران انجام میگیرد. شما خوب میدانید که‌ دولت بعثى عراق به‌ نمایندگى جبهه‌ مشترک دشمنان انقلاب ایران یعنى آمریکا اسرائیل رژیم سادات و عربستان سعودى نه‌ تنها در کردستان بلکه‌ در خوزستان و بلوچستان در پخش اسلحه‌ و پول براى تجهیز نیروهاى ضدانقلاب ، فعالانه‌ دست بکار است . شما خوب میدانید که‌ گروههاى از ارتشیان ضد انقلابى در تهران و در واحدهاى دیگر ارتش و همچنین از افسران آریامهرى باز نشسته‌ با نیروهاى وابسته‌ به‌ ضد انقلاب در کردستان رابطه‌ برقرار کرده‌اند و با آنها اقدامات مشترک اشوب طلبانه‌اى را ترتیب میدهند. شما خوب میدانید که‌ گروههاى سیاسى وابسته‌ به‌ ضدانقلاب مانند حزب جمهورى خلق مسلمان پیروان شاپور بخیتار در حزب ایران تا جبهه‌ دموکراتیک ملى و گروههاى وابسته‌ به‌ ضدانقلاب در کردستان رابطه‌ برقرار کرده‌اند و با آنان اقدامات مشترکى را علیه‌ انقلاب سازمان میدهند. انقلاب ایران از رهبرى حزب دموکرات کردستان ایران حزبى که‌ بدون شک بخش چشمگیرى از بهترین فرزندان انقلابى میهند دست خلق کرد. در صفوفش گردآمده‌اند. میطلبد که‌ بیدرنگ در کشیدن خط مشخص و بدون ابهام جدائى میان نیروهاى میهندوست و ترقیخواه‌ کرد و گروههاى ضدانقلابى و خیانت وابسته‌ به‌ دشمنان به‌ اقدام همه‌ جانبه‌ و عملى دست زند و از این راه‌ کمک موثرى به‌ تثبیت تحکیم و گسترش انقلاب برساند. دوستان خلق کرد و انقلاب ایران از رهبرى حزب دموکرات کردستان ایران انتظار دارند که‌ هر چه‌ سریعتر خود را از جبهه‌ همکارى با کومله‌ و شخصیتها و گروههاى وابسته‌ به‌آن و همچنین گروههاى حادثه‌ جو و آنار شیست که‌ با جنگ و آشوب بازى میکنند جدا کند و توطئه‌هاى ضد ملى و ضد انقلابى آنانرا افشاء نماید. و از اینراه‌ امکان توفیق مذاکرات صلح را بر پایه‌ پیام تاریخى امام خمینى رهبر انقلاب ایران ، و پیشنهادهاى هئیت نمایندگى دولت و پیشنهادهاى تکمیلى کمیته‌ مرکزى حزب توده‌ ایران بوجود آورد و صلح و سازندگى و حقوق ملى را براى خلق کرد ایران تامین کند، دوستان گرامى ! کمیته‌ مرکزى حزب توده‌ ایران امیدوار است که‌ رهبرى حزب دموکرات کردستان ایران با موضعگیرى قاطع خود یک گام تاریخى در جهت تحکیم جبهه‌ متحد خلق جبهه‌اى که‌ همه‌ نیروهاى انقلابى راستین را در بر میگیرد بردارد. ما بشما اطمینان میدهم که‌ نیروهاى توده‌اى در سراسر ایران درآینده‌ هم مانند گذشته‌ پرچم مبارزه‌ براى پایان دادن به‌ محرومیتهاى ملى راهمپا با پرچم مبارزه‌ براى استقلال ملى آزادى و تغییرات بنیادى در نظام اجتماعى بود زحمتکشان شهر و روستا برافراشته‌ نگاه‌ خواهد داشت . ما امدواریم که‌ حزب دموکرات کردستان ایران با گامهاى شجاعانه‌ و انقلابى جاى شایسته‌ خود را در مجموعه‌ جنبش انقلابى بدست آورد و نقش خلقى خود را در جهت تثبیت تحکیم و گسترش انقلاب ایران بثبوت برساند. با درود برادرانه‌ کمیته‌ مرکزى حزب توده‌ ایران دبیر اول : نورالدین کیانورى 22 دى ماه‌ 1358 [1358/10/22] ---------------------------------------- [1358/10/22]



+ نوشته شده در 22 / 10 / 1392برچسب:, ساعت توسط دابراو |

نقش و همکاری های قاسملو با صدام حسین در جنگ هشت ساله ایران و عراق

نادر انتصار  | صدام حسین، در یک جلسه ویژه مجلس ملی عراق، با بیان این‌که جمهوری اسلامی ایران همچون رژیم قبلی ـ پادشاهی محمدرضا پهلوی ـ به سیاست حمایت و تحریک سازمان‌دهی شده از «شورش کُردها در داخل عراق اقدام کرده است».(۱)مسأله کردستان را برای توجیه ابطال توافقنامه الجزیره به میان آورد. برخلاف ادعاهای صدام حسین، غیرمحتمل به نظر می‌رسید که جمهوری اسلامی، منابع ضروری یا حمایت سازمان‌دهی شده‌ای را برای تداوم سیاست شاه نسبت به کُردها در برابر عراق دارا باشد ، خصوصاً از لحاظ این واقعیت که جمهوری اسلامی در بحبوبه نبرد با کُردهای خود بود.  اما در واقع، عراق ورق بازی را برگردانده بود و کُردها را در داخل ایران تحریک می‌کرد. بنا به گفته اریک رولو  ـ خبرنگار لوموند، روزنامه پر تیراژ و با نفوذ پاریس ـ در مصاحبه با رهبر حزب دمکرات کردستان ایران ـ (دکتر قاسملو) کشور عراق، منبع اصلی کمک و مساعد خارجی به حزب دمکرات کردستان ایران بود.

دکتر بنی‌صدر، رئیس جمهور تبعیدی ایران در کتاب خود به زبان ایتالیایی به سندهایی به دست آمده از کُردها اشاره دارد که نشان‌دهنده دخالت عراق در تمام اشکال مختلف آشوب کردستان در ایران، بعد از انقلاب ایران است.(٢) گرچه تعیین میزان و وسعت دخالت ایران و عراق در تحریک قیام کُردها در کشورهای همدیگر، قبل از شروع جنگ ایران ـ عراق امری بسیار مشکل به نظر می‌رسد، اما بعد از شروع جنگ، دو طرف اقدامات ویژه‌ای را برای وارد کردن جمعیت‌های کُرد آن دو کشور در جنگ انجام دادند. نخست عراق کارت بازی کُردها را به‌عنوان ابزاری استراتژیک جهت تضعیف ایران به کار برد. هم‌چنین جنگ داخلی بین گروه‌های مختلف کُرد، استفاده از بازی کارت کُردها را برای بغداد آسان‌تر می‌ساخت. برای مثال، اتحادیه میهنی کردستان به رهبری جلال طالبانی با حزب دمکرات کردستان عراق ـ قیاده موقت به رهبری برادران بارزانی ـ ادریس و مسعود ـ درگیر بود. حرب دمکرات کردستان ایران به رهبری دکتر قاسملو «از حزب دمکرات کردستان عراق به رهبری بارزانی نفرت داشت ، زیرا از شاه سلاح پذیرفته بود».(۳) به طور کلی، به خاطر فقدان یک جبهه متحدکُرد و در دو سال اول جنگ ایران و عراق، مؤثر بودن مقاومت کُردها و کارآیی آنان در برابر عراق تضعیف شد.

در ژانویه ۱۹۸۱ هنگامی که حکومت بعث، یک راه تدارکاتی را برای پیشمرگه‌های حزب دمکرات کردستان ایران به رهبری دکتر قاسملو در نزدیکی شهرهای قصر شیرین و نودشه ایجاد می‌کرد، اولین تلاش مؤثر عراق برای استفاده از بازی کارت کُردها، انجام شد. کنترل شهر نودشه، هدف اولیه عراق بود. چون موقعیت استراتژیک این شهر، ایران را از سودای تأسیس جاده ارتباطی تهران ـ بغداد باز داشت. به طور نسبی عراقی‌ها در شکست دادن و متلاشی کردن نیروهای سپاه پاسداران که دارای سلاح سبک و واحدهای نظامی و نیز ارتش منظم ایران ـ مستقر در منطقه ـ موفق بودند. حزب دمکرات کردستان ایران ـ با کمک و مساعدت‌های بغداد ـ یک مقر فرماندهی مهم را در نودشه ایجاد کرد و یک تهاجم سه ماه ـ با عملیات چریکی ـ علیه نیروهای ایرانی انجام داد که با برخی موفقیت‌ها هم همراه بود.(۴

حزب دمکرات کردستان ایران در ابتدای آوریل سال ۱۹۸۱، از جانب اتحادیه میهنی کردستان ـ به رهبری طالبانی ـ و گروه‌های چریکی اپوزیسیون و مخالف ایران ـ مانند مجاهدین خلق و چریک فداییان خلق ـ و مهمات و تسلیحات حزب بعث عراق، مورد حمایت قرار گرفت و پاسداران را به عقب‌نشینی وادار کردند که از شهرهای مهمی در کردستان ایران، مانند سنندج ـ مرکز کردستان و یک مرکز مهم نظامی ـ بیرون بروند.

حزب دمکرات کردستان ایران و طرفدارانش سپس به مهاباد تهاجم نظامی کردند، آنهم حمله‌ای رودررو به شهر مهاباد و ایجاد یک کانون آزاد شده کردستان؛ به همان روش و شیوه‌ای که کُردها ۴۵ سال پیش‌تر در جمهوری ناکام مهاباد، ایجاد کرده بودند. نیروهای ایران در اسرع وقت، موفق به تجدید سازمان‌دهی شدند و یک رشته ضدحملات را علیه حزب دمکرات کردستان ایران انجام دادند. علاوه بر این، در آوریل سال ۱۹۸۲، حمله ایران در شمال، تلفات سنگینی را به نیروهای عراق وارد آوردند و آنان را به عقب‌نشینی از خاک ایران ودار کردند. در نتیجه، هنگامی که نیروهای زمینی ایران تحت فرماندهی سرهنگ صیاد شیرازی، به یک رشته حملات کاملاً موفقیت‌آمیز علیه نیروها و پایگاه‌های حزب دمکرات کردستان ایران را آغاز کردند، شانس و اقبال حزب دمکرات کردستان ایران در ماه مه ۱۹۸۲، سیر نزولی را پیمود.

استراتژی سرهنگ شیرازی در عین حال ساده اما مؤثر بود. وی با چرب‌زبانی و ترغیب و مهربانی، نیروهای دکتر قاسملو را به گسترش و پراکنده ساختن بیش از حد، ترغیب نمود. سپس نیروهای بیش از حد پراکنده شده و دور افتاده را محاصره و ضربه‌ای سخت به آنان وارد ساخت که دیگر هرگز نمی‌توانستند، جبران مافات نمایند. امید ـ کاذب ـ دکتر قاسملو به ایجاد یک منطقه و کانون آزاد شده در کردستان، محو شد و حزب دمکرات کردستان ایران به یک ابزار فرعی یا آلت حاشیه‌ای عراق در جنگ ایران در عراق مبدل شد.(۵) دکتر قاسملو جهت جلوگیری از نابود شدن امیدهایش و نجات بعضی از شانس‌های خود با رئیس جمهور سابق ایران ـ دکتر بنی‌صدر ـ تماس گرفت و از وی دعوت کرد تا در ایجاد یک حکومت موازی، جهت سرنگون ساختن حکومت روحانیون حاکم در تهران به او بپیوندد. دکتر قاسملو به دکتر بنی‌صدر اطمینان داد که هدف جنبش وی «خودمختاری برای کردستان و دمکراسی برای ایران» است. دکتر بنی‌صدر با بیم از این‌که دکتر قاسملو انگیزه‌های جدایی‌طلبانه را در ذهن پرورش می‌دهد اما اکنون آن را مخفی ساخته است، هرگز دعوت وی را نپذیرفت.

حکومت جمهوری اسلامی، بعد از کنترل احزاب کُرد تجزیه‌طلب خود و بیرون راندن نیروهای عراقی از کردستان ایران، به استفاده از بازی کارت کُردها پرداختند. ایرانیان در مقایسه با عراقی‌ها در بهره‌برداری از منابع کُردهای خودشان و استثمار سرمایه‌درای آنان در طول جنگ ایران ـ عراق بسیار مؤفق‌تر از عراقی‌ها بودند.

جمهوری اسلامی نه تنها حمایت حزب دمکرات کردستان عراق به رهبری مسعود و ادریس بارزانی را ـ در ۱۹۸۳ ـ به دست آورد، بلکه هم‌چنین موفق به جلب حمایت اتحادیه میهنی کردستان به رهبری جلال طالبانی ـ با این وجود که زمانی مارکسیست بودند ـ و تشکل یک جبهه کردستان متحد علیه رژیم عراق، شد. در سال ۱۹۸۷، طالبانی به طور غیرمنتظره در پاسخ به درخواست اسلامی، واکنش مثبتی نشان داد.(۶) همچنان‌که بیم رژیم عراق از چشم‌انداز وجود یک جبهه بالقوه بی‌ثبات کننده ـ کُرد و ایران ـ در شمال این کشور فزونی می‌یافت. طبق گزارشات، صدام حسین تلاش‌هایی در جهت انجام مذاکرات مجدد و محرمانه با کُردها انجام داد.(٧

هر چند که رژیم عراق در پی ایجاد یک سازش موقت با گروه‌های کُرد خود بود، اما از جانب آنکارا برای متوقف ساختن فعالیت کُردها در امتداد مناطق مرزی با ترکیه، تحت فشار شدید قرار گرفت. ترکیه ادعا داشت که از مناطق مرزی تحت کنترل حزب دمکرات کردستان عراق ـ مسعود و ادریس بارزانی ـ به‌عنوان پایگاه اصلی حملات ضدترک، توسط کُردها استفاده می‌شود. هم‌چنین حکومت ترکیه، کُردهاهی عراقی را به خاطر آشفتگی و آشوب‌های مهمی که در سراسر جنوب شرق ترکیه رخ می‌دهد، مقصر می‌دانست. طبق اخبار متفاوت در فاصله سال‌های ۸۲-۱۹۸۱، هشتاد هزار نفر کُرد ـ و بیش از ٢ هزار نفر در۱۹۸۳ ـ در ترکیه دستگیر شدند.(٨

چون نفت عراق از طریق خط لوله‌ای که میادین نفتی کرکوک را به ساحل مدیترانه متصل می‌ساخت، صادر می‌شد. حکومت بعث توانایی کامل دور نگه داشتن ترکیه و به خطر انداختن شریان حیاتی‌اش را نداشت. در نتیجه، عراقی‌ها تسلیم فشارهای ترکیه شدند و در آوریل سال ۱۹۸۳، توافقنامه‌ای را در زمینه اقدامات امنیتی امضا کردند که به نیروهای ترکیه اجازه می‌داد تعقیب چریک‌های کُرد به خاک عراق وارد شوند. در ماه مه ۱۹۸۳، چریک‌های کُرد در پایگاه‌های عراق، به داخل ترکیه عبور کردند و چندین سرباز ترک را از پای درآوردند. ترک‌ها به توافقنامه امنیتی تعقیب چریک‌های کُرد، که در ماه آوریل منعقد شده بود، اشاره کردند و هزاران نفر از نیروهای آنان در یک مأموریت تنفتیش و تخریب به کردستان عراق وارد شدند که در نهایت منجر به دستگیری صدها پیش‌مرگه کُرد و حتی رهبران آنان شد. بسیاری از کُردهای دستگیر شده به بغداد تحویل داده شد که در فوراً اعدام و یا به مجازات‌هایی مانند حبس طولانی مدت، محکوم شدند.(٩) در تابستان ۱۹۸۳، یک جنگ مشترک عراق و ترکیه علیه کُردها شروع شدکُردها، خصوصاً حزب دمکرات کردستان عراق (بارزانی)، به اتحاد با ایران برای مقابله با این تهدید جدید نیاز مبرم داشتند.

 

1- Ramazani, Revolutionry Iran, 60-61.
2- Abol Hassan Bani – Sadr, My Turn to Speak: Iran, the Revolution & Secret Deals with the U.S. (New York: Brassey’s [US], 1991). 69.
3- Edgar O’Balance, “The Kurdish Factor in the Gulf War”, Military Review 61, No. 6 (June 1981): 18.
4- Entessar, “The Kurdish Mosaic”, 95, and Edgar O’balance, The Gulf War (London: Brassey’s Defence Publishers, 1988), 133-134.
5- O’Balance, The Gulf War, 132-136.
6- Entessar, “The Kurdish Mosaic”, 96, and Christian Science Monitor, May 26, 1987.
7- Frederick W. Axelgard, A New Iraq?: The Gulf War and Implications for U.S. Policy, Washington Papers 133 (New York: Praeger Publishers, 1988), 31.
8- New York Times, June 30, 1982, and Mordechai Nisan, Minorities in the Middle East: A History of Struggle and Self-Expression (Jefferson, Nc.: McFarland, 1991), 41.
9- O’Ballance, The Bulf War, 137. See also, Nisan, Minorities in the Middle East, 43. For details of Iraqi-Turkish cooperaton on the Kurdish problem during the Iran-Iraq War, see Robins, Turkey, 58-64, and Bolukbasi, “Ankara, Damascus, Baghdad”, 23-28.

 

منبع: کتاب سیاست کردها در خاورمیانه، نادر انتصار

http://www.diarunadiar.com/NewsDetail.aspx?itemid=480



+ نوشته شده در 7 / 6 / 1392برچسب:, ساعت توسط دابراو |

کالبدشکافی تسلیم شدن قاضی محمد و چرایی و چگونگی آن

کالبدشکافی تسلیم شدن قاضی محمد و چرایی و چگونگی آن  پیمان حریقی:پس از جنگ جهانی دوم،روس‌ها از حضور ارتش خود در ایران بهره برده و دو هدف را در راستای هم پی گرفتند: تجزیه ی آذربایجان و شمال کردستان در راستای وصیت‌نامه‌ی پتر و الحاق این سرزمین‌ها به سرزمین خویش (هم چون دیگر بخش های جدا شده از ایران در قراردادهای گلستان و ترکمانچای) و نیز گرفتن امتیاز نفت شمال و در نتیجه گستراندن بساطی به مانند انگلیس‌ها در جنوب ایران .

روس‏ها خواهان رسیدن به یکی از این دو هدف یا هردوی آن در کنار هم بودند و از حضور ارتش خود در ایران،  برای رسیدن به اهدافشان سخت در تلاش بودند.
از این‌رو، روز 21 آذر1324 میر جعفر پیشه‌وری، به دستور مستقیم روس‌ها، برپایی فرقه‌ی دموکرات آذربایجان و حکومت خودمختار را در آذربایجان اعلام کرد. چندی پس از آن، قاضی محمد نیز به دستور روس‌ها، با اعلام فرقه‌ی دموکرات کردستان در راستای تجزیه‌ی بخشی از مناطق کردنشین، در مهاباد اعلام جمهوری کرد.
بالاخره قوام با سیاست مدبرانه‌ی خود توانست کاری کند که روسیه ارتش خود را از ایران خارج کند؛ بدین ترتیب پشت حزب‌هایی که از سوی روس‌ها در ایران ساخته بود یعنی دو حزب دموکرات آذربایجان و کردستان، خالی شد.
روز هفدهم آذر، در حالی که زدوخوردهای پراکنده در محور زنجان ـ میانه، ادامه داشت، سران فرقه‌ی دموکرات آذربایجان (پیشه‌وری،شبستری،پادگان، جاوید و غلام یحیی) که هنوز هم نمی‌توانستند حقایق را آن‌گونه که هست دریابند، با لحن ملتمسانه‌ای از رهبران شوروی، درخواست کردند: (1)
«اگر قوام در جنگ علیه ما، دست به خون‌ریزی بزند، ما می‌توانیم در مناطق مناسبی، عملیات جنگی را آغاز کنیم و با سرنگون کردن حکومت ارتجاعی تهران، به متشکل کردن نیروهای آزادی‌خواه ایران که قادر به برقراری یک حکومت دموکراتیک باشند، بپردازیم. امیدواریم در این کار، مانع ما نشوید. اگر این کار را صلاح  نمی‌دانید، ‌به ما اجازه دهید تا تمام مناسبات خود را با دولت ایران، قطع کنیم و بار دیگر حکومت ملی خود را برپا کنیم. خلق ما، حزب ما و رهبران آن، همه و همه، تنها به جنگ‌افزار، امید بسته‌اند و رهایی خود را در مسلح شدن می‌بینند. موفقیت در این کار، بستگی به یاری شما دارد » .
در اولین ساعت‌های بامداد روز نوزدهم آذرماه 1325، احمد قوام نخست‌وزیر، فرمان حرکت نیروهای نظامی به سوی آذربایجان را صادر کرد. در همان روز ، ستاد ارتش ضمن اطلاعیه‌ای، اعلام داشت:
امروز (19 آذر 1325)  سحرگاه، به موجب امریه‌ی آقای نخست‌وزیر، نیروهای انتظامی به طرف آذربایجان حرکت نمود. از ناحیه‌ی زنجان، سه ستون با ساز و برگ کامل و مرکب از صنوف مختلف با آرایش جنگی به طرف قافلان کوه ، حرکت کرد ...
هم‏زمان، ستون دیگری از ارتش همراه با رزمندگان عشایر، از سنندج به حرکت در آمد، تا با اختیار گرفتن محور تکاب- شاهین دژ- میاندوآب، ارتباط میان دو فرقه را ببرد.
در زمینه‏ی گسیل نیرو به آذربایجان و مهاباد، ارتش در برنامه‌ریزی‌های خود، به همکاری عشایر بسیار امیدوار بود:
ارتش ایران بایستی به کمک و همکاری عشایر از سه ستون عملیات آزادسازی آذربایجان و کردستان را اجرا می‌کرد:
ستون اول که مهمترین ستون بود از محور زنجان ـ تبریز حرکت نموده و می‌بایست، شهرهای آذربایجان را به دست گیرد و در تمام شهرهای مهم چون تبریز و مراغه و رضائیه و میانه و غیره پادگان برقرار سازد.
ستون دوم  می‌بایست از کردستان و محور تکاب و شاهین‌دژ و میاندوآب حرکت نموده، کردستان را از آذربایجان جدا کرده و مانع کمک به متجاسرین گردد.
ستون سوم می‌بایست از رشت به سمت آستارا و اردبیل حرکت کرده و راه کمک به متجاسرین از طریق مرزهای شمالی را مسدود سازد .
علاوه بر این به وسیله ی عشایر ]منطقه[ برای نیروهای دموکرات گرفتاری ایجاد نمایند.
مردم تبریز، با آگاه شدن از حرکت نیروهای ارتش به سوی آذربایجان، یک‌پارچه به ‌پا خواستند. مردان و زنان، دختران و پسران تبریز، همه «‌‌ ستارخان» و « ‌باقرخان» شده بودند و در سنگر « ‌خیابان» درفش آزادی و آزادگی را برافراشته بودند. برابر خیزش یک پارچه‌ی مردم، تنها راه گریز به روی سرکردگان فرقه‌ی دموکرات باز بود.
هم زمان، نیروهای ارتش از قافلانکوه گذشته بود و به سوی تبریز پیش میآمد:
در نوزدهم آذرماه، ارتش ایران در گردنه‌ی قافلانکوه واقع در جنوب میانه بر موضع دموکرات‌ها حمله برد و حکومت چند ماهه‌ی دموکرات آذربایجان بدون کوچک‌ترین مقاومتی، ظرف بیست و چهار ساعت فرو پاشید.
 مردم «میهنپرور» تبریز با شنیدن خبر نزدیک شدن نیروهای ارتش که از «بیگانهپرستان و اوضاع به تنگ آمده بودند، به پا خاستند» .
با آغاز عملیات ارتش و آزادسازی زنجان، قاضی محمد و صدرقاضی و سیف قاضی، همراه با هفت نفر دیگر «شورای جنگ» را تشکیل دادند و عزم خود را برای پایداری در برابر ارتش اعلام داشتند. فردای آن روز در مسجد عباس آقا، صدرقاضی در برابر شورای جنگ اعلام کرد: (2)
دولت مرکزی قادر نیست در دو جبهه‌ی آذربایجان و کردستان، هم‌زمان بجنگد. من قریب سه سال در تهران بودم و به خوبی از روحیه‌ی سربازان و درجه‌داران و افسران ارتش مطلع هستم. دولت در سقز و سردشت و تکاب نیرویی ندارد و ما، به خوبی با کمک فداییان دموکرات ]آذربایجان[ می‌توانیم، قوای دولتی را تارومار کنیم. سابقا یک دسته از عشایر می‌توانستند، مدت‌ها در مقابل قوای دولتی، ایستادگی کنند. حالا شما کمتر از آن‌ها نیستید. نباید بترسید، باید مبارزه کنیم.
 با این‌حال درکردستان هم، هیچ پایداری از سوی فرقه‌ای‌ها صورت نگرفت. روز23 آذرماه، یعنی دو روز پس از پایان ماجرای فرقه‌ی دموکرات آذربایجان برخی از مردم مهاباد به استقبال ارتش ایران به میاندوآب، نزد ژنرال همایونی رفتند.
 بزرگان این هیئت عبارت بودند از: میرزا رحمت شافعی، شیخ حسن شمس برهان، علی آقای امیرعشایر و چند نفر دیگر که دلسوزی نشان ندادن آنان به جمهوری، آنان را مطمئن ساخته بود که با رفتار خوب و صحیح مسئولین ارتش ایران روبرو خواهند شد. هیئت نمایندگی کردها که حالت گذشت و اغماض را در قیافه‌ی ژنرال دیدند، به مهاباد برگشتند تا به مردم بگویند که کسانی  افراد مسلحی [که تسلیم دولت شوند، می‌توانند در امان باشند.
روز 24 آذر، اسداوف که در نقش نماینده‌ی بازرگانی شوروی در مهاباد، زمام جمهوری را در دست داشت، مهاباد را به سوی رضائیه ترک کرد. بدین سان روس‌ها، پایان عمر جمهوری را اعلام کردند. یکی از مقام‌های رسمی جمهوری مهاباد، به وی یادآور شده بود که روسیه در بحرانی‌ترین شرایط دوستان خود را تنها می‌گذارد. اسداوف در پاسخ بسیار درهم و پریشانی گفت که چگونگی اوضاع جمهوری، به چگونگی اوضاع جهان بستگی دارد.
فردای آن روز (25 آذر)، قاضی محمد، سیف قاضی، حاجی باباشیخ و چند تن دیگر از سران جمهوری مهاباد به روستای حمامیان میاندوآب ]یکی از روستاهای خاندان دهبکری و ایلخانی‌زاده که همواره با ارتش ایران در ارتباط بودند[ رفتند، تا با فرمانده‌ی ارتش ]که در آن روستا اسکان یافته بود[ گفت وگو کنند.
در این دیدار، تیمسار همایونی از قاضی محمد پرسیده بود که چرا کردها را در جهت تجزیه ایران، راهنمایی می‌کردی؟ قاضی محمد اعتراف کرد: هر عملی در آن جا، تحت نظارت و فشار روس ها انجام گردیده است .
 آنان که از سرنوشت سران فرقه‌ی دموکرات که به دست مردم تبریز افتاده بودند، سخت ترسیده بودند، برای آن که به همان سرنوشت دچار نشوند و به دست مردم مهاباد کشته نشوند ، ترجیح دادند که خود را تسلیم ارتش کنند.
از این رو، روز26 آذر ماه 1325 قاضی محمد و سایر سران جمهوری خودخوانده‌ی مهاباد به روستای گوگ تپه رفتند تا در آنجا رسما خود را تسلیم نیروهای ارتش کنند.
سپس ارتش ایران از سمت شمال و قوای همراه سرهنگ غفاری به اتفاق عشایر کرد، از سمت شرق با سرعت وارد شهر شدند.
با حضور آنان مرگ و پایان جمهوری مهاباد اعلام گردید و منطقه بار دیگر به ایران ملحق شد.
عشایر کردی که به یاری سرهنگ غفاری آمدند، عشایر دهبکری و مامش و منگور از منطقه‌ی بوکان و مهاباد بودند.
و اما پرسش این که چرا قاضی محمد و یارانش  مانند سران فرقه دموکرات آذربایجان نگریختند؟
چنانچه جغرافیای مهاباد را در نظر آورید، ستون دوم هیات اعزامی به آذربایجان مامور منطقه مهاباد می‏گردد که خود به دو بخش تقسیم شدند و از دو ناحیه منطقه مهاباد را محاصره نمودند یعنی از شمال (نقده) و شرق (تکاب و شاهین دژ و میاندوآب) البته به‌خاطر داشته باشیم که از سمت جنوب یعنی چند کیلومتر پایین‌تر از بوکان (سرا) قبلا هم ارتش حضور داشت، در این میان تنها جایی که از دسترس ارتش ایران به دور مانده بود منطقه غرب مهاباد و به طرف پیرانشهر بود و این درحالی است که این منطقه بسیار صعب العبور است (به‌ویژه در زمستان و اواخر پاییز) و تعداد روستاهای این مسیر، انگشت شماراند، در حالی که مسیر اصلی مهاباد به پیرانشهر از نقده می گذرد.
از سوی دیگر برخی می‌گویند قاضی محمد گفته بود «من خودم را تسلیم می‌کنم تا ارتش کاری به مردم نداشته باشد» سوال اینجاست که:
1. آیا با رفتن ارتش به تبریز، ارتشیان به مردم و حتا به اعضای فرقه دموکرات آذربایجان آسیبی رساندند؟
2. آیا این مردم نبودند که هنوز ارتش به نزدیک کوههای قافلانکوه نرسیده بود، حکومت فرقه را سرنگون کردند و تا جایی که می‌توانستند اعضا فرقه را به سزای اعمالشان رساندند؟
3. اگر قرار بود ارتش به کشتار مردم دست بزند، تسلیم شدن قاضی محمد چرا مانع انجام تصمیم ارتش شد؟
درحالی که نوری شاه ویس (از یاران ملا مصطفی بارزانی)، در خاطرات خود می‌نویسد:
«به طوری که خودم از  ملا مصطفی شنیدم، قبل از حمله به مهاباد، آمریکایی‏ها به مذاکره با قاضی محمد پرداخته و به او قول داده بودند اگر از جنگ و درگیری احتراز کند و تسلیم شود، جان وی و دیگر افراد جمهوری در امان خواهد بود.» (3)
بله؛ این جمله منسوب به قاضی محمد هم یکی دیگر از دروغ های تاریخ است، چه دلیلی داشت که ارتش به کشتار مردم دست بزند، آری اگر کشتاری صورت می گرفت این مردم مهاباد بودند که اعضا فرقه را به سزای اعمالشان می‌رساندند؛ خوانین، مالکان، افراد مذهبی، افراد ملی و ایران دوست، همه و همه (بجز معدودی از اهالی مهاباد و برخی از خاندان فیض الله بگی بوکان) دل خونی از کرده‌های فرقه دموکرات کردستان و شخص قاضی محمد داشتند. نمونه این دل‏های آزرده خاطر، ابراهیم محمودیان بود که:
برادرش غفور محمودیان از سوی نماز علی اوف و قاضی محمد ترور شده بود ، عصای خود را به سوی جنازه‌ی قاضی محمد که بر بالای دار بود دراز کرد و گفت:
 
یکی جام می از پی بدسگال           به از عمر هفتاد و هشتاد سال
 
 
برای مشاهده پی نوشتها به ادامه مطلب بروید

ادامه مطلب
+ نوشته شده در 10 / 1 / 1392برچسب:, ساعت توسط دابراو |

وبلاگ tarikere یکساله شد!

بیست و چهارم بهمن سال1390بود که با انتشار اولین مطلب درمورد حزب دمکرات شروع به کار این وبلاگ با همه سختی ها آغاز شد.کار سختی است اما شیرینی خود را دارد.شاید شیرین تر از اینکه بتوانی شخص یا اشخاصی را متقاعد سازی که راهی را که تو رفته ای بازنروند و اشتباه و اشتباهات تو را تکرار نکنند وجود نداشته باشد.مدیریت این وبلاگ که خود سالهای زیادی را درحزب دمکرات بوده و از پایین ترین رده حزبی(یعنی عضو ساده) تا پیشمرگه و کادر  هم رفت اما خوشبختانه سرانجام به اشتباهات خود پی برده و راهی تازه را آغاز کرد.راهی که کمتر افرادی از احزاب به ظاهر مدافع حقوق کردها جدا شده و به نمایان ساختن گوشه هایی از چهره ی واقعی رهبران این حزب پرداخته است.اما نگارنده این سطور با افتخار اعلام میداردکه در شناساندن چهره واقعی این افراد ذره ای کوتاه نخواهد آمد و تهدیدات و توهین های آنها هیچ از ارزش کار ما نخواهد کاست بلکه بر پافشاری هرچه بیشتر در افشاسازی و افشاگری مزدوران حزبی و خودفروخته گان به بیگانه خواهد افزود.

دراینجا جا دارد که از تمامی دوستان و رفقایی که ما را درپوشش خبری و اطلاع رسانی این وبلاگ یاری نموده اند تشکر ویژه ای داشته و کماکان دست دوستی آنان را به گرمی میفشاریم.از دوستان عزیز دفتر سیاسی و کمیته مرکزی هردو جناح حزب دمکرات،پیشمرگه های دلسوز،اندامان مهربان و همچنین افراد تشکیلات خارج از کشور و نیز اعضای تشکیلات نه هینی و...هتد که با تماسهای خود ما را از برخی رفتارهای خائنانه درون حزب و تصمیمات آنها مطلع میساختند صمیمانه تشکر میکینم.

باتقدیم احترام-مدیریت وبلاگtarikere

توجه:لینک زیر کلیک کنید تا هدیه ما را دریافت نمائید(درصفحه ای که باز میشود هرکجا و به هر مقدار که دوست دارید کلیک بزنید.تقدیم به شما)

http://www.procreo.jp/labo/flower_garden.swf



+ نوشته شده در 24 / 11 / 1391برچسب:, ساعت توسط دابراو |

ضرورت تعمیق روابط ایران با اقلیم کردستان عراق

احسان هوشمند:کمتر از یک سال پس از حمله دولت عراق به کشور کویت و اشغال آن کشور به رهبری دولت امریکا، ائتلافی علیه دولت عراق شکل گرفت و با شروع حمله هوایی گسترده ارتش امریکا و همپیمانانش در اواخر دی ماه ۱۹۹۱ نه تنها ارتش عراق با تلفات سنگین مجبور به عقب‌نشینی از کویت شد، بلکه شروع اعتراض‌های گسترده در شمال و جنوب عراق از سوی کُردها و عرب‌های شیعه مذهب، عملاً دولت صدام‌حسین را با بحرانی داخلی روبه‌رو ساخت. واکنش ارتش عراق به این اعتراض‌ها گسترده، خشن و همراه با کشتار بود. پس از این رویدادها بود که با اعلام منطقه پرواز ممنوع توسط شورای امنیت سازمان ملل در بالای مدار ۳۶ درجه شمالی عملاً بخش زیادی از مناطق کُردنشین شمال عراق ازجمله بخش‌هایی از استان‌های سلیمانیه، اربیل و دهوک در اختیار نیروهای معارض کُرد یعنی حزب دموکرات کردستان عراق و اتحادیه میهنی کردستان عراق قرار گرفت.

با بروز جنگ دوم خلیج‌فارس در سال ۲۰۰۳ میلادی تسلط بعثی‌ها به رهبری صدام حسین بر عراق به تاریخ سپرده شد و به این ترتیب مناسبات حقوقی تازه‌ای برای اداره عراق رسمیت یافت. شکل‌گیری دولت منطقه‌ای کردستان عراق، که البته از سال‌های پس از خروج نیروهای ارتش عراق از منطقه و تشکیل پارلمان کردستان عراق در سال ۱۹۹۲ شکل گرفته بود، رسمیت قانونی یافت.

از ابتدای شکل‌گیری کشور عراق یعنی از دهه دوم سده ۲۰ به این سو و تا سقوط دولت بعث و صدام‌حسین، از نظر روابط منطقه‌ای برای ایران این شرایط جدید در عراق، بهترین و مناسب‌ترین فرصت‌ها را برای توسعه روابط خود با عراق فراهم آورد. در عراق پس از سقوط صدام عملاً سه نیروی سیاسی، تعیین‌کننده و بازیگر اصلی شدند. از سویی عرب‌های شیعه‌مذهب با داشتن اکثریت شهروندان عراقی، که در دوران حدود هشت دهه‌ای از شکل‌گیری عراق عملاً از سوی دولت‌های مختلف عراق تحت فشار بودند به‌عنوان یکی از نیروهای اصلی بازیگر در مناسبات سیاسی جدید در عراق ظاهر شدند و بخش زیادی از قدرت سیاسی در عراق را به‌دست گرفتند. همچنین در بخش‌های مرکزی و غربی عراق عرب‌های سنُی‌مذهب و البته با همراهی بخشی از شیعیان بعثی سابق و یا سکولارهای شیعه، در حال تأثیرگذاری بر رویدادهای پیش رو شدند. در بخش شمالی عراق نیز کُردهای عراقی توانستند بر سهم خود و حقشان در بازی‌های سیاسی در عراق نوین پافشاری کنند. البته هریک از این نیروی اجتماعی شیعه، سُنی و کُرد در درون خود با تنوعی از احزاب و گروه‌ها روبه‌رو است.

لطفاً به ادامه مطلب بروید


ادامه مطلب
+ نوشته شده در 15 / 10 / 1391برچسب:احسان هوشمند,اقلیم کردستان عراق,حلبچه,چشم انداز ایران,, ساعت توسط دابراو |

منوی اصلی

دسته بندی خبر ها

درباره ی ما


ده نگێکی جیاواز له ناو حیزبی دێموکرات صدایی متفاوت از درون حزب دمکرات

آرشیو

نویسندگان

پیوند های وبلاگ

لینک های روزانه

امکانات

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 664
بازدید کل : 220295
تعداد مطالب : 226
تعداد نظرات : 156
تعداد آنلاین : 1


خدمات وبلاگ نویسان
قالب وبلاگ - یاس تم

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

کلیه ی حقوق مادی و معنوی وبلاگ tarikere محفوظ می باشد.
قالب وبلاگ - بازی آنلاین - طراحی سایت

بازی آنلاین

بازی آنلاین

عکس

طراحی سایت

ابزار وبلاگ

قالب وبلاگ

موسیقی بی کلام

دانلود اندروید

گرافیک - ابزار طراحی

برترین مطالب