خانه | پست الکترونیک | آرشیو

صدایی دیگر = ده نگێکی جیاواز

تماس بانویسنده ازطریق ایمیل:tarikeredemokrat@yahoo.com


جیمز بیکر :تنها کشوری که حامی این مسئله بود که کرد‌ها هویت مستقلی داشته باشند، ایران بود

مصاحبه آقای قانعی فرد با مهدی الیاسی در سایت بامداد خبر گویای مطالب تامل برانگیزی است که محققان و علاقمندان به مسایل منطقه و تاریخ معاصر میتوانند بهترازدرک آن برآیند.دراین مصاحبه آقای عرفان قانعی فرد-که میتوان گفت ایشان جنجالی ترین مصاحبه شونده ماههای اخیردر مباحث سیاسی درمورد منطقه کوردستان دانست-به مطالبی ازقبیل مصاحبه خودش با مقامات و کار‌شناسان آمریکایی و اظهارداشتن آنان مبنی بر عدم حمایت از تجزیه عراق،ساختارقبیله ای و سلیقه سالاربودن حکومت اقلیم کوردستان،هویت واقعی کوردها به نقل از ابراهیم احمد،ارتباط لاینفک حکومت ایران با کوردها و...اشاره می نماید.ذیلاً شما را به خواندن این مصاحبه دعوت می نماییم تا شخصاً زوایای این گفتگو را بررسی نموده و به تامل در بنشینیم(هرچند که شنیدن این حرفها مانند سایر مطالب بر کوردلان متعصب وحزبیون خفته در خواب غفلت خوش نخواهد آمد!اما آنانکه تعصب را کنار گذاشته و واقعیات را دنبال میکنند قطعا بروشنی از درک این سخنان و مشابه آنها بخوبی برخواهندآمد.)

بامدادخبر: لطفا در ابتدا با مروری بر تاریخ معاصر عراق به تشریح وضعیت کردهای عراق و نقش ایران در فعالیت گروه‌های معارض در تاریخ معاصر این کشور بپردازید

قانعی فرد: در سال ۱۹۲۰ عراق جدید با حکومت پادشاهی ایجاد شد. در سال ۱۹۵۸ (۱۳۳۷ خورشیدی) عبدالکریم قاسم کودتا کرد. بعد از آن چند کودتای دیگر در عراق انجام شد تا سرانجام بعثی‌ها و حسن البکر به قدرت رسیدند. پس از مدتی معاونش، صدام حسین، به کرسی قدرت نشست که تا ۲۰ مارس سال ۲۰۰۳ حاکم بود. در این سال صدام با حمله آمریکا و نیروهای ائتلاف سرنگون شد که پس از آنچهره خاورمیانه دگرگون شد. با تحولات عراق سرانجام در ۷ آوریل ۲۰۰۵ آقای جلال طالبانی که از پیران سیاست در خاورمیانه هستد به عنوان رئیس جمهور بر کرسی نشستند که تا کنون نیز رئیس جمهور هستند.

اما مسئله شیعه، سنی و کرد در عراق تقریبا از زمان عبدالکریم قاسم مورد اشاره قرار گرفت و مطرح شد. در آن زمان ساواک در ابتدا قصد کودتا در عراق را داشت تا حکومت شاهنشاهی را به عراق باز گرداند اما موفق نشد. پس از آن ساواک از سال ۱۹۶۱ تا سال ۱۹۷۵حرکت مسلحانه کرد‌ها در عراق را آغاز و حمایت کرد و به این منظور بود که عراق را به پذیرش حاکمیت ارضی ایران در مسئله شط العرب وادار نماید. از آن زمان مسئله کرد‌ها مطرح شد و پس از ۱۳۵۷ هم قضیه کرد‌ها، رشد یافت.

حمایت ایران از شیعیان عراق هم عمدتا از سال ۱۹۹۱ آغاز شد. در سال ۱۹۹۱ وقتی جنگ خلیج فارس به منظور باز پس گیری کویت انجام شد، ایران هم حمایت خود را از شیعیان عراق آغاز کرد. پیش از انقلاب ساواک اعتقادی به حمایت از شیعیان عراق نداشت. بعد از انقلاب هم در جنگ ایران و عراق، سپاه پاسداران روی کرد‌ها سرمایه گذاری بسیاری انجام داد و یکی از جبهه‌های موفق ایران در جنگ با عراق، منطقه کردستان عراق بود و هم پیمان ایران در جنگ با صدام در درجه اول گروه‌های کردی بودند و شیعیان عراق در درجه دوم قرار داشتند. ایران از کردهای عراق حمایت کرد. از این گرو‌ها حمایت مالی کرد. سپاه پاسداران و از جمله قرارگاه رمضان، کمک‌های بسیاری به اپوزیسیون کردی عراق کردند که علیه صدام حسین بجنگند. بعد از جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ ایران به کرد‌ها کمک کرد که اقلیم کردستان عراق را تشکیل بدهند. وقتی آمریکایی‌ها می‌خواستند مدار ۳۷ درجه را درست کنند، ایران بسیار کمک کرد. من مصاحبه‌ای با جیمز بیکر، وزیر سابق امورخارجه آمریکا، داشتم که گفت: مدار ۳۷ درجه را که درست کردیم تنها کشوری که حامی این مسئله بود که کرد‌ها هویت مستقلی داشته باشند، ایران بود. این حرف جیمز بیکر هست و این مصاحبه در روزنامه شرق هم منتشر شد.

با وقوع انتفاضه شیعیان عراق در سال ۱۹۹۱ ایران روی شیعیان هم سرمایه گذاری جدی‌تر کرد. سرانجام هم شیعیان و کرد‌ها در عراق به عنوان دو گروه تحت ستم شناخته شدند و اپوزیسیون عراق را تشکیل دادند. ولی در بین کرد‌ها یکدستی وجود نداشت. حتی در سال ۱۹۹۶ که معارضین عراقی در اربیل دفتر داشتند، بارزانی به دلیل روابطش با استخبارات صدام حسین، برخی از اعضای این گروه‌ها را زندانی کرد و حتی تحویل صدام حسین داد. از جمله همین گروه آقای مالکی که الان با بارزانی مشکل دارند، ریشه مشکلشان به همین مسئله برمی گردد. اما در سال ۲۰۰۳ و با سقوط صدام حسین مسئله سنی، کرد و شیعه به صورت آشکار در عراق ایجاد شد و تا کنون ادامه داشته است.

بامدادخبر: پس از سرنگونی صدام، به هنگام تدوین قانون اساسی عراق، ساختاری که پیشنهاد شد جمهوری فدرال بود. اما‌گاه از سوی برخی گروه‌ها در کردستان عراق سخن از تجزیه به میان می‌آید. ارزیابی شما از احتمال تجزیه عراق و خواست جدایی که برخی گروه‌های کردی مطرح می‌کنند چیست؟ پس از سقوط صدام و بازسازی ساختار سیاسی عراق، آیا طرح چنین خواسته‌هایی در ساختار جدید ممکن است؟

قانعی فرد: من در گذشته، گفتگویی با روزنامه اعتماد ملی داشتم به این مسئله اشاره کردم و الان هم تاکید می‌کنم. بعد از حمله آمریکا به عراق بنا به گفتگویی که من با مقامات و کار‌شناسان آمریکایی از جمله دیک چنی، رامسفلد، آلبرایت، رایس، کیسینجر، ‌ برژیسنکی، پولاک و… داشتم هیچکدام هیچ وعده‌ای، مبنی بر استقلال کردستان عراق نداده‌اند. حفظ تمامیت ارضی عراق برای نیروهای امنیتی و سیاسی آمریکا فوق العاده حائز اهمیت است و حتی مقام‌های آمریکایی معتقدند حکومتهای مرکزی کشورهای عراق، ترکیه و ایران برای آمریکا بسیار مهم‌تر است تا گروه‌های قبیله‌ای. این نظر آمریکایی هاست و کار‌شناسان امنیتی و استراتژی آمریکا بر این مسئله تاکید دارند. در این خصوص لازم است خاطره‌ای را از یک کار‌شناس عالی رتبه CIA نقل کنم. بعد از حمله آمریکا به عراق، به مسئول نظامی بغداد که یک آمریکایی بود، گزارش شد که آنجا یک گروهی از سنی‌ها یک محله‌ای را برای خودشان قرق کرده‌اند. وی به شدت با این مسئله مخالفت کرد و گفت: «ما مسئول تامین امنیت هستیم و از نظر ما شیعه و سنی یکسان است و کسی را به کسی ترجیح نمی‌دهیم». آمریکایی‌ها به هیچ وجه خواهان حمایت از جدایی طلبان و تجزیه عراق نبودند. همین طور کشورهای اطراف مثل ترکیه و ایران هم مخالف تجزیه عراق بودند.

در این خصوص لازم است توضیح بدهم ایران به عنوان کشوری که بیشترین ضرر را از صدام حسین متحمل شده بود اما در بازسازی ساختار عراق نقش اساسی و اصولی داشت. ایران به رابطه یکسان با اپوزیسیون عراقی (روابطی که در گذشته و در زمان صدام حسین ایجاد شده بود) ادامه داد و تمام سیاسیون عراقی به کمک ایران به جایی رسیدند. حتی جلال طالبانی اگر بر کرسی ریاست جمهوری عراق تکیه زد با کمک ایران بوده و اگر مسعود بارزانی هم به عراق بازگشته و به ریاست اقلیم کردستان رسیده با کمک مسلم سپاه پاسداران ایران بود.

فراموش نکنیم مسعود بارزانی از سال ۱۹۷۵ که قرارداد الجزایر امضا شد تا سال ۱۹۹۱ در کرج زندگی می‌کرد و در واقع سپاه پاسداران، دست بارزانی را گرفت و او را به کردستان عراق برگرداند و تا پیش از آن بارزانی حضوری در کردستان عراق نداشت.

بنابراین، ایجاد ساختار سیاسی عراق پس از سرنگونی صدام، مدیون ایران است. آمریکایی‌ها هم به این مسئله معترف هستند که ایران در بازسازی ساختار سیاسی عراق نقش اصلی و تردید ناپذیر داشت. اما در خصوص فدرالیسم در عراق چند مسئله وجود دارد. یکی از این مسائل این است که در قانون اساسی عراق چیزی به نام رهبری اقلیم کردستان ذکر نشده. حکومت اقلیم اگر غیر قانونی نباشد، ‌ قانونی هم نیست.

بامدادخبر: چرا می‌گویید قانونی نیست؟

قانعی فرد: در قانون اساسی عراق به چنین چیزی اشاره نشده. در ضمن در پارلمان کردستان عراق هم تصویب شد که یک فرد برای دو دوره می‌تواند رئیس اقلیم باشد ولی مسعود بارزانی، یک سال مجلس را تعطیل کرد (مثل محمدعلی شاه قاجار که مجلس را تعطیل و به توپ بست) و با فشار این قانون را عوض کرد و به سه دوره افزایش داد و الان هم متاسفانه به رئیس مادام العمر اقلیم کردستان عراق تبدیل شده. حتی وقتی جناب جلال طالبانی بر کرسی ریاست جمهوری عراق تکیه زد، خانم رایس نامه‌ای از همین بارزانی دریافت کرد که «ما مخالف ریاست جمهوری جلال طالبانی هستیم» و زمانی که پل برمر وارد کاخ بارزانی در اربیل شد، بارزانی گفت در ازای گماشتن سه وزیر کلیدی از سوی حزب خودش در کابینه، موافق ریاست جمهوری طالبانی است. از جمله آن وزارت خانه‌ها یکی وزارت امور خارجه بود که بارزانی دایی خودش، هوشیار زیباری را به سمت وزیر امور خارجه انتخاب کرد. با پذیرش این خواسته، بارزانی رضایت داد که طالبانی رئیس جمهور عراق شود.

این‌ها مشکلاتی هست که در پشت ساختار عراق وجود دارد و بدون تعامل جمهوری اسلامی هم این اختلافات قابل حل نبود. این گروه‌ها، یعنی همین حزب دمکرات کردستان عراق، بعضا در رسانه‌های محلی و سایت‌هایشان (مانند روداوو) اعلام می‌کنند که ما ضد ایران و جمهوری اسلامی هستیم، اما در باطن رابطه تنگاتنگی با نهادهای امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی دارند. در اعتراضاتی که در زمستان ۸۹ در کردستان عراق رخ داد، بارزانی اولین انگشت اتهامی که دراز کرد به سوی سپاه پاسداران و جمهوری اسلامی بود اما در پاییز ۱۳۹۰ همین آقا به تهران آمد و با مقامات جمهوری اسلامی دیدار و گفتگو کرد و در این گفتگو‌ها بسیار عرض ارادت و التماس دعا هم داشت. بماند که در عربستان و ترکیه، مقدار کرنش او بیشتر است.

بامدادخبر: به اعتراضات مردمی در کردستان عراق اشاره کردید. هم زمان با تحولات موسوم به بهار عربی، تظاهرات‌های اعتراضی در کردستان عراق را هم شاهد بودیم که در اربیل به خاک و خون کشیده شد. ریشه این اعتراضات چه بود؟

قانعی فرد: این مسئله از پاییز ۱۳۸۹ آغاز شد و مردم مخالف فساد، تبار گماری و دیکتاتوری قبیله بارزانی بودند. اما متاسفانه بارزانی تظاهرات کننده‌ها را قلع و قمع کردند و ذره‌ای حق اظهار آزادی بیان به مردم نداد و به دروغ متوسل شد و گفت ۵۰۰۰۰ مرا نخواهند استعفا می‌دهم، اما حاضر به ترک کرسی نبوده و نیست. اصولا حرفش، سندیت ندارد. به هر حال، بارزانی اعتراضات مردمی در زمستان ۸۹ در اربیل را به خاک و خون کشید.

بامدادخبر: به فساد و تبار گماری در کردستان عراق اشاره کردید. بیشتر توضیح می‌دهید

قانعی فرد: آمریکایی‌ها وقتی وارد عراق شدند اول نقش نیروهای آزادیبخش را ایفا کردند. بعد این نقش را به نیروهای اشغالگر بدل کردند که این نادرست بود. در این فرایند، نوعی دیکتاتوری ایجاد شد به نام دیکتاتوری اقلیم کردستان عراق. که در واقع نوعی امیرنشینی قبیله بارزانی است و تفکر ایلیاتی – قبیله‌ای را در کردستان عراق حکمفرما کرد.

در خصوص فساد نکته‌ای که بسیار حائز اهمیت می‌باشد پول نفت است. کسی نمی‌داند پول فروش نفت کردستان عراق در کجا و به کدام حساب واریز می‌شود. البته بارزانی هم از دادن احسان و خیرات به برخی مقامات نظامی کشورهای پیرامونش، عدول نمی‌کند. عمده این پول، توسط حزب دموکرات کردستان و رئیس اقلیم به حسابی شخصی در وین واریز می‌شود. حتی افراد حزب اتحادیه میهنی کردستان از این مسئله مطلع هستند اما بنا بر اتحاد استراتژیکی که با بارزانی دارند نسبت به این مسئله سکوت کرده‌اند. اتحاد استراتژیک بین حزب‌های سنتی کردستان عراق یعنی حزب دموکرات و اتحادیه میهنی (پارتی و یکیتی) مثل یک گاری شکسته و اسب مرده است که هرگونه تحرک و نشاط سیاسی در کردستان عراق را سلب کرده. در واقع یک نوع ببر کاغذی و کاریزمای ساختگی به نام حزب دمکرات ایجاد کرده‌اند که فقط اداره امنیت دارد. حزب‌هایی که به عنوان اپوزیسیون حکومت اقلیم فعال هستند، مثل گوران (تغییر)، توان چندانی در به چالش کشیدن قدرت مسلط ندارند. اگر چه فروپاشی مافیای امنیتی – نظامی – اقتصادی که بارزانی تشکیل داده کار چندان دشواری نیست اما ایران و ترکیه چندان موافق این مسئله در شرایط فعلی نیستند، چون نمی‌دانند با این فروپاشی چه اتفاقی در آن منطقه رخ خواهد داد.

بامدادخبر: لطفا به مصادیق حکومت طایفه‌ای و تبار گماری در انتصاب مقامات دولت اقلیم از سوی بارزانی اشاره کنید

قانعی فرد: ریاست اقلیم که به صورت مادام العمر در اختیار مسعود بارزانی قرار گرفته. اداره امنیت مرکزی در اختیار مسرور بارزانی، فرزند مسعود بارزانی است. نچیروان، برادر‌زاده مسعود (پسر ادریس بارزانی) نخست وزیر اقلیم کردستان عراق است. مسئول ارتش یکی دیگر از پسران بارزانی است. هوشیار زیباری، وزیر امور خارجه عراق، دایی مسعود بازرانی است. بسیاری از پست‌های اقتصادی به بستگان و نزدیکان بارزانی و اعضای ارشد حزب دموکرات واگذار شده است. این اقدامات نه تنها کمکی به توسعه سیاسی و اجتماعی کردستان نکرده که در واقع کردستان عراق را به یک امیرنشینی جعلی، بدل ساخته است.

بامدادخبر: اما به نظر می‌رسد مسعود بارزانی در کردستان عراق محبوب است. هواداران بارزانی به توسعه اقتصادی کردستان عراق در چند سال اخیر اشاره می‌کنند. برخی اقدامات توسعه گرایانه دولت اقلیم در کنار نوعی نظام رفاهی و توزیعی که نشات گرفته از گذشته چپ گرا و اعتقادات سوسیالیستی بارزانی‌ها می‌باشد، نمی‌تواند موید این ادعا باشد؟

قانعی فرد: البته تبلیغات رسانه‌های امنیتی – مافیایی را نباید فراموش کرد. ده‌ها روزنامه و کانال تلویزیونی و ماهواره‌ای و بیش از ۱۹۰ وب سایت به تبلیغات شبانه روزی برای قبیله بارزانی مشغول هستند و حتی با صرف پول، تاریخ معاصر کردستان را مصادره به مطلوب کرده‌اند. جاده سازی و غیره نشانه رشد هست اما وظیفه هر حکومتی است که وقتی اداره جایی را به دست می‌گیرد بالاخره درمانگاه ایجاد کند، مدرسه بسازد، جاده را آسفالت کند، پل بسازد و…. اما تاراج اموال عمومی مردم در کردستان چیزی نیست که فراموش شود. در قبل از ۱۹۷۵، از طرف آمریکایی‌ها ۶۰ میلیون دلار با امضای آقای کیسینجر به مصطفی بارزانی پرداخت شده. پول‌های کلانی که از طرف ساواک به مصطفی بارزانی برای جنبش مسلحانه کرد‌ها پرداخت شد و طبق اسناد، حداکثر یک سوم‌اش از سوی بارزانی خرج شد و دو سوم آن در حساب‌های شخصی در ژنو و زوریخ که ساواک برای مصطفی بارزانی و پسرانش باز کرده بود، باقی ماند. این پول‌ها قرار بود خرج جنبش کرد‌ها در عراق و مردم کردستان بشود و نه صرف کاخ سازی و ولخرجی طایفه بارزانی که امروز هم پسرش دغدغه‌اش، قمار باشد و پسر دیگرش در ویرجینیا، کاخ بسازد. کیسینجر، در مصاحبه‌ای که با ایشان داشتم به این مسئله اشاره کرد که پول‌های پرداختی به بارزانی، کمک به قیام مردم کردستان بود و نه کمک به شخص بارزانی.

سوال بعدی این است که پول نفتی که به صورت قاچاق توسط بارزانی فروخته می‌شود، کجاست؟ در سال ۱۹۹۶ حمام خونی در کردستان عراق راه افتاد و جماعت بارزانی جنگی را به گروه طالبانی، تحمیل کردند و یازده هزار نفر کرد کشته شدند، یعنی مسعود بارزانی، سوار تانک صدام حسین شد و کُرد کشی کرد، این جنگ خونین جز برای قدرت و ثروت، به خاطر چه بود؟ آیا جز برای تداوم غارتگری و چپاول و فساد؟ در آن هنگام مسعود بارزانی با تانک صدام حسین و با یاری عزت الدوری به برادرکشی مشغول بود. که البته اول برای فریب افکار عمومی، آن را وعده خدا به پیغمبر در قران نامید. اما وقتی مادر عزت الدوری فوت می‌کند بارزانی برای عزت الدوری نامه تسلیت می‌نویسد. همین طور وقتی مادر بارزانی فوت کرد، بعثی‌ها هم به بارزانی تسلیت گفتند.

گمرک ابراهیم خلیل یکی از گمرک‌هایی است که در کردستان عراق وجود دارد. این گمرک تحت اداره مستقیم حزب دموکرات و شخص بارزانی است و هیچ نظارتی هم بر آن نیست. ۱۸% از بودجه سراسری عراق توسط دولت مرکزی به دولت اقلیم پرداخت می‌شود. اما آیا دولت اقلیم یک درصد از پول نفتی که از مناطق نفت خیز کردستان می‌فروشد به خزانه دولت مرکزی واریز می‌کند؟ حالا مردم کردستان به خاطر اینکه زندگی روزانه‌شان بگذرد مجبور به مجیزگویی و مداحی بارزانی هستند. الان در کردستان برای اینکه آسان‌تر به دانشگاه بروند و درس بخوانند، می‌روند یک فرم حزبی پر می‌کنند، اما آیا واقعیت درونی این افراد پیروی از شخصیتی موهوم به نام بارزانی و یا کاریکاتوری به نام حزب است؟ اینکه مردم کردستان جهت دریافت کمک ماهیانه و گدایی محترمانه، مجبور هستند یک فرم حزبی پر کنند، من این را دلیل بر مقبولیت حزب دموکرات و محبوبیت بارزانی نمی‌دانم. یک شیوه فاشیستی است که بر مردم محروم تحمیل شده.

بامدادخبر: لطفا مصداق‌های این دیکتاوری و تبلیغات حزبی را بیشتر توضیح دهید

قانعی فرد: هیچ نوع آزادی بیانی در رسانه‌های اقلیم کردستان وجود ندارد. در بخش جنوبی کردستان، در بخش مربوط به طالبانی و در سلیمانیه عراق میزان زیادی از آزادی قلم و بیان را در نشریات شاهد هستیم اما در بخش شمالی کردستان و حکومت اقلیم در اربیل هیچ نقدی علیه قدرت مسلط و تحمیلی، نباید نوشته شود. نوعی مقدس گرایی عجیب و غریب را شاهد هستیم. مثلا عکس مسعود یا مصطفی بارزانی را به دیوار ادارات و اماکن عمومی می‌زنند و به او می‌گویند رهبر آیینی!. ایشان چه آیینی داشته‌اند که شده‌اند رهبر آیینی؟ این مقدس سازی شیوه رایج دیکتاتور‌ها برای مسخ کردن افکار عمومی است. کمترین اعتراض با سرکوب مواجه می‌شود. با ترور فیزیکی یا ترور شخصیتی. در سال ۱۹۷۵ وقتی فاخر می‌رگه سوری که از اقوام مسعود بارزانی بود گفت ما که هم پول داریم و هم اسلحه، بی‌اعتنا به نظر آمریکا و ایران، خودمان جنگ با صدام را ادامه بدهیم به سرعت توسط پسران بارزانی قبل از فرار به کرج، اعدام شد. روزنامه نگار جوانی به اسم «سردشت عثمان» مطلبی نوشت و گفت من دوست دارم با دختر بارزانی ازدواج کنم. سردشت به طرز فجیعی توسط مسرور بارزانی (پسر بارزانی) به قتل رسید. آیا بیان تخیلات عاشقانه در قالب یک نامه، جرم است؟، در این صورت سعدی و حافظ و مولانا و خیام که برای بت‌های ذهنیشان بسیار شعر سروده‌اند، لابد باید به قتل می‌رسیدند. مصادیق دیکتاتوری در امیرنشین قبیله بارزانی در کردستان عراق بسیار است.

بامدادخبر: با توجه به وجود سه گانه شیعه، سنی و کرد در عراق آیا فدرالیسم به کاهش این شکاف‌ها یاری رسانده و التیام بخش منازعات در عراق بوده است؟ آیا به توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی عراق منتهی شده است؟ یا فدرالیسم با رسمیت بخشیدن به منازعات ما قبل مدرن حول قومیت و مذهب، صرفا بر آتش این منازعات افزوده است؟ این موضوع از آن جهت حائز اهمیت است که برخی برای حل برخی کاستی‌ها در ایران، فدرالیسم را به عنوان یک الگو مطرح می‌کنند

قانعی فرد: اینکه عده‌ای دائما از ملت‌های ایرانی نام می‌برند، جز تجزیه طلبی نیت دیگری ندارند. این مسئله پنج دلیل دارد: انسانی که متوهم، عقب مانده، فرصت طلب، سوء استفاده گر و قصد آلت دست بیگانگان شدن را داشته باشد از ملت‌های ایران سخن می‌گوید. در جهان مدرن در درون مرزهای جغرافیایی کشور‌ها چیزی به نام ملت‌ها وجود ندارد. در هر کشور یک دولت – ملت وجود دارد. اینکه گفته می‌شود در ایران هشت ملت وجود دارد حرفی نادرست و با اغراض خاص است. ما یک ملت داریم به نام ملت ایران و افرادی که چنین سخنانی می‌گویند یکی از‌‌ همان پنج دلیلی را دارد که گفتم. اینکه بیان می‌کنند هر یک از اقوام ایرانی یک ملت هستند مزخرفاتی بیش نیست. چیزی که اینجا باید مورد توجه قرار بگیرد این است که خوراک و مسکن گروه‌هایی تروریست و تجزیه طلب مثل پژاک، دموکرات، کومله و غیره که در کردستان عراق فعال هستند توسط حکومت اقلیم و اداره امنیت بارزانی تامین می‌شوند و در واقع کارمندان تشکیلات قبیله بارزانی هستند که هر وقت بارزانی دستوری بدهد، این‌ها مثل بخشنامه اجرا می‌کنند. بعد حکومت اقلیم مدعی می‌شود که ببینید کردهای ایران هم فلان حرف را می‌زنند! بله این گروه‌ها می‌زنند، چون مواجب بگیر بارزانی هستند. بارزانی از کارت پژاک و پ ک ک علیه ایران و ترکیه استفاده می‌کند و اتفاقا قصدش نزدیک شدن به این دو کشور و باج گیری است زیرا هر وقت لازم شد به ایران و ترکیه می‌گوید دوست دارید پژاک و پ ک ک را ساکت کنم و سر جایشان بنشانم؟ الان ساکتشان می‌کنم!… این دقیقا سیاست بارزانی و استفاده ابزاری‌اش از کردهای ایران و ترکیه است.

ایران هم اگر چه با اقلیم کردستان، قراردادهای نظامی – امنیتی دارد اما متاسفانه حزب بارزانی به بسیاری از قراردادهای امنیتی‌اش پایبند نیست. از احسان و خیرات دهی بارزانی به دلار، بگذریم؛ در رسانه‌های اقلیم هیچ پرنسیب امنیتی و سیاسی در مورد ایران رعایت نمی‌شود. وقتی ایران با اقلیم قرارداد امنیتی دارد چرا در رسانه‌های اقلیم کردستان و بسیاری از وب سایت‌های فعال در کردستان عراق سخنان ضد ایرانی بیان می‌شود؟ چرا باید افکار تجزیه طلبی علیه ایران در رسانه‌های رسمی حکومت اقلیم، رسما ترویج داده شود؟

ایران مثل آمریکا و ترکیه با توجه به اصول و پرنسیب دیپلماتیک همیشه مدافع تمامیت ارضی عراق بوده است. اما بارزانی از طریق مزد بگیرانش در کردستان ایران به اقدام علیه تمامیت ارضی ایران مشغول است و این جز خواسته موساد اسرائیل، چیز دیگری نبوده و نیست.

بامدادخبر: سوال پایانی اینکه به نظر شما دیپلماسی ایران در قبال کرد‌ها در منطقه باید چگونه باشد؟

قانعی فرد: ابراهیم احمد در سال ۱۳۴۲ جمله معروفی را به پاکروان گفت. ابراهیم احمد گفت: کرد‌ها هر کجا باشند ایرانی‌اند. کرد‌ها در عراق و ترکیه و سوریه به ایران تمایل دارند. پس بنا بر این هر حکومتی که در ایران سر کار باشد (نوع حکومت مطرح نیست) رابطه با کرد‌ها جزء ضروریات است چون کرد‌ها دوستان خوب ایران در عراق، ترکیه و سوریه هستند. پس لاجرم سیاست نزدیکی و همکاری باید ادامه پیدا کند. نکته مهم دیگر این است که کردهای منطقه آمیختگی فرهنگی با فرهنگ ایرانی دارند. مثلا در کردستان عراق، ترکیه یا سوریه کسی که بتواند فارسی صحبت کند این را برای خودش یک افتخار می‌داند. نوع نگرش کرد‌ها در خاورمیانه به ایران نگرش مثبت است. در مورد کردستان عراق به اعتقاد من ایران با یک دیپلماسی جدید باید تبارگرایی و فرعون‌گری بارزانی را کنار بزند و در واقع کردستان را یک هیئت مدیره اداره کند تا یک خانواده نتواند در آنجا سلطنت کند و به نظر من دیپلماسی آینده عراق هم بر این پاشنه خواهد چرخید.



+ نوشته شده در 31 / 3 / 1391برچسب:, ساعت توسط دابراو |

حزب دمکرات کردستان ایران عامل تحمیل جنگ به چپ جامعه و کومه له کمونیست سابق بود!

حزب دمکرات کردستان ایران در تاریخ 9 آذر 1389 برابر با 30 نوامبر 2010، به بهانه پاسخ به  کتاب"خاطرات  سیاسی"  عبدلله مهتدی، که  اتفاقا در خود آن کتاب نیزبا کینه و نفرت و جعل سازی از تاریخ گذشته کمونیستی کومه له و حزب کمونیست  سابق یاد شده ، بیانیه سر تا پا ارتجاعی صادر کرده است. به  این بهانه که در آن خاطرات،  ولو با اما واگر و با احتیاط و شیوه دیپلماسی، از جانب عبدلله مهتدی عامل شروع جنگ بین کومه له و حزب دمکرات، حزب دمکرات معرفی شده است، حزب دمکرات بیانیه گستاخانه ای صادر کرده است. آن حزب بعداز گذشت بیش از بیست سال از جنگ ارتجاعی که به کومه له  کمونیست و حزب کمونیست قدیم در سال 1363 تحمیل کرد و در آن  نیز خود شکست خورد  در بیانیه رسمی جدید خود یک بار دیگر نه تنها به جعل تاریخ و حقیقت متوسل شده است که با همان ادبیات، فرهنگ سیاسی و قلدر منشانه به آن رویداد و آزادیهای سیاسی برخورد کرده است که باید پاسخ شایسته خود را بگیرد. از آنجا که من و خیلی دیگر از کمونیستهای  آن تاریخ نه تنها شاهدان زنده آن رویدادها بوده ایم که  در دفاع از حق آزادی و فعالیت سیاسی بدون قید و شرط  برای همه اقشار جامعه و فعالیت آزادانه جریانات سیاسی و چپ در به شکست کشاندن تعرض نظامی حزب دمکرات دخیل و نقش داشته ایم ،لازم میدانیم یک بار دیگر آن وقایع را با جامعه و به ویژه  با نسل بعداز آن تاریخ در میان بگذاریم. اما ابتدا چند کلمه در علل اینکه حزب دمکرات چرا عبدلله مهتدی را بر گزیده است تا به تحریف آن تاریخ متوسل شود  و مجوز برای حقانیت خود دست وپا کند  ضروری میدانم.

عبدلله مهتدی نقطه قدرت حزب دمکرات است

 بهانه  کردن کتاب عبدلله  مهتدی برای حزب دمکرات تنها یک "بهانه" اتفاقی نیست. شخصیت های سیاسی و بسیار دخیل تر از مهتدی در تاریخ کمونیستی کومه له و از جمله در دوره که حزب دمکرات جنگ را تحمیل کرد کتاب منتشر کرده اند و اسناد و گفته و نگفته های آنزمان را منتشر کرده اند. این از سوی افرادی از رهبری حزب دمکرات هم صورت گرفته است.اما  از آنجا که عبدالله مهتدی به عنوان یک شخصیت سوخته تاریخ کمونیستی کومه له سابق دها اثر ضد آن تاریخ و ضد کمونیسم و حتی "اشتباه هر دو طرف" خواندن جنگ طرفین را از خود بر جای گذاشته است برای حزب دمکرات این بهترین موقعیت است که با انتخاب "عبدالله مهتدی کومه له" به جنگ و تحریف کومه له کمونیستی برود که در بخش اعظم آن عبدلله مهتدی و کومه له جعلی اش در آن با خود شریک و هم جهت میداند. در آن بیانیه حزب دمکرات وقتی به "مبارزه طبقاتی" به حزب کمونیست سراسری" به منصور حکمت و غیره با طنز و حق به جانب برخورد میکند میداند که عبدلله مهتدی در آن متحد خود است و او را شکست خورده خود تلقی میکند. انتخاب موجود شکست خورده و آستان بوس راهی که حزب دمکرات خیلی وقت قبل از مهتدی شروع کرده است بهترین فرصت و زمینه برای حزب دمکرات نه علیه عبدلله مهتدی که به بهانه او علیه کمونیستها و جنبشی بتازد و تهدید و تحریف کند که شکست خورده دست آنها  بوده است. هیچ کسی بهتر از مهتدی و سازمانش برای تبدیل  شدن به سیبل به منظور رفتن به جنگ تاریخی که هم حزب دمکرات و هم  مهتدی شکست خورده ی آن هستند نبود و نیست.

 علاوه بر مجموعه عوامل سیاسی و رقابتهای سازمانی و درون جنبش ناسیونالیستی و بحران و سر درگمی فیمابین بنا به دلایل بسیار زمینی و روشن که حزب دمکرات منفعت خود را در آن دیده و میبیند عامدانه برای تحریف تاریخ گذشته و برای دادن روایت و تصویر کاذب و دروغین از کمونیسم و تاریخ آن در کردستان عبدالله مهتدی را بهانه و سیبل کرده است.  مهتدی شریک تاکتیکی و استراتژیکی حزب دمکرات در این زمینه است.چون در وجود  دو دوزه بازی چون مهتدی و عملکرد تاکنونی  او همان مسیر و ظرفیتی را دیده و میبیند که چند سال تحمیل جنگ سراسری به کمونیستها و جنبش آزادیخواهی در کردستان نتوانست تامین کند. علاوه بر تفاوت نام سازمانی کنونی آنها، مهتدی بسیار فراتر از حزب دمکرات در این بیست سال علیه کمونیستها و علیه مخالفین سیاسی خود تلاش کرده که از خیلی نظر حزب دمکرات هنوز با پرنسیبتر از او و سازمانش  رفتار کرده است. مهتدی "تواب" حزب دمکرات  وجنبش بورژوا ناسیونالیستی است.  از اخاذی از همکارانش تا  توطئه و تقلب وریاکاری، تا تدارک حمله مسلحانه علیه آن کومه له و حزب کمونیست که از آن جدا شد تنها گوشه کوچکی از ظرفیت های این شخص و سازمان "زحمتکشان"  است. نمونه ها و اسناد در این رابطه ها بسیارند. هم رقابت و هم تفاهم مهتدی و حزب دمکرات، علیه کمونیسم، طبقه کارگر و جنبش آزادیخواهی و آزادیهای  بدون قید و شرط  سیاسی در جامعه است.  این تنها نمونه کوچکی از عملکرد مهتدی و امثال او است که از زبان ێکی از اعضا دفتر سیاسی و نزدیکان سابق او نیز  بروز علنی پیدا کرده است:"...لە و دید و ئەخلاقە سیاسییەوە کە عه‌بدوڵا موهته‌دی هەیەتی، من تەبەهکارم چون وەک  ئەو چەند تازە پێشمەرگەم نەدەنارد .... کمونیزم کریکاری تا شوێنی کادرەکانیان  هەڵکەم و خەڵک هان بدەم بۆ کوشتنیان..." ( عبدلله مهتدی پیشمرگ تازه وارد را میفرستاد تا محل کادر های کمونیزم کارگری( یعنی ما را در سلیمانیه)  جهت ترور آنها شناسائی کنند( ترجمه مضمونی نقل قول از کردی). در نتیجه عبه مهتدی بهترین  دستمایه است برای تعرض گستاخانه امروز حزب سرمایه داران کرد به تاریخ جنبش کمونیستی و آزادیهای سیاسی در کردستان.

حزب دمکرات  کردستان ایران به  همه حمله مسلحانه کرد و مجرم است

همان ادبیات و روش قلدر منشانه ای که حزب دمکرات در آن بیانیه یک بار دیگر به نمایش گذاشته است خود گواه بر ماهیت ارتجاعی اهداف سیاسی و ظرفیت ضد انقلابی آن حزب  است. اگر چه امروز فقط با سیلی صورت خود را سرخ نگاه میدارد و فاقد قدرت و توانائی  و نفوذ اجتماعی کافی است اما دقیقا به دلیل همین شرط و شروط ها و نگاه آنها به فعالیت سیاسی بود (دقیقا شبیه جمهوری اسلامی ) که حزب دمکرات هیچ حزب و سازمان و فعالیت سیاسی که باب طبع خود نمیدید بر نمی تابید و در مقابل به زورگوئی و اسلحه متوسل میشد.  حزب دمکرات سال 63 جنگ سراسری خود را علیه ما در کومه له و حزب کمونیست سابق سازمان داد اما این حق جامعه و نسل جدید است که از رهبری آن حزب سوال کند که اگر کومه له "تبلیغات چپ روانه" میکرد و این عامل عدم تحمل شما شد، کارگران کوره پز خانه های ساروقامیش چه "گناهی" داشتند. روستائیان بی زمین، شوراهای منتخب مردم، یا دیگر سازمانهای مانند چریک ها و پیکار چطور؟  همه این موارد  به اضافه دست داشتن در شروع جنگ قومی در چند شهر و مناطق تا قتل و عام اسرای جنگی تا دهها مورد از عملکرد  ارتجاعی و ضد انسانی آیا دال بر قلدری حزب دمکرات و ضدیتش با نفس آزادی بیان و امنیت اجتماعی جامعه نبود و نیست؟.  آقایان رهبری حزب دمکرات باید توضیح دهند چه دلایلی باعث رفتار قلدر منشانه و تعرض نظامی آنها به این سازمانها و مردم بود که همگی قبل از شروع جنگ با کومه له در دهه شصت بود. حزب دمکرات باید توضیح دهد که چرا از یکسو با جمهوری اسلامی همکاری میکرد، نیروهای ارتش و برادران "پیشمرگ مسلمان" را اسکورت میکرد به پادگان و شهر های کردستان، اما از آنطرف  شمشیر را از رو علیه کومه له و پیکار و چریک و کارگران و زنان و آزادیهای سیاسی و هر سطحی از اعتراض و نقد علیه خود، بسته بود.

 

 

 حزب  دمکرات بطور وحشیانه ای به مقر سازمان  پیکار در شهر بوکان یورش نظامی کرد.  فرماندهان شرور و سازمانده این حمله، کریم خالدار و رمضان ترک، نه تنها از ریختن خون این کمونیستها در مرکز شهر بوکان بر خود میبالیدند که با بی احترامی به جنازه کشته شدگان سازمان پیکار در پشت بام  مقر آن سازمان عربده پیروزی  نیزمیکشیدند.  این جنایت در مقابل چشمان خود من رخ داد و من شخصا آماده و خواهان دفاع از نیروهای سازمان پیکار علیه این جنایتکاران بودم که با مخالفت مسئولین آنزمان کومه له در بوکان  روبرو شدم. حزب دمکرات در مقابل توجیه گری  همین "کریم خالدار" شان در همین رابطه که میگوئید کمیته شهرستان بوکان او را به آن جنایت وادار کرده اند، چه پاسخی دارد؟ آیاشما بر فراموش کاری مردم سرمایه گذاری کرده اید؟

 

نشریه شماره 7 سازمان پیکار در کردستان به تاریخ 25/1/60 در سر مقاله رسمی خود خبر حمله جنایت کارانه حزب دمکرات را به مقر آن سازمان در شهر بوکان چنین اعلام میکند:" در تاریخ 7 اسفند مقر سازمان ما در بوکان مورد هجوم وحشیانه افراد مسلح حزب دمکرات قرار گرفت.در این درگیری تحمیلی 3 تن از رفقای پیکارگر ما به شهادت رسیده چند تن زخمی و 24 نفر دستگیر شده اند..." 

 بدین ترتیب حزب دمکرات کردستان ایران  به رهبری قاسملو نه تنها علیه چپ و کارگران و آزادیهای سیاسی در کردستان دست به اسلحه برد و جنایت آفرید، که حتی تحمل مخالفین و منشعبین درون خود، که رهبری انقلابی نام گرفتند را نیز نکردند. علیه آنها نیز جنگیدند و تعداد زیادی  افراد بی گناه صفوف طرفین را کشتند. این جنگ را کی شروع کرد نویسندگان بیانیه "توضیحی" حزب دمکرات کردستان ایران؟

 نویسندگان بیانیه اخیر حزب دمکرات از بازماندگان و سیاستمداران خود بزرگ بین و قلدر منشانه همین خط سیاسی فکری هستند که مسئولیت کلیه کسانی که در آن سال ها بر اثر تحمیل آن جنگ ها از طرف حزب دمکرات کردستان ایران تحمیل شد بر عهده دارند. آیا بجای تکرار همان ادبیات افسار گسیخته و ورشکسته حق نبود که از مردم کردستان و از جمله از کارگران و کمونیست های کردستان به خاطر تحمیل جنگ و تلفات انسانی سنگینی که ببار آوردید رسما معذرت خواهی کنید؟

 

 

جنگ علیه کومه له قدیم رسما از طرف حزب دمکرات اعلام و عملی شد

حزب دمکرات کردستان بعداز دهها مورد تعرض نظامی موضعی به نیروها و طرفداران ما در کومه له قدیم در مناطق مختلف از جمله در مهاباد، سردشت ،بوکان و غیره که بیشتر آنها از جانب ما هیچ پاسخ نظامی نگرفت، سر آنجام در شهریورماه ۱۳۶۳ تدارک حمله نظامی در همه شهرها ی کردستان را دیدند و پایه ریزی کردند. در این تاریخ  بود کمیته مرکزی حزب دمکرات کردستان ایران رسما جنگ سراسری علیه کومه له را اعلام کرد و سه ماه بعد در ۲۵ آبان ماه ۱۳۶۳ حزب دمکرات به نیرو های ناآماده  ما در اورامانات حمله کردند و بیش از پانزده نفر از فرزندان انقلابی  کارگران و زحمتکشان و پیشمرگان کمونیست ما را قتل  و عام و دستگیر شدگان را نیز اعدام کردند. این روز و انجام این جنایت بزرگ، تاریخ شروع جنگ و جنایت رسمی و سراسری حزب دمکرات کردستان علیه ما  در کومه له کمونیست قدیم بود.

 با وجود این  تعرض و جنایت، کومه‌له  برای پرهیز از گسترش جنگ پاسخ حزب دمکرات را نداد.  تنها خواهان  مجازات عاملان مستقیم حادثهٔ اورامانات شد. حزب دمکرات نه تنها زیر بار  نرفت  بلکه حتی میانجی گران را نیز به بازی گرفت.  این سیاست و قلدری را در مناطق دیگر ادامه داد و تن به معرفی و مجازات متجاوزین نداد.  چون راس رهبری حزب دمکرات دستور دهنده و عامل این جنایت بودند. سرانجام و پس از مدتی درگیری، کومه له پاسخ شایسته خود را به حزب دمکرات داد و در ششم بهمن ۱۳۶۳ حزب دمکرات پاسخ نظامی از ما گرفت.

واقعیت این است که  یورش وحشیانه جمهوری اسلامی به کردستان به نفع حزب دمکرات و شکل گیری آن تمام شد و آن حزب را که سیر انزوا طی میکرد نجات داد و کشمکش و جدل سیاسی و طبقاتی تحت تاثیر مقاومت عمومی در مقابل رژیم قرار گرفت.  به قول خودشان در سال 57 در" گوش گاو خوابیده بودند" اما یورش رژیم به تبدیل شدن آنها به یک سازمان مسلح و فریب کار مدافع "حق ملی و خودمختاری" تبدیل  کرد. همین فاکتور به نفع خود حزب دمکرات تمام شد و از فرصت یورش نظامی جمهوری اسلامی و  حضور آن در شهرها استفاده کرد و علیه صف کمونیستها و آزادیخواهان و کارگران صف آرائی کرد.

جنگ تحمیلی حزب دمکرات به ما حدود 4 سال  بطول آنجامید. بعداز شکست حزب دمکرات و انشعاب در آن در کنگره هشتم آنها و با اعلام آتش بس یکطرفه کومه له قدیم این جنگ خاتمه پیدا کرد هر چند هیچگاه آن حزب ، شاخه قاسملو،  وامروز، شاخه هجری رسما آنرا نپذیرفتند و به همین دلیل این غده چرکین در سیاست آنها ماندگار مانده و در بیانیه پوچ اخیر آنها نیز انعکاس یافته است و باید آنرا جدی گرفت.

 

 

اختلاف در رهبری آنزمان کومه له بر سر ادامه یا پایان جنگ با حزب دمکرات

 

کمیته مرکزی وقت کومه‌له با انتشار سندی در آن هنگام جنگ را بر سر "هژمونی در کردستان" ،"هژمونی بر جنبش انقلابی خلق کرد" و "رهبری در جنبش کردستان" ارزیابی کرد. تقریبا همان اهداف و سیاستی که حزب دمکرات هم برای خود گذاشته بود. عبدالله مهتدی و جناح کوچک او از فرموله کنندگان و اصلی‌ترین مدافعان این سند بودند.

 منصور حکمت این سند و تببین را نقد کرد. آنرا به درست ناسیونالیستی خواند و  گفت این  موضع "راست روی سیاسی و چپ روی نظامی" است. منصور حکمت  بر فرعی کردن جنگ و اعلام آتش بس یکجانبه تاکید کرد.  چنانچه به تاریخ آن دوره مقابله نیروی پیشمرگ کومه له با یورش حزب دمکرات نگاه کنید موارد زیادی در بروز سیاستهای ناسیونالیستی و سیاست "هژمونی" خط راست و ماجراجویانه عبه مهتدی و امثال عمر ایلخانی زاده را میتوان دید که عمدتا به تحمل تلفات سنگین تر ما منجر گردید. رویداد گردان 22 شمال و حتی گردان شوان ربط مستقیم به این سیاست مالیخولیائی در بخشی از رهبری کومه له آنزمان و عبه مهتدی داشت.

 پیشنهاد آتش بس یکطرفه که از جانب منصور حکمت در جلسات کمیته مرکزی کومه له و پیش از کنگره ششم مطرح گردید با مخالف بعضی و از جمله عبدالله مهتدی روبرو شد. آن‌ها آتش بس را زود می‌دانستند. تنها  خواهان اعلام آتش بس  به جناح منشعب از حزب دموکرات یعنی جناح "رهبری انقلابی" بودند. پیشنهاد منصور حکمت در کمیته مرکزی کومه له با رای ممتنع عبدالله مهتدی، جواد مشکی و صلاح مازوجی و با استقبال از طرف ابراهیم علیزاده و بقیه روبرو شد .

در نتیجه روز ۳ اردیبهشت ۱۳۶۷ اطلاعیه‌ای که نوشتهٔ منصور حکمت و مصوب کمیته مرکزی کومه له بود تحت عنوان "اطلاعیه کمیته مرکزی کومه‌له درباره موقعیت کنونی حزب دمکرات و ختم درگیری جنگ داخلی در کردستان" خطاب به مردم و کارگران کردستان انتشار یافت. بدینوسیله نهایتا در اردیبهشت ۶۷ کومه‌له با اعلام آتش بس یکجانبه به این جنگ خاتمه داد. در این اطلاعیه  چنین آمده بود که: "سیاست ما مبنی بر اعلام یک جانبه آتش‌بس بر مبنای مسئولیت کومه‌له در قبال جنبش انقلابی مردم کردستان و در نظر گرفتن مصالح مبارزه سراسری علیه جمهوری اسلامی اتخاذ گردیده است."

 

 

 چرا حزب دمکرات مجبور به تعرض مسلحانه به چپ جامعه و کومه له قدیم  شد؟

حزب دمکرات کردستان سالهاى طولانى به عنوان نماينده اصلى بوژوازی وجريان ناسيوناليستى  در کردستان ايران حضور داشت. براى این حزب و بورژوازى کرد خودمختارى آنزمان و فدرالیسم امروزشان  به مثابه آرمان و هدف چیزی جز هدفی برای سهیم شدن در قدرت اقتصادی و ثروت اندوزی طبقه سرمایه دار کرد و مشارکت  در حاکميت محلى  نبود و نیست . حزب دمکرات نفوذ اجتماعی خود را تنها در این راستا و به دلیل بقاى ستمگرى ملى و  سنتهاى  مبارزه عليه اين ستمگرى تامین کرده است.

نفرت این حزب از کمونیسم و خواست های آزادیخواهانه چون برابری زن و مرد، آزادی های بدون قید و شرط سیاسی، خود آگاهی و تشکل کارگر و از عروج یک سازمان کمونیستی به عنوان کومه له در آنزمان   همواره انعکاسی از تناقض آن حزب به عنوان پرچمدار بورژوازی کرد و نگرانی عمیق سیاسی و اجتماعی  آن از تحولات بنیادی در این راستا در جامعه کردستان بوده است. شکل گیری طبقه وسیع کارگر و رشد چپ و کمونیسم و سرانجام به خطر افتادن منافع سیاسی و اقتصادی یک طبقه خاص و پرچمی که حزب دمکرات بر این مبنا بر افراشته بود اساس سردرگمی و عدم تحمل آن حزب را توضیح میدهد و همین "خطر" آنها را به جوش آورد و به هر پدیده جدید و متمدن و آزادیخواهانه ای یورش بردند و افکار و سیاست ارتجاعی آنها تحمل این روند را نداشت. ساده لوحانه فکر کردند که با زور اسلحه میتوان این تناقضات و "خطرها ی" اجتماعی و سیاسی را  پاسخ دهند و راه را برای خود هموار کنند.

 

 

در پی این تحولات طبقاتی و سیاسی در جامعه کردستان بود که  چپ جامعه کردستان از جمله کومه له آنزمان سوسياليست و آرمانخواه طرفدار آزادیهای سیاسی و برابرى اقتصادى و هم سرنوشت با کل طبقه کارگر و جنبش آزادیخواهی رشد میکند و پرچمدار انقلابی علیه جمهوری اسلامی نیز تلقی میشد. مبارزه علیه خرافات و عقب ماندگیها، دفاع از مبارزه زحمتکشان روستا، مبارزه علیه ستم کشی زنان و تلاش برای آگاهگری و دفاع از مطالبات کارگران و غیره به کومه له و حزب کمونیست آنزمان نیرو و قدرت داد.  در مقابل حزب دمکرات نيرو و قدرت خود را از وجود توهمات و خرافات ، مذهب  و ناسیونالیسم و ضعف های دوره ای دولت مرکزی و بهره گیری از شکافهای منطقه ای میگرفت.


حزب دمکرات در مقابله با رشد و نفوذ شعارها و سياستهاى کارگرى و  سوسياليستى مداوما به انکار سرمايه‌دارى بودن  جامعه کردستان و انکار موجوديت طبقه  کارگر میپرداخت و لجوجانه بر این سیاستها پافشاری میکرد و از اینرو هر نیرو و جریان سیاسی که  بر آن حقایق پای میفشارد به عنوان خالی شدن جا پا و موقعیت خود آنرا میدید و به همین دلایل احمقانه و زورگویانه از راه زور و اسلحه در صدد خفه کردن آن صداها و حقایق بر می آمد.

در تک تک مواردی که در ابتدا به آن  به اختصار اشاره کردم رد پای این سیاستها را در عملکرد حزب دمکرات خواهید دید. از سرکوب کارگران و روستائیان  بی زمین تا سرکوب مسلحانه شواراهای منتخب مردم  و همچنین یورش مسلحانه  به کلیه نیروهای چپ محلی و سراسری مستقر در کردستان و سر آنجام تدارک حمله مسلحانه سراسری به بزرگترین سازمان چپ و  کمونیست و حامی کارگر آنزمان یعنی کومه له را تنها  با نگرانی عمیق و سیر نزولی حزب دمکرات در جامعه میتوان توضیح داد و درک کرد.

 حزب دمکرات پس از  نزدیک به چهار سال جنگ نتوانست به نيروى نظامى قطب چپ جامعه و کومه‌له را  مجبور کند که از مواضع سياسى و اهداف طبقاتى  خود کوتاه بیاید. برعکس این خود حزب دمکرات بود که هم از نظر نظامی شکست خورد و هم ز لحاظ سياسى به عنوان حزب و نماینده طبقه بورژوا و قشر فئودال و آخوند جامعه به انزوا  بیشتری کشانيده شد.

اینکه امروز بعداز بیش از بیست سال از آن دوران و تجربه حزب دمکرات کردستان و آقای هجری بر طبل تو خالی همان سیاستها می کوبند و در صدد دروغ بافی و تحریف آن تاریخ و حقیقت تاریخی بر آمده اند، باید بدانند که دوباره اشتباه فرموده اند و دوباره ناکام خواهند ماند. هم ما سازندگان آن تاریخ کمونیستی کو مه له و حزب کمونیست سابق و متشکل در حزب کمونیست کارگری- حکمتیست مانده ایم و هم مردم آزادیخواه و کارگران که، بر خلاف سرمایه گذاری همیشگی حزب دمکرات، آن تاریخ را فراموش نکرده و نخواهند کرد. رهبری حزب دمکرات  به دلیل یورش مسلحانه به اقشار زحمکتش جامعه و آزادیهای سیاسی و به دلیل یورش مسلحانه علیه سازمانهای چپ از جمله تحمیل قریب به چهار سال جنگ به ما نه تنها  به  مردم و به خانواده جانباخته گان یک معذرت خواهی صریح بدهکار است، که از منظر جامعه این سیاست و عملکردهای حزب دمکرات به عنوان بزرگترین کمک و خوش خدمتی به جمهوری اسلامی و کل سیستم کثیف سرمایه داری حاکم در ایران و کردستان، شناخته شده است.  حزب دمکرات به معنای دقیق کلمه در آن تاریخ مسئول و مجرم محسوب میشود. باید شهامت اعتراف به خطا ها و جنایت هایش را داشته باشد.  باید بپذیرد آنها بودند که بانی جنگ تحمیلی به چپ جامعه و به کومه له قدیم بودند. بهتر است رهبری کنونی حزب دمکرات ایران به جای  تکرار این ادبیات و تهدیدات، سیاسی تر و عاقلانه تر به جامعه مدام در حال تحول و به  کمونیستها و کارگران و آزادی و آزادیخواهی توده های مبارز کردستان برخورد کنند.                          

منبع : نشریه اکتبر شماره 53



+ نوشته شده در 15 / 3 / 1391برچسب:, ساعت توسط دابراو |

حزب دموکرات ازدیدگاه کومله(براساس اطلاعیه3/2/1367)

اطلاعيه کميته مرکزى کومه‌له درباره موقعيت کنونى حزب دمکرات و ختم درگيرى جنگ داخلى در کردستان

کارگران و زحمتکشان!
مردم مبارز کردستان!

بحران سياسى و بن‌بست عملى حزب دموکرات آن را به انشعاب کشانيد. اينک سردرگمى و پريشانى تمام پيکر بخشهاى مختلف اين جريان را در بر گرفته است. مناقشات و افشاگريهاى متقابل جناحها و گروهبندى‌هاى حزب با صراحت تکان‌دهنده‌اى موقعيت و سيماى سياسى امروز حزب دموکرات را در برابر مردم تصوير ميکند. اکنون ديگر عمق انحطاط، بى افقى و ناتوانى سياسى حزب دمکرات بيش از هر زمان آشکار شده است.
اما بر خلاف آنچه طرفين اين منازعه ادعا ميکنند، وضعيت کنونى و بحران عميق حزب دمکرات رويدادى ابتدا به ساکن نيست که در آخرين کنگره حزب و صرفا در نتيجه مقام‌طلبى يکى و باند‌بازى ديگرى، استبداد‌مَنشى يکى و بى‌اصولى‌گرى ديگرى و نظاير آن بوقوع پيوسته باشد. سرنوشت احزاب و نيروهاى سياسى قبل از هر چيز تابعى از موقعيت عينى آنان در صحنه مبارزه طبقات در جامعه است. بحران و بن‌بست حزب دموکرات اساسا انعکاسى از اين واقعيت است که کارگر و زحمتکش کُرد، با خواستها و مطالبات خود، با پرچم خود، با سازمان و حزب خود پا به ميدان گذاشته و به نيروى محرکه جنبش در کردستان تبديل شده است. بحران حزب دموکرات انعکاس اين واقعيت است که در متن مناسبات سرمايه‌دارى طبقه کارگر آنچنان وزن اجتماعى و سياسى يافته است که ديگر ميتواند محور همه تحولات اجتماعى قرار بگيرد. عقب‌ماندگيهاى سنتى و خرافات و تعصبات ارتجاعى در برابر ظهور و رشد اين طبقه پيشرو رنگ ميبازند و تمام آن احزاب و جرياناتى که موجوديت خود را به چنين عقب ماندگى‌هايى متکى کرده‌اند به اضمحلال و انزوا کشيده ميشوند. سير رشد آگاهى سياسى توده‌هاى کارگر و زحمتکش و مطرح شدن شعارها و مطالبات دموکراتيک و سوسياليستى طبقه کارگر در کردستان در عين حال سير نزول و انزواى اين حزب بوده است. حزب دموکرات بعنوان جريانى که ديگر به گذشته جامعه کردستان تعلق دارد، بعنوان جريانى که نه قادر به درک مسائل نو جنبش و جامعه بود و نه ياراى ارائه پاسخ و راه حلى در قبال اين مسائل داشت به انزوا و بحران کشيده شد.

حزب دمکرات واقعيت تغيير يافته جامعه کردستان ايران را انکار کرد و در برابر آن قد علم کرد. حزب دمکرات نپذيرفت که کردستان امروز کردستان کارگران و زحمتکشان و جنبش امروز جنبش کارگران و زحمتکشان است. حزب دمکرات حتى وجود طبقه کارگر در کردستان را منکر شد و در برابر کارگر و زحمتکش کُرد، خواستها و آرمانهاى او و نهايتا حزب سياسى او ايستاد و امروز تاوان اين کوته‌نظرى و خشک‌مغزى خود را ميپردازد.

در پاسخ به چنين بن‌بست و انزواى سياسى‌اى بود که حزب دمکرات در ٢٥ آبانماه سال ١٣٦٣ تعرض مسلحانه سازمان‌يافته‌اى را به واحداها و مقرهاى پيشمرگان کومه‌له آغاز کرد. توطئه مسلحانه حزب دمکرات عليه کومه‌له تازگى نداشت، اما آنچه که دوره اخير را متمايز ميساخت اين بود که اين بار حزب دمکرات به يک جنگ سراسرى و تمام عيار با کومه‌له پاى گذاشته بود. رهبرى حزب دمکرات ميپنداشت که ميتواند به نيروى اسلحه روند پيشروى حزب و طبقه پيشرو در کردستان و سير اضمحلال و انزواى سياسى خود را کُند کند. حزب دمکرات با هدف محدود ساختن دامنه فعاليت آزادنه کمونيستى و مرعوب ساختن کارگران و زحمتکشان کردستان به جنگ با کومه‌له دست يازيد و طى اين مدت علاوه بر بکارگيرى همه ظرفيت نظامى‌اش عليه کومه‌له، با دست‌آويز قرار دادن ابزارهائى چون مذهب، ناسيوناليسم تنگ‌نظر، اخلاقيات عقب‌مانده نسبت به زنان و غيره کوشيد تا بلکه براى تعرضش به کومه‌له پشتوانه مادى در ميان ارتجاع کردستان بوجود بياورد. اما واقعيات سرسخت تغيير يافته جامعه کردستان و اتکاى کومه‌له به نيروى کارگر و زحمتکشِ بيدار شده کُرد، هر روز بيشتر بى نتيجه بودن اين تلاشها را به رهبران اين حزب فهماند. اين جنگ و پريشان‌گويى و سردرگمى سياسى و تبليغى حزب دمکرات در پى آن، اين حزب را بيش از پيش در يک تجربه زنده سياسى به مردم و بويژه زحمتکشان کردستان شناساند.
ما طى اين دوره بارها از حزب دمکرات خواستيم که از خصومت قهرآميز با کارگر و زحمتکش کُرد و ستيزه جويى مسلحانه با نيرويى که پرچم آرمانهاى کارگرى در کردستان را برافراشته است و در دل زحمتکشان کردستان جاى گرفته است، دست بردارد. ما بارها از حزب دمکرات خواستيم که دمکراسى در کردستان و شرايط فعاليت آزادنه زحمتکشان و نيروها و احزاب سياسى در آن را محترم بشمارد. ما به حزب دمکرات هشدار داديم که نميتوان بزور اسلحه کومه‌له را وادار به سازش بر سر سياستها و اهداف خود نمود و اين تقلا جز لطمه زدن به جنبش خلق کُرد در مقابله‌اش با جمهورى اسلامى و رسوايى و انزواى سياسى براى حزب دمکرات حاصلى نخواهد داشت. ناکامى‌هاى نظامى پى در پى حزب دمکرات در جنگ با کومه‌له و امروز انشعاب و بحران آن، حقانيت پيش‌بينى‌ها و هشدارهاى ما را به ثبوت رسانده است.

کومه‌له در برابر سياست جنگى و ارتجاعى حزب دمکرات با قاطعيت ايستاد. هدف ما اين بود که بى حاصلى اين سياست به حزب دمکرات اثبات شود و شرايطى فراهم گردد که در آن نيروهاى ما بتوانند فارغ از مزاحمت حزب دمکرات، به هدف اساسى خود، يعنى نبرد با رژيم ارتجاعى جمهورى اسلامى معطوف گردند. امروز حزب دمکرات از لحاظ توانائيهاى عملى خود به چنان موقعيتى سوق پيدا کرده است که ديگر قادر به ايجاد مزاحمت جدى بر سر راه فعاليت کومه‌له نيست. لذا از آنجا که هدف ما نه انتقام‌جويى از حزب دمکرات بلکه رسيدن به شرايطى است که در آن دمکراسى در کردستان براى آگاهگرى و سازمانيابى طبقه کارگر برقرار بماند و حقوق اوليه مردم زحمتکش و فعاليت آزادانه احزاب و نيروهاى سياسى مورد تعرض قرار نگيرد، و نيز بنا به مصالح جنبش انقلابى مردم کردستان در مقابله با جمهورى اسلامى، از تاريخ صدور اين اطلاعيه از جانب خود با هر دو بخش جريانى که به نام حزب دمکرات کردستان ايران فعاليت ميکنند، آتش بس و ختم جنگ اعلام ميکنيم.
اضافه ميکنيم که حزب دمکرات کردستان ايران - رهبرى انقلابى طى اعلاميه‌اى به سهم خود ختم جنگ با کومه‌له را اعلام کرده است. ما اين حرکت را گامى مثبت ارزيابى ميکنيم. اعلام ختم جنگ از هر دو طرف اين امکان را فراهم ميکند تا طرفين مناسبات خود را بطور مسالمت‌آميز و در يک فضاى تفاهم و بر اساس موازين دمکراتيک تنظيم کنند.
سياست ما مبنى بر اعلام يک جانبه آتش‌بس بر مبناى مسئوليت کومه‌له در قبال جنبش انقلابى مردم کردستان و در نظر گرفتن مصالح مبازره سراسرى عليه جمهورى اسلامى اتخاذ گرديده است. ما اعلام ميکنيم مادام که هر جريانى از حزب دمکرات عليه کومه‌له دست به اقدام مسلحانه نزند و به زور اسلحه مانعى بر سر راه سازمانيابى و فعاليت سياسى کارگران و زحمتکشان کردستان ايجاد نکند، کومه‌له عليه آن دست به اسلحه نخواهد برد. در عين حال از آن بخش حزب دمکرات که تحت نام کنگره هشتم فعاليت ميکند و هنوز سياست تداوم جنگ با کومه‌له را کنار نگذاشته است ميخواهيم که بيش از اين در مقابل خواست توده‌هاى مردم نايستد و ختم جنگ و اصل احترام به دمکراسى را بپذيرد.

کميته مرکزى سازمان کردستان حزب کمونيست ايران - کومه‌له
٣ر٢ر١٣٦٧



+ نوشته شده در 10 / 3 / 1391برچسب:, ساعت توسط دابراو |

چرا حزب دمکرات به قول و قرارهایش عمل نکرد؟؟؟

دراین بخش از خاطرات مامه غنی به برهه ای حساس از تاریخ ایران و کردستان و ایضاً حزب دمکرات اشاره می نمائیم که میتوان گفت بزرگترین اشتباه حزب دمکرات و کوله درآنزمان همان قضیه "بایکوت"-ابزار پیش پا افتاده ای که از همان آغاز استفاده از آن جواب نداد از رفراندوم1358گرفته تا انتخابات اخیر مجلس ایران-در مورد رفراندوم بود و به دنبال آن افزایش بی اعتمادی جمهوری اسلامی و در راس آن هیات های مذاکره کننده در آن زمان نسبت به نیت واقعی حزب دمکرات است.دراینجا غنی بلوریان مانند بسیاری از اتفاقات و رویدادهای دیگر که خود شاهد عینی ماجراها بوده به بیان واقعیت می پردزاد؛لذا خوانندگان عزیز را دعوت میکنیم به خواندن و تعمق در مورد "ناگفته های تاریخی"که بلوریان به بیان آنها پرداخته و ما هم رسالت خود میدانیم تا آن را به گوش همگان برسانیم.

دولت بازرگان،روز 12 فروردین 1358/1979 را برای رفراندوم و تعیین شکل نوین دولت ایران مشخص کرد.ما رهبران حزب دمکرات نیز در جلسه دفتر سیاسی و کمیته مرکزی حزب تصمیم گرفتیم که در رفراندوم شرکت کنیم وبه مردم اطلاع دهیم که به گرمی از رفراندوم استقبال کنند،بلافاصله پس از اتخاذ این تصمیم از سوی حزب به ما خبر رسید،که شیخ عزالدین حسینی علیه رفراندوم بیان نامه ای منتشرکرده و شرکت مردم در رفراندوم را حرام دانسته است.این خبر ناخوشایندی برای همه اعضای مرکزی حزب بود و بر این اساس من با عصبانیت زیادی تلفنی بر سر شیخ عزالدین فریاد زدم و گفتم:

-تو منافع خلق کردستان را در نظر نمیگیری و باید یک روز پاسخ این رفتار ناپخته و غیرسیاسی خود را به ملتمان بدهی و قبل از در نظر گرفتن پاسخ نامبرده گوشی تلفن را گذاشتم.نامبرده تلفنی پیش قاسملو از من گلایه کرده وگفته بود،غنی به تندی با من حرف زده و حرفهای ناشیرینی به من گفته.قاسملو گفت:تو چرا شیخ عزالدین را عصبانی کرده ای،من نیز گفتم:حق داشتم،شیخ عزالدین به دستور کو مه له کار میکند،انتشار این بیان نامه از تفکرات خودش سرچشمه نمیگیرد.

عمل شیخ عزالدین،تاثیر بدی برقاسملو گذاشت و او را صدوهشتاد درجه تغییر دادودرنتیجه قاسملو گفت:

-"ما نباید در رفراندوم شرکت کنیم،مشارکت ما در رفراندوم موجب سبک شدن اسن و مردم طرف شیخ عزالدین را میگیرند و ما نیز دست خالی خواهیم ماند."

ما اعضای دفتر سیاسی و کمیته مرکزی حزب با شنیدن این حرف از زبان قاسملو،بهت زده شدیم و بدون اینکه هیچ کدام در مخالف او حرفی بزنیم،مصوبات دفتر سیاسی را کنار گذاشته و تصمیم دکتر قاسملو را به عنوان مسیر حرکت آینده خود انتخاب کردیم و شریک آن اشتباه سیاسی شدیم.ما به دنبال ابطال تصمیم کمیته مرکزی حزب،دنباله رو شیخ عزالدین شدیم و طی یک بیانیه اعلام داشتیم،حزب دمکرات در رفراندوم دولت موقت بازرگان مشارکت نمیکند و از مردم کورد درخواست میکنیم رفراندوم را بایکوت کنند.

این اشتباه بسیاربدی بود که ما کردیم،ما تازه از پیش امام خمینی و مهندس بازگان برگشته بودیم و دلمان خوش بود و روشنایی هایی می دیدیم ولی متاسفانه بنا به قول گذشتگان"پس از خرابی بصره" من تازه حرف های قاسملو به یادم آمده بود که میگفت:بیائید به دنبال حرفهای خوشایند بازرگان بیفتیم و او را تشویق کنیم تا توافق نامه ای با ما امضا کند.زمانی که این گفته را به یاد قاسملو آوردم،نامبرده گفت:

-"نمی شد،شیخ عزالدین برسر راهمان مانع ایجاد کرد."من هم در پاسخ گفتم:

-این موضع خودش نیست،او افسارش در دست کومه له است و اعتقادی به حرف خودش ندارد.تو میدانی کومله اکثر اوقات گفته است:"ما برای رسوا کردن رژیم در مذاکرات شرکت میکنیم".کومله به گروه های مائوئیستی ایران وابسته است و به سرنوشت و منافع خلق کورد فکر نمی کند،قاسملو به حق پاسخ مرا داد و گفت:

-"کاک غنی،بهتر بود این حرف را در دفتر سیاسی مطرح میکردی،چون امکان داشت رای همه را عوض کنی.تازه چه فایده ای دارد؟"

بااین گفته قاسملو،به من اتمام حجت شد و اشتباه خود را به یاد آوردم و گفتم:

-دکتر حق با توست ولی ما همه در برابر این کار نپخته مسئول هستیم و تاریخ ما را نخواهد بخشید.بدین طریق عدم شرکت حزب دمکرات در رفراندوم تعیین سیستم آینده ایران ضدیت آشکار باامام خمینی و دولت موقت بازرگان بود.بدین طریق نیز براساس نوشته روزنامه کیهان شماره10672 روز 12 فروردین سال1358،درمهاباد23569،سردشت12367،بانه11393،سنندج101618،سقز34826،قصرشیرین6695،سنقر40652 نفر رای"نه" به جمهوری اسلامی ایران دادند.



+ نوشته شده در 2 / 3 / 1391برچسب:, ساعت توسط دابراو |

اولین تماس حزب دمکرات با بعث عراق درابتدای جنگ ایران-عراق به روایت مامه غنی

درنوشته های قبلی که از مامه غنی نقل کرده ایم عنوان داشته بودیم که غنی بلوریان شخصی بود که با شجاعت انگشت روی تمامی اشتباهات خودی می گذارد و به مردم اعلام میکند.در نوشتار ذیل این گفته به معنای واقعی نمود می یابد و مام غنی بخوبی نشان میدهد که اشتباهات حزب در چه بوده و چگونه یک عده حزب را به تباهی کشاندند.حال قضاوت با خوانندگان عزیز باشد که مامه غنی شجاع بود یا رفقایی که اکنون و در سال2012 هنوزهم اشتباهات خود راقبول نداشته و ندارند و حتی گاهاً در ستایش اشتباهاتشان حرفهای بلندقامت!!! هم میزنند.براستی اگر رفقای رهبری حزب دمکرات فقط نیمی از شهامت و شجاعت غنی بلوریان را برای قبول اشتباه یا اشتباهات داشتند الان سرنوشت حزب همین بود که الان دارد؟!متاسفانه ما حزبیون-مخصوصاٌ حزب دمکرات-هرگز شهامت انتقاد از رفتاروعملکرد خود را نداشته و نداریم و هیچوقت اشتباهاتمان را نپذیرفتیم و شاید برای همین است که اکنون در میان مردم کوردستان محبوبیتی برایمان نمانده است.

قبلاًگفتم،رفقای حزب دمکرات درجریان انقلاب 1979از بغداد به کردستان ایران برگشتند.تعدادشان حدود چهل نفر بود که اختلافات موجود،آنها را نیز از هم جدا کرده بود.اختلافات موجود بین رفقا و در اقلیت بودن کورد ایرانی در بغداد و دیگر شهرهای عراق مشکلات خاص زندگی شان جلوی فعالیت آنها را گرفته بود و در کشورهای دیگر نیز هیچ تشکیلاتی وجود نداشت.رفقا به هنگام بازگشت،تازه به فکر سازماندهی حزب افتاده بودند که آن هم زمان و فرصت مناسب می خواست،که چنین فرصتی به دست نیاوردند و جنگ آغاز شد.در زمان جنگ و درگیری،تعدادی از مردم شهرها و روستاها به طرف حزب آمدند و پیشمرگ شدند،که بیش از 98 درصد آنها با جنگ پارتیزانی آشنایی نداشتند و حتی تعدادی از آنها نمیدانستند چطور و به چه شیوه ای با کلاشینکف تیراندازی کنند...حزب دمکرات برخلاف کومه له که یک تشکیلات مائوئیستی تازه تاسیس بود،باهمه ضعف و بی سازمانی،به دلیل سابقه مبارزاتی سالهای گذشته برای مردم شناخته شده بود و اهداف روشنی برای خودمختاری داشت.مردم کردستان در آن زمان به آسانی شعارها را می پذیرفتند و عموماً متوجه آن می شدند ولی حزبی که فقط عنوان حزب را داشته باشد و بدون سازماندهی نیرومند وارد جنگ بشود،کار عبث و بیهوده ای کرده است.حزب دمکرات می بایست قبل از جنگ سه ماهه مسیر سیاسی را انتخاب میکرد تا در این مرحله به یک نیروی سیاسی کارآمد تبدیل شود ولی هرکاری که انجام داد بدون برنامه و بدون روش علمی بود،فقط با کمک گرفتن از شیوه جنگ عشیرتی وارد میدان جنگ مسلحانه شد،که سرنوشت آن امروزه روشن است.

حزب دمکرات به دلیل نداشتن فرصت و عدم توجه به مبارزه سیاسی و تشکیلاتی،با بی ایمانی به این نوع مبارزه نتوانست روشنفکران باسواد را به سوی خود جلب نماید و در آنها ایمان و اعتماد ایجاد کند.اگرالان نیز به شکل و قالب حزب نگاه کند می بیند،حزب به غیراز روستائیان مسلح،نتوانسته روشنفکران انقلابی آگاه سیاسی را جذب نماید و این نیرو نمی تواند موجب موجودیت یک حزب سیاسی مثل حزب دمکرات که ادعای رهبری جنبش خلق کورد را می نماید،بشود.

بدین طریق،وقتی مرکزیت حزب دمکرات دربغداد بود،رهبری حزب رابطه صمیمانه ای با رژیم بعث عراق داشت و با کمک مالی حزب بعث اداره می شد ولی بدون اجازه رژیم عراق نمی توانست فعالیت کند.به هنگام بازگشت رفقای حزبی به کردستان ایران در جریان انقلاب سال1357،رهبری حزب رابطه گذشته خود را از دست داد ولی هرگز رابطه خود را قطع نکرد و این بار حزب باتوجه به بعضی از منافع گروهی رفقا،به طور محرمانه با رژیم بعث تماس می گرفت.زمانی که ارتش مهاباد را اشغال کرد،براساس تصمیمی که قبلاً به آن اشاره کردم،قراربود لیست مفصلی به عراق داده شود و فقط برای یکبار از عراق کمک گرفته شود و بس،ولی بعدها معلوم شد این رابطه محرمانه به طور مداوم وجود داشته و زمانیکه جنگ شدیدتر شد،معلوم شد قاسملو قرار بین من و خودش را زیر پا گذاشته است.

همه میدانیم که جنبش مسلحانه نیاز به پشتیبانی امین دارد ولی در رابطه بین حزب و دولت پشتیبان،باید شخصیت و استقلال جنبش حفظ شود و قدرت انقلاب به دست دولت پشتیبان نیفتد و باید جنبش روی پای خودش بایستد و به کمک مردم خودش متکی باشد و خودش را به دولت بیگانه وابسته نکند،مخصوصاً اگر آن دولت،دشمن قدیمی و تاریخی آن ملت باشد.دوستی و نزدیکی با دولت پشتیبان نباید از از مرز متعارف فراتر رود وجنبش چماقی در دست رژیم پشتیبان گردد،این دولت هر دولتی می خواهد باشد فرقی نمی کند.قیام های کورد تاکنون متاسفانه خودشان را از این خطر حفظ نکرده اند و سرانجام ضربه دولتهای پشتیبان را خورده اند و همه خون های ریخته شده به هدر رفته است.

دکتر قاسملو براساس راهنمایی مام جلال و ابوجمیل که قبلاً به آن اشاره کردم لیست بلند بالایی آماده کرد و برای رژیم بعث فرستاد،ایت لیست تنها شامل اسلحه و مهمات نمیشد،بلکه پول و سوخت ماشین را نیز در بر میگرفت،ولی رژیم بغداد شاید حدود یک صدم خواسته ها را تامین کرد...

در رابطه بادرخواست این وسایل،دفتر سیاسی حزب تصمیم گرفت یک گروه از جوانان باسواد را به عراق اعزام کند که آموزش اسلحه سنگین و نیمه سنگین ببینند.مدت کوتاهی پس از آن،من به قلعه دیزه رفتم و با دوستان دیدار کردم،آنها گفتن:"حدود یک ماه است ما را در یک طویله انداخته اند و گاه گاه یک گروهبان عراقی می آید و روش کار با کلاشینکف را آموزش میدهد."آنها گفتند:"بعثی ها به ما بی احترامی کرده و مثل یک زندانی با ما رفتار می کنند."من هم به آنها گفتم این روش را قبول نکنید و به "آسیاب پشت شکاو"برگردید.وقتی برگشتند در پاسخ انتقاد قاسملو که گفت چرا برگشته اید،واقعیت مسئله را تعریف کردند.



+ نوشته شده در 26 / 2 / 1391برچسب:, ساعت توسط دابراو |

رامبود لطف پوری از بحرانهای داخلی حدک سخن میگوید!

دراینجا توجه خوانندگان عزیز را به مصاحبه خواندنی رامبود درمورد گروه هه لویست جلب می نمائیم که نکاتی جالب را از مشکلات و بحرانهای داخلی حدک را به همه نشان میدهد.دراینجا مدیریت این وبلاگ به لطف پوری بخاطر افشای برخی واقعیات لادرها تشکر می نماید وامیدواراست کماکان این رویه را ادامه دهد

"ناره‌زایه‌تییه‌کانی نێو حدک زۆر زیاترن له‌وه‌ی که‌ ته‌نیا له‌ گرووپی هه‌ڵوێستدا کورت بکرێنه‌وه‌"
 

گرووپی هه‌ڵوێست به‌رهه‌می چیه‌ و به‌ پێی چ زه‌روره‌تێک پێکهاتوه‌؟
لوتفپوری: وه‌ک له‌ ناوه‌که‌یرا دیاره‌ گرووپی هه‌ڵوێست به‌رهه‌می هه‌ڵوێست گرتنی کۆمه‌ڵێک له‌ کادر و پێشمه‌رگه‌ و ئه‌ندامانی حیزبه‌ له‌ به‌رامبه‌ر ئه‌و بارودۆخه‌ ناله‌باره‌ی که‌ به‌ دوای دابڕانه‌وه‌ حیزبی ئێمه‌ی تێکه‌وتوه‌. به‌رهه‌می ناره‌زایه‌تییه‌ له‌ به‌رامبه‌ر ئه‌و به‌ڵێن شکێنییانه‌ی رێبه‌رانی دیار و نادیاری حیزب. به‌ڵێنی نوێگه‌رایی، نه‌ته‌وه‌یی بوون، نه‌هێشتنی ناوچه‌گه‌ری و باندبازی ، شایسته‌سالاری،دیسانترالیزه‌ کردنی حیزب ، گرینگی دان به‌ لاوان و ژنان و زۆر به‌ڵێنییتر که‌ هه‌موو بوون به‌ بڵقی سه‌ر ئاو و له‌ بیر کران. 6 سال ماوه‌یه‌کی که‌م نیه‌ بۆ ئه‌وه‌ی راستی و دروستیی دروشم و به‌ڵێنه‌کان بسه‌لمێنێ.. ده‌بوو کۆنگره‌ی 15 باشتر بین له‌ کۆنگره‌ی 14 به‌لام له‌ راستیدا کۆنگره‌ی 15 زیاتر له‌ کۆبوونه‌وه‌یه‌کی حیزبی ده‌چوو تا کۆنگره‌. له‌ کۆنگره‌ی15 دا ده‌فته‌ری سیاسیی کۆنگره‌ی 14 و رێبه‌رایه‌تیی سه‌ره‌کی به‌ڵام نادیاری حیزب ، حیزبیان بۆ دواوه‌ گه‌رانده‌وه‌، له‌ راستیدا به‌ هه‌ردووکیانه‌وه‌ کوده‌تایه‌کیان له‌ دژی نوێخوازی، چاکسازی و چالاکسازی کرد و له‌ ده‌سته‌به‌ندییه‌کی ناوچه‌گه‌رایانه‌دا تۆماری هیوای نوێبوونه‌وه‌ و گۆڕانکارییان هه‌ڵپێچا. به‌ڵام بۆ ئه‌وه‌ی که‌ به‌ پێی چ پێویستییه‌ک پێکهات ، ده‌بێ بڵێم پێویست بوو ئاوڕێک له‌و 6 ساڵه‌ بده‌ینه‌وه‌ بزانین ئه‌و تێچووه‌ی که‌ هه‌م ئێمه‌ و هه‌م تێکرای نه‌ته‌وه‌که‌مان له‌ پێناو ئه‌م دابرانه‌دا داویه‌تی چه‌نده‌ی ده‌سکه‌وت بووه‌ و ئایا سه‌رکه‌وتوو بووه‌ یا نه‌. به‌ له‌به‌رچاوگرتنی ئه‌وه‌ی که‌ گۆڕانکارییه‌کی پۆزه‌تیڤی ئه‌وتۆ به‌دی ناکرێ و خراپتر بووین به‌ڵام باشتر نه‌بووین و دابران بۆته‌ به‌ڵایه‌ک و داوێنی جوولانه‌وه‌ی نه‌ته‌وه‌که‌مانی گرتوه‌، سه‌رکه‌وتوو نه‌بووه‌ و ئیتر هیچ پاساوێک بۆ ره‌وایی به‌خشین به‌م جیابوونه‌وه‌ نه‌ماوه‌. هیچ پاساوێک بۆ بوونی 2 حیزبی دیمۆکرات نیه‌ . ئه‌م جیا بوونه‌وه‌ هێزی گه‌له‌که‌مانی پارچه‌ کردوه‌ ، 2به‌ره‌کی درووست بووه‌ ، به‌ره‌ پێک نایه‌ت، دوژمن باشترین هه‌لی ده‌ست که‌وتووه‌ . به‌ کورتی ئه‌و ئاوه‌ی دابران به‌ ئاشی دوژمنیدا کرد ده‌بێ له‌ سه‌چاوه‌وه‌ وشکی که‌ین ، ئه‌وه‌ش ته‌نیا به‌ یه‌کبوونه‌وه‌ ده‌کرێ .
رێبه‌رایه‌تیی حدک به‌رده‌وام باسی یه‌کگرتنه‌وه‌ی کردوه‌ ، ئێوه‌ پێتان وایه‌ له‌وه‌ زیاترتان وتوه‌؟جیاوازی قسه‌که‌ی ئێوه‌ له‌گه‌ل ئه‌وان چیه‌؟
لوتفپوری: راست ده‌که‌ی به‌رده‌وام وایان وتوه‌، هه‌ر رۆژی دوای جیابوونه‌وه‌که‌ ئه‌م درووشمه‌یان هه‌ڵگرت. ئه‌مه‌ یانێ چی ؟ تۆ ئه‌گه‌ر هێنده‌ په‌رۆشی یه‌کیه‌تی و یه‌کریزیی ، بۆ پارچه‌ت کرد؟ ئه‌مه‌ سیاسه‌ت کردنه‌ و له‌ سنووری دروشمێکی تاکتیکی تێناپه‌ڕێ.ده‌نا ئه‌گه‌ر راست ده‌که‌ن با چۆن ئازایانه‌!! پارچه‌یان کرد با ئێستاش ئازایانه‌ و به‌ هه‌ست کردن به‌ به‌رپرسایه‌تییه‌وه‌ یه‌کی بخه‌نه‌وه‌ و واز له‌ من من و تۆ تۆیی بێنن.
یانێ تێکه‌ڵ بنه‌وه‌، هه‌ر ئه‌وه‌ی که‌ کاک مسته‌فا هیجری داوای ده‌کات؟
لوتفپوری: هیچ کێشه‌ نیه‌ با تێکه‌ڵ بنه‌وه‌، چیان لێ که‌م ده‌بێته‌وه‌ خۆ به‌وه‌ گه‌وره‌تر ده‌بن و دلسۆز بوونیان بۆ نه‌ته‌وه‌که‌یان ده‌سه‌لمێنن . "گامساخۆردیا" رێبه‌ری ئۆپۆزیسیۆنی گۆرجێستان له‌ پێناو یه‌کیه‌تیی نه‌ته‌وه‌که‌یدا خۆی کوشت و وازی له‌ رکه‌به‌ری هێنا. ئه‌ی چ ده‌بێ رێبه‌رانی حیزبیش له‌ پێناو به‌رژه‌وه‌ندیی نه‌ته‌وه‌که‌یاندا تێکه‌ڵ بنه‌وه‌ و ماڵی حیزب یه‌ک بخه‌نه‌وه.ئێستا که‌ کاک مسته‌فا ده‌ڵێ به‌ ئاماده‌ بوونی لایه‌نی سێهه‌م پێکه‌وه‌ کۆنگره‌ بگرین، ده‌بێ ئه‌م هه‌له‌ بقۆزرێته‌وه‌. حدک به‌ هۆی ئه‌و گۆڕانکارییانه‌وه‌ که‌ به‌ڵێنیی دابوون ره‌وایی به‌ ده‌ست هێنا بوو ده‌نا دوو دیمۆکراتی وه‌ک یه‌ک چ پاساوێکی هه‌یه‌. ئێستا که‌ ئه‌و گۆرانکارییانه‌ ناکرێن ئیتر هیچ پاساوێک بۆ به‌ جیا تێکۆشان نه‌ماوه‌. ئه‌گه‌ر به‌ راستی حدک پرۆژه‌یه‌ک بۆ گۆرانکاری و ئاکتیڤ بوونه‌وه‌ بوو ، ئه‌وا به‌ ئامانج نه‌گه‌یشتوه‌ و ده‌بێ بیکاته‌وه‌ به‌ یه‌ک. ده‌نا ئه‌گه‌ر ئه‌م پرۆژه‌ و درووشمانه‌ ته‌نیا رووکه‌شێک بۆ مه‌به‌سته‌ سه‌ره‌کییه‌کان واته‌ ده‌سه‌ڵاتخوازی و کورسی بووه‌ ، که‌ پێده‌چێت وا بووبێت ، ئه‌وا کرده‌وه‌یه‌کی زۆر خراپ بووه‌ که‌ مێژوو به‌ باشی باسی ناکات. چوونکه‌ مافی ئه‌وه‌یان نیه‌ حیزب و ئه‌ندامه‌کانی و هیوای نه‌ته‌وه‌یه‌ک له‌ به‌ر به‌رژه‌وه‌ندیی تاکه‌که‌سیی خۆیان پارچه‌ بکه‌ن. پێویسته‌ به‌ زووترین کات هه‌ڵه‌که‌یان قه‌ره‌بوو بکه‌نه‌وه‌.
ئێوه‌ یه‌کێک له‌ داواکارییه‌کانتان گرتنی کۆنگره‌ی نائاساییه‌ ، به‌ پێی به‌رنامه‌ و پێره‌وی حیزبه‌که‌تان پێت وایه‌ ئه‌وه‌ داواکارییه‌کی گونجاو بێت؟
لوتفپوری: خۆ ئه‌مه‌ ته‌نیا داواکاریی ئێمه‌ نیه‌ ، خودی کاک خالید عه‌زیزی چه‌ندین جار باسی ئه‌وه‌ی کردوه‌ که‌ ده‌بێ هه‌لومه‌رجێک بره‌خسێ بۆ گرتنی کۆنگره‌ی نائاسایی، ئینجا به‌رنامه‌ و پيره‌و ده‌ڵێ کاتێک که‌ حیزب توشی کێشه‌یه‌کی وا ببێت که‌ کۆمیته‌ ناوه‌ندی نه‌توانێ چاره‌سی بکات ئه‌وا کۆنگ‌ره‌ی نائاسایی ده‌گیردرێت ، ئه‌ویش به‌ پێی میکانیزمی خۆی. حیزبی ئێمه‌ ماوه‌یه‌که‌ نه‌ک هه‌ر تووشی کێشه‌ به‌ڵکوو تووشی قه‌یران هاتوه‌.
قه‌یرانی چی؟ ده‌کرێ روونی بکه‌یه‌وه‌؟
لوتفپوری: ئه‌گه‌ر به‌ وردی چاو له‌ پێکهاته‌ی حدک بکه‌ی ده‌بینی سه‌رله‌به‌ری تووشی قه‌یرانه‌، قه‌یران چیه‌؟ قه‌یران ته‌عبیر له‌ هه‌لومه‌رجێکی ناوازه‌ و نائاسایی ده‌کات، هه‌لومه‌رجێک وه‌ک ناڕێک و پێکی و بێ نه‌زمی، له‌ ره‌وایی که‌وتن وپێشێل بوونی به‌ها و نۆرمه‌کانی نێو ریکخراو ، سه‌رهه‌ڵدانی دۆخی ناسه‌قامگیری و کێشه‌ و ململانێ و رکه‌به‌رایه‌تیی نێوخۆیی. ئه‌مه‌ پێناسه‌یه‌کی گشتییه‌ و ئه‌م دۆخه‌ به‌ ئاشکرا به‌ سیمای حیزبه‌وه‌ دیاره‌. ئه‌م قه‌یرانه‌ له‌ مێژه‌ هه‌یه‌ به‌ڵام له‌ کۆنگره‌ی 15دا به‌ لووتکه‌ گه‌یشت. ئه‌م حیزبه‌ له‌ چه‌ندین ره‌هه‌نده‌وه‌ تووشی قه‌یران هاتوه‌ که‌ هه‌رکام چه‌ن لایه‌ن له‌ خۆ ده‌گرێ ، 1: قه‌یرانی ئاماده‌ بوون(حزوور) و چالاکی، که‌ بواره‌کانی نیزا‌می ، راگه‌یاندن و دیپلۆماسی ده‌گرێته‌وه‌، له‌ هه‌ر 3 بواره‌که‌دا حیزبی ئێمه‌ یا هه‌ر ئاماده‌ نیه‌ یا هێنده‌ لاوازه‌ که‌ به‌ زه‌ره‌ریشی ته‌واو بووه‌. 2:قه‌یرانی شوناس که‌ له‌ لایه‌ک به‌رهه‌می پارادۆکسه‌ له‌ نێوان شوناسی شۆرشگێر بوون و په‌نابه‌ربووندا و له‌ لایه‌کیتریشه‌وه‌ به‌رهه‌می پارادۆکسه‌ له‌ نێوان شوناسی کورد بوون یا ئێرانی بووندا، هه‌روه‌ها پارادۆکس له‌ نێوان شوناسی مۆدێڕنی نه‌ته‌وه‌یی و شوناسی نه‌ریتیی ناوچه‌یی. 3: قه‌یرانی ئۆتوریته‌ و ره‌وایی 4: قه‌یرانی پێکهاته‌ و سترۆکتۆر، ‌که‌ به‌رهه‌می پارادۆکسه‌ له‌ نێوان سانترالیزمی ویشک و ره‌قی حیزب و جیهانی کراوه‌ی ئه‌م سه‌رده‌مه‌ 5: قه‌یرانی رێبه‌ری واته‌ نه‌بوونی رێبه‌رییه‌کی ستراتێژیست و کارامه‌ . ئه‌مانه‌ هه‌موو ده‌مێکه‌ ئه‌م حیزبه‌یان تووشی نه‌خۆشی کردوه‌ ، ئه‌وه‌ش که‌ له‌ کۆنگره‌ی 15 دیتمان به‌رهه‌م و ده‌رئه‌نجامی ئه‌م قه‌یرانانه‌ بوو ، خۆخۆری له‌ به‌ر ناچالاکی و نائاماده‌یی ، ناوچه‌گه‌رایی له‌ به‌ر لاوازیی گیانی نه‌ته‌وه‌یی و شۆرشگێریی، سانترالیزم و پاوانخوازیی زه‌قی ده‌فته‌ری سیاسی و ... کولتوورێکی نه‌خۆش و میکانیزمی سه‌قه‌تی به‌رهه‌م هێنا که‌ ئه‌و ئاکامه‌ کاره‌ساتباره‌ی خولقاند. گیانی ناوچه‌گه‌رایی وای کرد که‌ رێبه‌رییه‌کی ته‌واو ناوچه‌یی هه‌لبژێردرا، پاوانخوازیی ده‌فته‌ر سیاسی تا ئه‌و ئاسته‌ په‌ره‌ی ئه‌ستاند که‌ راسته‌وخۆ ده‌سته‌به‌ندییه‌کی ناپیرۆزیان رێکخست و ئه‌م رۆژه‌یان خولقاند. ئێستا ئه‌م قه‌یرانه‌ گه‌یشتوه‌ته‌ لوتکه‌ و به‌ شێوه‌یه‌کی جیدی حیزبی خستۆته‌ مه‌ترسییه‌وه‌. بۆ ئاگاداریت ناره‌زایه‌تییه‌کانی نێو حدک زۆر زیاترن له‌وه‌ی که‌ ته‌نیا له‌ گرووپی هه‌ڵوێستدا کورت بکرێنه‌وه‌. ئه‌و حیزبه‌ له‌ نێو خۆیدا خه‌ریکه‌ ده‌کوڵێ، به‌م دۆخه‌وه‌ به‌ سڵامه‌تی ناگاته‌ کۆنگره‌ی 16، گرتنی کۆنگره‌ی نائاسایی رێگه‌ چاره‌یه‌کی ئۆڕژانسییه.
پێت وا نیه‌ حدکاش هه‌ر ئه‌م کێشانه‌ی تێدایه‌؟ به‌ یه‌کگرتنه‌وه‌ ئه‌م کێشانه‌ چاره‌سه‌ر ده‌بن؟
لوتفپوری: وایه‌ ئه‌م کێشانه‌ تایبه‌ت به‌ حدک نین و حدکا و هه‌موو حیزبه‌کانی رۆژهه‌ڵاتی کوردستان که‌م و زۆر به‌م کێشانه‌وه‌ ده‌سته‌وئێخه‌ن. به‌ڵام کێشه‌که‌ له‌وه‌دایه‌ کاتی جیابوونه‌وه‌ ئێمه‌ ووتمان بۆیه‌ جیا ده‌بینه‌وه‌ که‌ ئه‌م کێشانه‌ چاره‌سه‌ر که‌ین، براده‌ران ده‌یانوت لایه‌نی زۆرینه‌یه‌ که‌ رێگره‌ له‌ به‌رده‌م چاره‌سه‌ریی ئه‌م کێشانه‌دا. هه‌ر له‌ جێدا پاساوی دابڕانه‌که‌ چاکسازی و نه‌هێشتنی ئه‌م کێشانه‌ بوو. ده‌ی ئه‌وه‌ نزیک به‌ 6 ساڵ له‌و دابڕانه‌ تێپه‌ریوه‌، کوا؟ کام چاکسازی کرا؟ کام له‌و قه‌یرانانه‌ چاره‌سه‌ر بوون.قه‌یرانه‌کانیان قووڵتر کرده‌وه‌ به‌ڵام چاره‌سه‌ریان نه‌کردن.که‌وابوو بۆ حیزبیان کرد به‌ دوو ؟ خۆ چاکسازییه‌کانیان نه‌کرد. بۆیه‌ ده‌ڵێم ئه‌گه‌ر گۆرانکاری ناکرێ با لانیکه‌م حیزبه‌که‌ بکرێته‌وه‌ به‌ یه‌ک و به‌م دووبه‌ره‌کییه‌ قه‌یرانه‌که‌ قووڵتر نه‌که‌ن.
بۆ ده‌ڵه‌ی حیزبیان کرد به‌ دوو و چاکسازییان نه‌کرد؟ مه‌گه‌ر تۆشیان له‌ گه‌ڵ نه‌بووی؟ جه‌نابت ئه‌ندامی رێبه‌ری بووی.
لوتفپوری: نه‌ له‌ پارچه‌ کردنی حیزبدا له‌ گه‌ڵیان نه‌بووم . ئه‌و ده‌م من و هه‌ندێک له‌ هاورێیان گرووپێکمان بۆ چاکسازی پێکهێنابوو به‌ ناوی ره‌وتی ریفۆرم و دژی جیا بوونه‌وه‌ بووین و ته‌نانه‌ت هه‌وڵی زۆریشمان دا که‌ ئه‌وه‌ روو نه‌دات، پرۆژه‌ و میکانیزمیشمان بۆ ئه‌وه‌ هه‌بوو. به‌ڵام به‌ داخه‌وه‌ براده‌ران پێشتر بریاری خۆیان دابوو و ئێمه‌ نه‌مانتوانی پێشیان پێ بگرین. پاش ئه‌وه‌ی که‌ ئێمه‌ به‌ره‌ورووی واقیعه‌که‌ بووینه‌وه‌ ناچار بووین بڕیاری خۆمان بده‌ین و رێگایه‌ک هه‌ڵبژێرین. به‌ باوه‌ره‌وه‌ ده‌ڵێم که‌ دوای دابڕانیش ئێمه‌ وه‌ک ره‌وتی ریفۆرم زۆر چالاکانه‌ هه‌وڵی چه‌سپاندنی گۆرانکارییه‌کانمان دا، تێچووی زۆریشمان بۆ دا . به‌ هه‌موو شێوه‌یه‌ک رێبه‌رایه‌تیی حدک به‌ردی خسته‌ سه‌ر رێگامان و له‌ هه‌موو میکانیزمێک بۆ هه‌لوه‌شاندنه‌وه‌ی ره‌وتی ریفۆرم که‌ڵکی وه‌رگرت‌ . له‌ کۆنگره‌ی 14ه‌شدا که‌ من بووم به‌ ئه‌ندامی کۆمیته‌ی ناوه‌ندی هه‌وڵه‌کانمان هه‌ر به‌رده‌وام بوو، به‌ڵام نایشارمه‌وه‌ که‌ ئه‌وه‌نده‌یان کێشه‌ بۆ دروست کردبووین که‌ زۆر لاواز بووبووین. ته‌نیا که‌سێکی ره‌وتی ریفۆرم که‌ له‌ رێبه‌ریدا بوو من بووم ، هه‌موو ئه‌ندامانی رێبه‌ریش شاهیدن که‌ چه‌نده‌ پێداگریم له‌ سه‌ر چاکسازی و ریفۆرم کرد و ته‌نانه‌ت له‌و ململانێیه‌شدا خۆم خوێنتاڵ کردبوو، چونکه‌ من له‌ به‌ر گۆڕانکاری وه‌دوای ئه‌م لایه‌نه‌ که‌وتبووم نه‌ک بۆ بوون به‌ کۆمیته‌ی ناوه‌ندی . سکرتێری حیزب به‌ منی ووت من تۆم بۆ ده‌فته‌ر سیاسی دانابوو به‌ڵام تۆ سه‌ربزێویت کرد . به‌ کورتی گوێ له‌ مشت نه‌بووم و قه‌ت له‌ گه‌ڵ ئه‌و شێوه‌ رێبه‌ری کردنه‌ نه‌بووم. له‌ پلینۆمه‌کانی کۆمیته‌ی ناوه‌دی و ته‌نانه‌ت له‌ کۆبوونه‌وه‌ گشتییه‌کاندا زۆر جار ده‌نگم هه‌ڵبڕی و که‌م و کۆڕییه‌کانم وه‌ بیر هاورێیان هێنایه‌وه‌ و گه‌نده‌ڵییه‌کانم ئاشکرا کرد، ئه‌مه‌ش به‌دڵێ ئه‌و که‌سانه‌ نه‌بوو که‌ حیزبیان بۆ مه‌به‌ستێکیتر پارچه‌ کردبوو. هه‌ر بۆیه‌ش بوو له‌ کۆنگره‌ی 15دا به‌و ده‌سته‌به‌ندییه‌ نهێنییه‌ شه‌رمهێنه‌ره‌وه‌ ده‌فته‌ری سیاسی سزای دام و وه‌لایاننام ، یا باشتر وایه‌ بڵێم تۆڵه‌یان لێ کردمه‌وه‌.‌
باسی قه‌یرانی شوناست کرد و ئاماژه‌ت به‌ پارادۆکسی نێوان شوناسی کورد بوون و ئێرانی بوون کرد. ئه‌م کێشه‌یه‌ له‌ زۆربه‌ی هێزه‌ سیاسییه‌کانی کوردستاندا ده‌بینرێ. ئێوه‌ وه‌ک گرووپی هه‌ڵوێست پێتان وایه‌ چۆن چاره‌سه‌ر ده‌بێ؟
لوتفپوری: وڵامی ئه‌م پرسیاره‌ زۆر هه‌ڵده‌گرێ، به‌ڵام ئه‌گه‌ر به‌ کورتی باسی بکه‌م ده‌بێ بڵێم یه‌کێک له‌ سه‌ره‌کیترین کێشه‌کانی‌ هێزه‌ سیاسییه‌کانی رۆژهه‌ڵاتی کوردستان لاوازیی گوتاری نه‌ته‌وه‌یی و ناروونیی ستراتێژیی نه‌ته‌وه‌ییه‌. حیزبه‌ کوردییه‌کان تووشی دوالیزمێکی کوشنده‌ هاتوون، له‌ لایه‌ک باس له‌ مافی نه‌ته‌وه‌یه‌ک ده‌که‌ن که‌ له‌ دیاری کردنی چاره‌نووسی خۆی بێبه‌ش کراوه‌ و ده‌بێ وه‌ک شوناسێکی جیاواز به‌ فه‌رمی بناسرێت ، له‌ لایه‌کیتریش باسی ئێرانی بوونی خۆیان ده‌که‌ن. ئه‌مه‌ سه‌رله‌ نه‌ته‌وه‌که‌مان ده‌شێوێنێ، تاکی کورد له‌ لایه‌ک خۆی به‌ خاوه‌نی شوناسێک ده‌زانێ که‌ له‌ نێوان چه‌ند وڵاتدا دابه‌ش کراوه‌، به‌م پێیه‌ کوردی ژێر ده‌سه‌ڵاتی ئێران خۆی له‌ گه‌ڵ کوردی ژێر ده‌سه‌ڵاتی تورکیه‌، عێراق یا سووریه‌ به‌ هاو خه‌م و هاو چاره‌نووس ده‌زانێ، له‌ لایه‌کیتریشه‌وه‌ ده‌بێ خۆی له‌ شوناسێکیتردا پێناسه‌ بکات، هه‌ر ئه‌و که‌سانه‌ی که‌ خاوه‌نی یه‌ک شوناسی نه‌ته‌وه‌یی کوردین ، ده‌بێ له‌ وڵاتێک ئێرانی بن و له‌ وڵاتێکیتر عێراقی یا سووری یا تورکی. ئه‌مه‌ تاکی کورد توشی بێشوناسی ده‌کات. بروا بکه‌ داگیر کردنی خاک زۆر کێشه‌ نیه‌ ، چونکه‌ ئه‌و خاک و نیشتمانه‌ هه‌ر ده‌مێنێته‌وه‌ و رۆژێک له‌ رۆژان ئه‌گه‌ری رزگار بوونی هه‌یه‌، مه‌ترسیدارترین جۆری داگیر کردن داگیر کردنی مێشک و هزری مرۆڤه‌کانه‌. ئه‌من ئه‌گه‌ر بروام به‌ ئێرانی بوونی خۆم هێنا واته‌ دانم به‌ داگیرکردنی کوردستانه‌که‌شمدا ناوه‌ و ره‌وایم به‌و داگیرکارییه‌ داوه‌. ره‌نگه‌ به‌ هۆی واقیعی سیاسییه‌وه‌ ئه‌من ناچار بم له‌ چوارچێوه‌ی سنووری ئێراندا خه‌بات بکه‌م یا به‌ جۆرێک له‌ جۆره‌کان چاره‌نووسم به‌ چاره‌نووسی که‌سێکی فارس یا تورک یا عه‌ره‌به‌وه‌ گرێدرابێت. به‌ڵام له‌ بیر و باوه‌ر و په‌روه‌رده‌دا ده‌بێ کورد بوون و کوردستانی بوون جێگیر بکه‌ین و په‌ره‌ی پێبده‌ین. خۆی له‌ روانگه‌ی گه‌شه‌ی سیاسییه‌وه‌ یه‌کێک له‌ مه‌رجه‌ سه‌ره‌کییه‌کانی گووران و پێشکه‌وتنی هه‌ر نه‌ته‌وه‌یه‌ک پێکهێنانی ده‌وڵه‌ت و گه‌یشتن به‌ کیانێکی سه‌ربه‌خۆیه. کورد له‌ چوارچێوه‌ی ئه‌و 4 وڵاته‌دا قه‌ت ناتوانێ به‌ گووران بگات‌ و شوناسی خۆی بسه‌لمێنێت، چوونکه‌ له‌ باری نێونه‌ته‌وه‌ییه‌وه‌ هه‌ر ده‌بێ ئێرانی، عێراقی ، تورکیه‌یی یا سووری بێت و وه‌ک کورد پێناسه‌ ناکرێت. بۆیه‌ پێویسته‌ وێرای له‌به‌رچاوگرتنی واقیعی سیاسی ،وه‌ک ئامانجی دوارۆژ له‌ هه‌وڵی پێکهێنانی ده‌وڵه‌تێکی کوردی و کوردستانێکی سه‌ربه‌خۆدا بین.
ئه‌گه‌ر رێبه‌رایه‌تیی حدک وڵامی داواکارییه‌کانتان نه‌داته‌وه‌ جیا ده‌بنه‌وه‌؟ ئه‌گه‌ر جیا ببنه‌وه‌ له‌ گه‌ڵ حدکا ده‌که‌ون یا حیزبێکیتر داده‌مه‌زرێنن؟
لوتفپوری: ئێمه‌ قه‌تمان بیر له‌و ئاڵته‌رناتیڤه‌ نه‌کردۆته‌وه‌ و هیوادارین شتی واشمان به‌ سه‌ردا نه‌سه‌پێنن. ئێمه‌ کار بۆ یه‌کخستنه‌وه‌ی ریزه‌کانی حیزب ده‌که‌ین نه‌ک پارچه‌کردنی زیاتری. به‌ بڕوای ئێمه‌ پارچه‌ کردنه‌کان مۆدێلگه‌لێکی شکست خواردوون و بۆیه‌ش پێمان وایه‌ حدک ده‌بێ به‌ زووترین کات له‌ گه‌ڵ حدکا یه‌ک بخرێته‌وه‌
ده‌فته‌ری سیاسیی حدک له‌ وڵامی راگه‌یه‌ندراوی گرووپی هه‌ڵوێستدا ئه‌تۆی له‌ ئه‌ندامه‌تیی حیزب هه‌ڵپه‌ساردوه‌، چیت هه‌یه‌ له‌ سه‌ر ئه‌و بڕیاره‌ باسی بکه‌ی؟
لوتفپوری: ئه‌وه‌ رووی راسته‌قینه‌ی سه‌رکردایه‌تیی ئێمه‌یه‌ که‌ پاش 6 سال له‌ ژێر ده‌مامکه‌کانیانه‌وه‌ وه‌ده‌رکه‌وتوه ، بۆیه‌ ده‌ڵێم هیچ نه‌گۆراوه‌.‌به‌م چه‌شنه‌ رێز له‌ بیر و رای جیاواز ده‌گرن. ئه‌مه‌ له‌ خۆیدا هه‌ڕه‌شه‌یه‌که‌ له‌ جیابیرانیتریش. هه‌ر ئه‌وه‌نده‌ ده‌ڵێم سه‌رده‌می ئه‌و جۆره‌ پاکتاوانه‌ نه‌ماوه‌. ئه‌وه‌ بڕیارێکی ته‌واو ناره‌وایه‌ که‌ له‌ لای من هیچ ئیعتیبارێکی نیه‌. ئه‌من ئه‌وه‌ به‌ بڕیارێکی هه‌ڵنه‌سه‌نگێندراوی ده‌فته‌ری سیاسی ده‌زانم که‌ له‌ تووڕه‌ییدا داویانه‌.هیوادارم ئه‌گه‌ر هێور بوونه‌وه‌ به‌ هه‌ڵه‌که‌یاندا بچنه‌وه‌.



+ نوشته شده در 24 / 2 / 1391برچسب:, ساعت توسط دابراو |

سلسله مباحث"قاسملو به روایت تاریخ معاصر"3

قسمت سوم:

الف‌ ـ ادوار تاریخ‌ حزب‌ توده‌ ـ دوران‌ فرار از ایران‌:  در كردستان‌ گروهی‌ كه‌ قاسملو، غنی‌ بلوریان‌، عزیز یوسفی‌، سیمان‌ یعنی ‌ملا آواره‌ و... جز نمایندگان‌ حزب‌ دمكرات‌ كردستان‌ معرفی‌ می‌شوند، سرنوشت‌ گوناگونی‌ داشتند... در حالی‌ كه‌ قاسملو از پلكان‌ خیانت‌ عروج‌ كرد و به‌ یكی‌ از شناخته‌ترین‌ دشمنان‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ مبدل‌ شد، كسی‌ مانند سلیمان‌ معینی‌ فدای‌ سازش‌ ملامصطفی‌ بارزانی‌ با شاه‌ شد وبه‌ دست‌ عمال‌ ملا مقتول‌ شدند. راه‌ ماركسیسم‌ ـ خواه‌ و از شوروی‌ و خواه‌ طراز چینی‌ ـ چاره‌ كار نبود وآزمایش‌ با آن‌ دائماً به‌ بن‌بست‌ رسید. گویا تجربه‌ كیانوی‌ها، قاسملوها، ملكی‌ها، كه‌ هر كدام‌ این‌ راه‌ ضدمردمی‌ را پیمودند و با شكست‌ مواجه‌شدند، بس‌ نبود.
ب‌ ـ شوروی‌ و ایران‌: به‌ هنگام‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ شوروی‌ با نگرانی‌ در انتظار نتیجه‌ بود. درجریان‌ كنگره‌ نوبتی‌ حزب‌ كمونیست‌ شوروی‌، برژنف‌ در گزارش‌ خود ازانقلاب‌ ایران‌ یاد كرد و از اسلام‌ سخن‌ گفت‌ و آن‌ را به‌ دو جریان‌ مستقیم‌ تقسیم‌ كرد، كه‌ یكی‌ در خدمت‌ مقاصد ارتجاعی‌ و امپریالیستی‌ است‌ و دیگری‌ در خدمت‌ مردم‌ و ابراز امید داری‌ كرد كه‌ اسلام‌ در ایران‌ درخدمت‌ مردم‌ باشد. البته‌ این‌ اظهار نظر نشانه‌ احتیاط‌ شوروی‌، به‌ اصطلاح ‌ملاحظه‌ و مراعات‌ همسایگی‌ و نبستن‌ درهاست‌. ولی‌ در عمل‌ شوروی‌، رفتار دیگری‌ در پیش‌ گرفت‌ كه‌ با اظهارنظر برژنف‌ تفاوت‌ بسیاری‌ دارد.از اشتغال‌ نظامی‌ افغانستان‌ به‌ اتحاد شوروی‌ بی‌طرفی‌ بین‌ ایران‌ و عراق‌، بذل‌ و بخشش‌ اسلحه‌ از تانك‌ و موشك‌ و هواپیماهای‌ جنگ‌ به‌ عراق‌ تاحمایت‌ از گروه‌های‌ فتنه‌انگیز و تجزیه‌طلب‌ مانند: حزب‌ دمكرات‌ كردستان‌ (قاسملو)، رجوی‌ و... روابط‌ خصمانه‌ای‌ است‌ كه‌ در پیش‌ گرفته‌شده‌ است‌.
ج‌ ـ بخش‌ مجله‌: در مجله‌ مسایل‌ صلح‌ و سوسیالیسم‌ در كشور چكسلواكی‌، كه‌ حزب‌ توده‌در حمایت‌ تجربه‌ آن‌ نماینده‌ داشت‌، می‌گوید در پراگ‌ حوزه‌ مركب‌ ازافرادی‌ بسیار متنافرالطبع‌ و مختلف‌السلیقه‌ تشكیل‌ می‌شد كه‌ مركز زد وخورد دائمی‌ بود. قسمتی‌ از این‌ حوزه‌ به‌ تدریج‌ از حزب‌ دور شدند و به‌ایران‌ بازگشتند و یا در كشورهای‌ اروپای‌ غربی‌ سكونت‌ گزیدند. برخی‌ ازآن‌ها، پس‌ از انشعاب‌ دوم‌ قاسمی‌ ـ فروتن‌، بدون‌ ترك‌ پراگ‌، از شركت‌ درحوزه‌ دوری‌ جستند. برخی‌ از آن‌ها مانند قاسملو، به‌ حكمی‌ مشی‌دیگری‌ را در پیش‌ گرفتند كه‌ این‌ یكی‌ در مبداء، به‌ رأس‌ گروه‌ كردهای‌ایرانی‌ مهاجر به‌ رهبری‌ رسید.
د ـ وضع‌ توده‌ای‌ها در خارج‌: در بخش‌ غلام‌ یحیی‌ و دولت‌ در تبعید می‌گوید: غلام‌ در رخنه‌ وسیع‌ درسازمان‌ حزب‌ توده‌ بر دو سازمان‌ دیگر نیز دست‌ گذارد، یعنی‌ بر هیئت‌ تحریریه‌ رادیوی‌ پیك‌ ایران‌، واقع‌ در صوفیه‌ (بلغارستان‌) و رادیوی‌ ظاهراًمستقل‌ صدای‌ ملی‌ ایران‌، در پیك‌ ایران‌ به‌ ویژه‌ در دوران‌ ریاست‌ حمیدصفری‌، ابتكار در دست‌ غلام‌ بود. دو بخش‌ برای‌ پخش‌ به‌ زبان‌ آذربایجان‌كردی‌ تشكیل‌ شدند و مشغول‌ كار بودند. با آنكه‌ آذربایجان‌ شوروی‌ تحت‌نظر رحیم‌ قاضی‌ و علی‌ گلاویژ، سازمان‌ حزب‌ دمكرات‌ كردستان‌ نیزوجود داشت‌، این‌ سازمان‌ به‌ تفرقه‌ وابستگی‌ داشت‌. البته‌ در اثر مساعی ‌رهبری‌ حزب‌ توده‌، سازمان‌ جداگانه‌ای‌ برای‌ انتشار كردستان‌ ـ ارگان‌حزب‌ دمكرات‌، كردستان‌ ـ به‌ وجود آمد و تا مدتی‌ كه‌ قاسملو یك‌ عضوحزب‌ توده‌ مقیم‌ در پراگ‌ بود، كردستان‌ تحت‌نظر او و شركت‌ هیأت‌ تحریریه‌ ای‌ در كسب‌ از گلاویژ و قزلچی‌ منتشر می‌شد. ولی‌ بعدها كه‌مانند حساب‌ خودش‌ خود را از حزب‌ جدا كرد و در بغداد مستقر شد.كردستان‌ را با لطایف‌ الحیل‌ از چنگ‌ رهبری‌ حزب‌ توده‌ خارج‌ كرد ودر بغداد سازمان‌ مستقل‌ حزب‌ دمكرات‌ كردستان‌ را به‌ وجود آورد.»

منبع‌: كتاب‌ كژراهه‌، احسان‌ طبری‌ [امیركبیر، تهران‌، چاپ‌ سوم‌،1367]

ادامه دارد...



+ نوشته شده در 15 / 2 / 1391برچسب:, ساعت توسط دابراو |

سلسله مباحث"قاسملو به روایت تاریخ معاصر"2

قسمت دوم:انشعاب‌ در «حزب‌ دمكرات‌»

ولی‌ به‌ زودی‌ روشن‌ شد كه‌ قاسملو حزب‌ توده‌ و جناح‌ توده‌ای‌ بلوریان‌ رابازی‌ می‌دهد و نقشه‌های‌ خاص‌ خود را در سر می‌پرورد، كه‌ با نقشه‌های‌ حزب‌ توده‌ همخوان‌ نیست‌. تشدید تعارض‌ «حزب‌ دمكرات‌»، به‌ عنوان‌یك‌ گروه‌ محارب‌، با انقلاب‌ اسلامی‌ سرانجام‌ حزب‌ توده‌ را مجبور كرد تااز این‌ میان‌ یكی‌ را انتخاب‌ كند. بدینسان‌، مواضع‌ حزب‌ توده‌ در قبال‌«حزب‌ دمكرات‌» همان‌ مسیری‌ را طی‌ كرد كه‌ در رابطه‌ با «مجاهدین‌خلق‌» می‌پیمود.در 22 دی‌ماه‌ 1358، هنوز حزب‌ توده‌، «حزب‌ دمكرات‌» را انقلابی ‌دمكرات‌، ولی‌ خطاكار و چپ‌رو، می‌دانست‌ و آن‌ را به‌ سوی‌ مشی‌ «جبهه ‌متحد خلق‌» دعوت‌ می‌نمود. در نامه‌ كمیته‌ مركزی‌ حزب‌ توده‌ به‌ كمیته ‌مركزی‌ «حزب‌ دمكرات‌ كردستان‌ ایران‌» چنین‌ آمده‌ است‌:
«دوستان‌ گرامی‌!... شما خوب‌ می‌دانید كه‌ دولت‌ بعثی‌ عراق‌ باارسال‌ اسلحه‌ و پول‌ و مهمات‌ و آذوقه‌، از گروه‌های‌ وابسته‌ به‌خود و گروه‌های‌ دیگر ضدانقلابی‌، از دار و دسته‌ شیخ‌ عثمان‌ و شیخ‌ جلال‌ و زرگاری‌ها گرفته‌ تا كومله‌ و دار و دسته‌ سرهنگ‌ علیار با تمام‌ قوا پشتیبانی‌ می‌كند... انقلاب‌ ایران‌ از رهبری‌ حزب ‌دمكرات‌ كردستان‌ ایران‌، حزبی‌ كه‌ بدون‌ شك‌ بخش‌ چشمگیری ‌از بهترین‌ فرزندان‌ انقلابی‌ میهن‌ دوست‌ خلق‌ كرد در صفوفش‌ گردآمده‌اند، می‌طلبد كه‌ بی‌درنگ‌ در كشیدن‌ خط‌ مشخص‌ و بدون‌ابهام‌ جدائی‌ میان‌ نیروهای‌ میهن‌دوست‌ و ترقی‌خواه‌ كرد وگروه‌های‌ ضدانقلابی‌ و خیانت‌ پیشه‌ وابسته‌ به‌ دشمنان‌ انقلاب‌، به‌ اقدام‌ همه‌ جانبه‌ و عملی‌ دست‌ زند و از این‌ راه‌ كمك‌ مؤثری ‌به‌ تثبیت‌، تحكیم‌ گسترش‌ انقلاب‌ برساند...».حزب‌ توده‌ در شرایطی‌ این‌ نامه‌ تبلیغاتی‌ سر گشاده‌ را به‌ قاسملومی ‌نگاشت‌ كه‌ به‌ خوبی‌ از كمك‌های‌ مالی‌ صدام‌ به‌ قاسملو اطلاع‌ داشت‌و حتی‌ به‌ افشای‌ آن‌ دست‌ زده‌ بود. به‌ هر روی‌، اختلاف‌ مشی‌ حزب‌ توده‌ با خط‌ قاسملو منجر به‌ تعارض‌جدی‌ دو جناح‌ در درون‌ كمیته‌ مركزی‌ «حزب‌ دمكرات‌ كردستان‌» شد ودر جلسه‌ 17 اردیبهشت‌ 1359 آن‌، این‌ جناح‌بندی‌ به‌ صف‌آرائی‌ كامل‌كشید. سرانجام‌ جناح‌ بلوریان‌ در 25 خرداد 1359 با اعلام‌ مواضع‌، جدائی‌ خود را از جناح‌ قاسملو اعلام‌ داشت‌ و خود را «حزب‌ دمكرات‌كردستان‌ ایران‌ (پیرو كنگره‌ چهارم‌)» نامید. این‌ تحول‌ نشانگر آن‌ بود كه‌حزب‌ توده‌ در مقطع‌ سال‌ 1359 همگامی‌ بیشتر با «حزب‌ دمكرات‌» رامخل‌ استراتژی‌ مسخ‌ انقلاب‌ و منافی‌ با تاكتیك‌ «جبهه‌ متحد خلق‌»می‌داند. از این‌ مقطع‌، حزب‌ توده‌ جناح‌ قاسملو را به‌ عنوان‌ ضدانقلاب‌ و«جبهه‌ براندازی‌» ارزیابی‌ نمود.
در اسناد پلنوم‌ هفدهم‌ كمیته‌ مركزی‌حزب‌ توده‌ (فروردین‌ 1360) چنین‌ آمده‌ است‌:
«نیروهای‌ مشخص‌ جبهه‌ براندازی‌ در درون‌ كشور عبارتند ازبقایای‌ وابستگان‌ رژیم‌ سرنگون‌ شده‌، یعنی‌ بزرگ‌ مالكان‌... ستون‌ پنجم‌ سیاسی‌ آمریكا كه‌ به‌ صورت‌ گروه‌های‌ فاشیست ‌مآب‌ چپ‌نمای‌ چینی‌ ـ آمریكائی‌ مانند «رنجبر»، «پیكاری‌ها»، «اتحادیه‌ كمونیست‌ها»، «كومله‌»، جناح‌ قاسملو در حزب‌دمكرات‌ كردستان‌ ایران‌ و سایر دسته‌های‌ ضدانقلابی‌ دركردستان‌ و بلوچستان‌ و نظایر آن‌ فعالیت‌ می‌كنند».از نیمه‌ دوم‌ سال‌ 1359، حزب‌ توده‌ به‌ وسیله‌ سازمان‌ وابسته‌ به‌ خوددر كردستان‌ به‌ افشاگری‌ علیه‌ قاسملو دست‌ زد و كوشید تا «پیروان‌ كنگره‌ چهارم‌» را به‌ یك‌ آلترناتیو توده‌ای‌ در مقابل‌ جناح‌ قاسملو بدل‌ سازد.

منبع‌: كتاب‌ سیاست‌ و سازمان‌ حزب‌ توده‌ ایران‌ از آغاز تا فروپاشی ‌(مؤسسه‌ مطالعات‌، چاپ‌ اول‌، تهران‌، 1370)

ادامه دارد...



+ نوشته شده در 14 / 2 / 1391برچسب:, ساعت توسط دابراو |

سلسله مباحث"قاسملو به روایت تاریخ معاصر"1

قسمت اول:پیشینه‌ تاریخی‌ حزب‌ دمكرات‌ كردستان‌ ایران‌

حزب‌ دمكرات‌ كردستان‌ ایران‌، یك‌ جریان‌ قوم‌گرایانه‌ و ملی‌گرایانه‌ كرده‌بود كه‌ در 25 مرداد 1324 توسط‌ ارتش‌ سرخ‌ شوروی‌، به‌ منظور مقابله‌ باكردهای‌ وابسته‌ به‌ انگلیس‌ تأسیس‌ شد و در 2 بهمن‌ 1324 به‌ تشكیل‌جمهوری‌ خودمختار كردستان‌ ایران‌ به‌ رهبری‌ قاضی‌ محمد دست‌ زد.این‌ حركت‌ در پی‌ وعده‌های‌ مساعد میرجعفر باقروف‌، دبیر كل‌ حزب‌كمونیست‌ و دیكتاتور آذربایجان‌ شوروی‌، صورت‌ گرفت‌. اسناد وزارت‌خارجه‌ انگلیس‌ چنین‌ گزارش‌ می‌دهد: «در سپتامبر 1945 ]آذر 1324[ دسته‌ای‌ از رؤسای‌ طوایف‌ كردبه‌ سرپرستی‌ رهبر جنبش‌ خودمختاری‌ كردستان‌، قاضی‌ محمد حضیری‌ و نوری‌بیگ‌ به‌ باكو دعوت‌ شدند. در باكو هیئت ‌اعزامی‌ ملاقات‌هائی‌ با رئیس ‌جمهور آذربایجان‌ شوروی ‌باقروف‌ به‌ عمل‌ آوردند كه‌ در ضمن‌ این‌ ملاقات‌ها باقروف‌ به‌آن‌ها قول‌ داد كه‌ كمك‌ و مساعدت‌ و حمایت‌ دولت‌ شوروی‌ رابرای‌ كسب‌ استقلال‌ كردستان‌ جلب‌ خواهد كرد، مشروط‌ بر آنكه‌كردها نیز از فرقه‌ دمكرات‌ آذربایجان‌ پشتیبانی‌ و حمایت‌ نمایند...». «دولت‌ خودمختاری‌ كردستان‌» 11 ماه‌ بیشتر دوام‌ نیاورد و در پی‌توافق‌ شوروی‌ و انگلیس‌ و آمریكا، به‌ همراه‌ حكومت‌ پوشالی‌ « فرقه‌دمكرات‌» در آذربایجان‌، توسط‌ ارتش‌ شاه‌ فرو پاشید و قاضی‌ محمداعدام‌ شد. حزب‌ توده‌ « حزب‌ دمكرات‌ كردستان‌ ایران‌» را مورد تائیدكامل‌ خود قرار می‌داد و در سال‌های‌ بعد در كردستان‌ از فعالیت‌ مستقل‌ خودداری‌ كرد و با نام‌ «حزب‌ دمكرات‌ كردستان‌ ایران‌»، كه‌ در واقع‌ نقش‌كمیته‌ ایالتی‌ حزب‌ توده‌ را در كردستان‌ ایفاء می‌كرد، تشكیلات‌ خود راایجاد نمود. در سال‌های‌ 1337-1338، كمیته‌ كردستان‌ لو رفت‌ و اعضاءمؤثر آن‌ (اسماعیل‌ قاسملو، دكتر مولوی‌، غنی‌ بلوریان‌، عزیز یوسفی‌، حسن‌ شریعت‌) دستگیر شدند. عبدالرحمن‌ قاسملو (برادر اسماعیل‌قاسملو) با تعهد همكاری‌ به‌ ساواك‌ آزاد شد، ولی‌ به‌ اروپای‌ شرقی‌ گریخت‌. اسماعیل‌ نیز به‌ همكاری‌ با «ساواك‌» پرداخت‌ و چند سال‌ بعد محفل‌ ماركسیستی‌ بهروز نابت‌ را در تبریز لو داد. دكتر مولوی‌ و حسن‌شریعت‌ نیز با ابراز ندامت‌ آزاد شدند. سلیمان‌ معینی‌، از اعضاء دیگر این‌كمیته‌، به‌ عراق‌ گریخت‌ و بعدها در سال‌ 1346 در یك‌ حركت‌ مسلحانه ‌در كردستان‌ ایران‌ كشته‌ شد. از اعضاء كمیته‌ كردستان‌ غنی‌ بلوریان‌ وعزیز یوسفی‌ تا آستانه‌ پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ در زندان‌ ماندند.
در سال‌های‌ 1340-1350 نیز حزب‌ توده‌ كوشید تا نام‌ «حزب‌ دمكرات‌ كردستان‌ ایران‌» را حفظ‌ كند و لذا در چكسلواكی‌ توسط‌ علی‌ گلاویژ، حسن‌ قزلچی‌ و عبدالرحمن‌ قاسملو به‌ انتشار نشریه‌ كردستان ‌دست‌ زد. در واقع‌، حزب‌ توده‌ خود را وارث‌ منحصر به‌ فرد «حزب ‌دمكرات‌ كردستان‌» می‌دانست‌. در پیام‌ كمیته‌ مركزی‌ حزب‌ توده‌ به‌ مناسبت‌ 30 مین‌ سالگرد جمهوری‌ خودمختاری‌ كردستان‌ این‌ مسأله ‌نمایان‌ است‌: «ما از همه‌ مبارزان‌ انقلابی‌ كرد در ایران‌ دعوت‌ می‌كنیم‌ كه‌ مانند مبارزان‌ انقلابی‌ آذربایجان‌ و سایر خلق‌های‌ ایران‌ به‌ حزب‌ توده‌ ایران‌ بپیوندند و سنت‌ انقلابی‌ یگانگی‌ سازمانی‌ و سیاسی‌ حزب ‌دمكرات‌ كردستان‌ ایران‌ را با حزب‌ مادر، حزب‌ سراسری‌ طبقه ‌كارگر ایران‌، دوباره‌ زنده‌ كنند. رفقای‌ عزیز كرد!... گروه‌های‌ جداگانه‌ حزب‌ كردستان‌ ایران‌ را بر پایه‌ برنامه‌ سیاسی‌ وتوصیه‌های‌ سازمانی‌ حزب‌ توده‌ ایران‌ به‌ وجود آورید و با مراكز حزب‌ توده‌ ایران‌ رابطه‌ برقرار كنید!».قاسملو در چكسلواكی‌ تحت‌ تأثیر سوسیالیسم‌ دمكراتیك‌ الكساندردوبچك‌ و نیز القائات‌ همسر یهودی‌ خود ـ هلنا ـ به‌ تدریج‌ به‌ غرب‌ گرایش ‌یافت‌ و پس‌ از چندی‌ به‌ بغداد رفت‌. او در آنجا موفق‌ شد كه‌ با حمایت ‌سرویس‌های‌ جاسوسی‌ غرب‌ و با ترفندهای‌ مختلف‌ رهبری‌ حزب‌ توده‌را اغواء كند و نشریه‌ كردستان‌ را، به‌ عنوان‌ ارگان‌ «حزب‌ دمكرات ‌كردستان‌ ایران‌» به‌ دست‌ گرفته‌ و انتشار دهد. قاسملو در عین‌ حال‌ مناسبات‌ حسنه‌ خود را با حزب‌ توده‌ محفوظ‌ داشت‌ و كوشید تا خود رادر موضع‌ سوسیالیسم‌ دمكراتیك‌ جا اندازد و وجهه‌ منفی‌ وابستگی‌ به‌غرب‌ كسب‌ نكند. از سوی‌ دیگر، عزیز یوسفی‌ و غنی‌ بلوریان‌ به‌ علت‌ اقامت‌ طولانی‌ در زندان‌ در منطقه‌ كردستان‌، به‌ ویژه‌ شهر كوچك‌ مهاباد، محبوبیت‌ یافته ‌بودند. یوسفی‌ و بلوریان‌ هر دو از نظر ایدئولوژی‌ و مشی‌ سیاسی‌ هوادار حزب‌ توده‌ بودند. در اوائل‌ سال‌ 1356 یوسفی‌ از زندان‌ آزاد شد و چندماه‌ بعد درگذشت‌ و بلوریان‌ نیز در نیمه‌ 1357 به‌ دست‌ امت‌ مسلمان‌ و به‌ همراه‌ سایر زندانیان‌ سیاسی‌ آزاد شد. با پیروزی‌ انقلاب‌، قاسملو به‌كردستان‌ ایران‌ وارد شد و با استفاده‌ از امكانات‌ دولت‌ عراق‌ و تجارب ‌طولانی‌ كه‌ در خارج‌ از كشور كسب‌ كرده‌ بود و با حمایت‌ بلوریان‌ و عناصر توده‌ای‌ كرد «حزب‌ دمكرات‌ كردستان‌ ایران‌» را تجدید سازمان‌ داد. حزب‌ توده‌ در آغاز، حزب‌ فوق‌ را از آن‌ خود می‌دانست‌، ولی‌ به‌ سرعت‌ متوجه‌ شد كه‌ قاسملو سر تابعیت‌ از حزب‌ را ندارد. ولی‌ دیگر دیر شده‌ بود وقاسملو سلطه‌ خود را بر بلوریان‌، كه‌ فاقد توانائی‌ و كارآئی‌ سیاسی‌ قاسملو بود، تحكیم‌ كرده‌ بود. بدینسان‌، «حزب‌ دمكرات‌ كردستان‌ ایران‌» با مشاركت‌ جناح‌ توده‌ای‌ (به‌ رهبری‌ بلوریان‌) و جناح‌ قاسملو (كه‌ مدعی ‌ناسیونالیسم‌ چپ‌ و سوسیالیستی‌ بود) فعالیت‌ خود را در جمهوری‌اسلامی‌ ایران‌ آغاز كرد. قاسملو به‌ سرعت‌ سرسپردگی‌ خود را به‌ رژیم‌ عراق‌ نشان‌ داد و نخستین‌ گام‌ها را در محاربه‌ با انقلاب‌ اسلامی‌ آغاز كرد. حزب‌ توده‌ در سال‌ 1358 از طریق‌ جناح‌ بلوریان‌ در جهت‌ جلب‌ قاسملو به‌ مشی‌ پراگماتیستی‌ خود تلاش‌ كرد. حزب‌ توده‌ از این‌ تلاش ‌اهداف‌ زیر را دنبال‌ می‌كرد:
1ـ در برابر نیروهای‌ خط‌ امام‌ و امت‌ حزب‌الله‌، خود را به‌ عنوان‌ یك ‌سازمان‌ متنفذ در كردستان‌ نشان‌ دهد و «نفوذ» خود را در «حزب‌ دمكرات‌كردستان‌ ایران‌» دستمایه‌ای‌ برای‌ جلب‌ نظر مساعد مردم‌ و مسئولین‌ قراردهد.
2ـ بعنوان‌ «میانجی‌» مدافع‌ تمامیت‌ و استقلال‌ ایران‌، گذشته‌ و تاریخ‌ خود را در سال‌های‌ 1324-1325 لاپوشانی‌ كند.
3ـ با جلب‌ «حزب‌ دمكرات‌ كردستان‌» به‌ سوی‌ سیاست‌ خود، پشتوانه‌ قوی‌ برای‌ ایجاد «جبهه‌ متحد خلق‌»، به‌ همراه‌ «مجاهدین‌ خلق‌» و«چریك‌های‌ فدائی‌»، فراهم‌ سازد و بدینسان‌ یك‌ اپوزیسیون‌ نیرومند چپ‌برای‌ مسخ‌ انقلاب‌ یا براندازی‌ نظام‌ تدارك‌ بیند.

منبع‌: كتاب‌ سیاست‌ و سازمان‌ حزب‌ توده‌ ایران‌ از آغاز تا فروپاشی ‌(مؤسسه‌ مطالعات‌، چاپ‌ اول‌، تهران‌، 1370)

ادامه دارد...

 



+ نوشته شده در 12 / 2 / 1391برچسب:, ساعت توسط دابراو |

عملکرد قاسملو در ارتباط با امریکا

  رئيس وقت گروه اطلاعاتي سفارت آمريكا در بغداد، گزارش جالبي از عملكرد عبدالرحمن قاسملو (رئيس سابق حزب دموكرات كردستان) در ارتباط با آمريكايي ها، رژيم صدام و احزاب معاند ایرانی تهيه كرده بود.
براساس يكي از اسناد محرمانه سفارت آمريكا در بغداد كه در تاريخ 16فوريه 1988 (27 بهمن 1366) تهيه شده، قاسملو با رئيس گروه اطلاعاتي سفارت ملاقات كرده و اطلاعاتي را در اختيار وي گذاشته است. اين سند چند ماه پيش توسط ويكي ليكس منتشر شده و اكنون از سوي سايت اينترنتي وابسته به بني صدر مجدداً منتشر شده است. گزارش رئيس گروه جاسوسي «سيا» حاكي است: قاسملو 10 فوريه از كوهها پايين آمد و در بغداد با صدام ملاقات كرد اما برخلاف رجوي، از اينكه با صدام عكس داشته باشد، پرهيز مي كند... رئيس گروه [اطلاعاتي آمريكا در بغداد ] نزد سفير سوئد وساطت كرد تا قاسملو با وي ملاقات كند. قاسملو عميقاً آزرده خاطر است از اينكه رئيس جمهور آمريكا [ريگان] با مشتي از بنيادگرايان عقب افتاده افغاني [طالبان بعدي] ملاقات كرده و اصرار به بزرگ كردن گروه هاي مخالف در نيكاراگوئه كه هيچ شانسي ندارد، دارد اما هيچ توجهي به گروههايي چون حزب دموكرات كه براي ارزش هاي جهاني حقوق بشري مي جنگند، نمي كند.

مامور ارشد سازمان سيا مستقر در بغداد گزارش خود را اين گونه ادامه مي دهد: قاسملو [«] ادعا مي كرد[»] بين 10 تا 12هزار نيروي مسلح تحت فرماندهي دارد و خواستار پول يا اسلحه نيست بلكه در پي حمايت سياسي و معنوي است. وي از افشاي منابع مالي خود ابا داشت و مدعي بود كه هر خانواده كرد به آنها كمك هاي داوطلبانه مي كند اما در طول مذاكره معلوم شد كه حزب دموكرات كردستان بخشي از مخارج خود را از راه قاچاق به دست مي آورند.

در گزارش سفارت آمريكا مربوط به بهمن ماه 1366 [ماههاي پاياني جنگ تحميلي] آمده است: قاسملو اظهار داشت كه اگر[ امام ]خميني از دنيا برود در ايران به ويژه تهران آشوب خواهد شد... او پذيرفت كه اخيراً به علت بمباران شديد مواضعش از سوي ايران مجبور به انتقال ستاد خود شده است... قاسملو مايل نبود درباره ملاقاتش با صدام صحبت كند. او گفت كه برخلاف رجوي رئيس سازمان مجاهدين خلق [منافقين]، مطلقاً ميل نداشت با صدام در عكسي ديده شود و يا در مورد سفرش به بغداد اطلاع رساني شود. به نظر او اينكه معلوم شود با صدام ملاقات كرده، انعكاس خوبي در ايران ندارد. رئيس گروه [اطلاعاتي سازمان سيا در عراق] به او فشار آورد كه چه كسي در عراق مسئول مسائل مربوط به كردهاست و قاسملو گفت صدام مسئول است. اين به كنار، به گفته وي، در موضوعات روزانه 3 فرد مهم در عراق هستند، صدام و عدنان خيرالله وزير دفاع و علي حسن المجيد.
سفارت آمريكا در گزارش خود به وزارت خارجه مي افزايد: قاسملو ملايمتش را از دست نداد كه بخواهد از عراق انتقاد كند اما در عين حال نتوانست جلوي خود را از نكته پراني هم بگيرد و گفت كه نسبت به رژيم عراق حالت تحقير دارد. او مي گويد از آمدن به عراق مگر اينكه مطلقاً لازم باشد اجتناب مي كرده است. قاسملو مجبور به پذيرش اين نكته شد كه جامعه ايران جامعه اي پوياتر است. مي گفت «بله در اروميه، مردم هر زمان كه دلشان بخواهد مي توانند به آمريكا زنگ بزنند و مسافرت نيز آزاد است».
رئيس گروه اطلاعاتي سازمان سيا در اين گزارش درباره ملاقات قاسملو با اپوزيسيون مي نويسد: قاسملو پذيرفت كه حزب دموكرات محتاج اتحاد با ديگر گروه هاي اپوزيسيون ايراني است زيرا بديهي است كه به تنهايي نمي تواند رژيم را واژگون كند. او پذيرفت كه رژيم اسلامي ايران، پايگاه حمايتي وسيعي در ميان مردم دارد و سرنگوني آن آسان نيست. رئيس گروه [اطلاعاتي سفارت] در مورد امكان يك اتحاد با رجوي- كه در حال حاضر گزارش شده بود در حال انجام عمليات نظامي در شمال بود- پرسيد. قاسملو، رجوي را «بي اعتبار و آماتوري كه حداكثر 1200 نفر نيرو دارد اما داراي دستگاه تبليغاتي خوبي است» توصيف كرد. به گفته قاسملو، سازمان مجاهدين هيچ توانايي واقعي براي عمليات در ايران ندارد. او مي گويد در واقع از ميان تمامي گروه هاي اپوزيسيون، فقط حزب من است كه توانايي قابل توجهي دارد.
اين گزارش اطلاعاتي در معرفي قاسملو، مي نويسد: وي متولد 1930 و تحصيل كرده كالج آمريكايي در تهران است و بعدها در پاريس به دانشگاه رفت. او برنده يك بورس تحصيلي از دانشگاه پراگ شد.
يادآور مي شود قاسملو 5 ماه پس از اين حضور رمزآلود در بغداد، به تاريخ 13ژوئيه 1989 در وين اتريش و در جريان يك تسويه حساب مربوط به گروهك هاي اپوزيسيون مقيم خارج به قدرت رسيد. با توجه به اظهارات قاسملو در ديدار مامور اطلاعاتي آمريكا، مي توان سازمان منافقين را در اين تسويه حساب دخيل دانست هرچند كه بنابر اظهارات پرادعاي وي در نفي ساير گروهك ها مي توان احتمال داد اغلب گروهك ها مايل به حذف وي بوده اند.

منبع:دیارونادیار



+ نوشته شده در 9 / 2 / 1391برچسب:, ساعت توسط دابراو |

منوی اصلی

دسته بندی خبر ها

درباره ی ما


ده نگێکی جیاواز له ناو حیزبی دێموکرات صدایی متفاوت از درون حزب دمکرات

آرشیو

نویسندگان

پیوند های وبلاگ

لینک های روزانه

امکانات

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 17
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 24
بازدید ماه : 676
بازدید کل : 220307
تعداد مطالب : 226
تعداد نظرات : 156
تعداد آنلاین : 1


خدمات وبلاگ نویسان
قالب وبلاگ - یاس تم

صفحه قبل 1 ... 10 11 12 13 14 ... 17 صفحه بعد

کلیه ی حقوق مادی و معنوی وبلاگ tarikere محفوظ می باشد.
قالب وبلاگ - بازی آنلاین - طراحی سایت

بازی آنلاین

بازی آنلاین

عکس

طراحی سایت

ابزار وبلاگ

قالب وبلاگ

موسیقی بی کلام

دانلود اندروید

گرافیک - ابزار طراحی

برترین مطالب